اللطائف الإلهية في شرح مختارات من الحكم العطائية: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
فهرس بشرح مصطلحات الصوفیه عند ابن عطاء الله السکندری
فهرس بشرح مصطلحات الصوفیه عند ابن عطاء الله السکندری


الحکم العطائیه
�الحکم العطائیه
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
خط ۶۷: خط ۶۷:




در مقدمه شارح كه پيرامون تصوف اسلامى مى‌باشد، مطالبى همچون تعريف تصوف، اشتقاق و استمداد تصوف، حكم شارع در مورد آن، نسبت تصوف با علوم شرعيه، سعادت مادى و روحى، غايت و نتيجه وجود انسان، انسان و معرفت خداوند، وجوب معرفت خداوند، اقسام معرفت، حقيقت خليفه الهى بودن انسان، مبدا و كمال دين اسلام و اهم طرق صوفيه مطرح شده است (مقدمه شارح، ص7).
در مقدمه شارح كه پيرامون تصوف اسلامى مى‌باشد، مطالبى همچون تعريف تصوف، اشتقاق و استمداد تصوف، حكم شارع در مورد آن، نسبت تصوف با علوم شرعيه، سعادت مادى و روحى، غايت و نتيجه وجود انسان، انسان و معرفت خداوند، وجوب معرفت خداوند، اقسام معرفت، حقيقت خليفه الهى بودن انسان، مبدا و كمال دين اسلام و اهم طرق صوفيه مطرح شده است <ref>مقدمه شارح، ص7</ref>.


در اين مقدمه، اطلاعات مختصرى نيز در مورد طرق مختلف صوفيه و مؤسسين آن‌ها، ارائه شده است. اين طرق، عبارتند از: قادريه، نقشبنديه، شاذليه، رفاعيه، سهروديه، كبرويه، مولويه، نعمت اللهيه و بكداشيه (همان، ص26).
در اين مقدمه، اطلاعات مختصرى نيز در مورد طرق مختلف صوفيه و مؤسسين آن‌ها، ارائه شده است. اين طرق، عبارتند از: قادريه، نقشبنديه، شاذليه، رفاعيه، سهروديه، كبرويه، مولويه، نعمت اللهيه و بكداشيه <ref>همان، ص26</ref>.


در اولين حكمت كتاب، اعتماد بر عمل، عدم اميدوارى به آن در هنگام بيان شده است. شارح در توضيح اين حكمت، ابتدا اعتماد را به «استناد و ركون بر چيزى» معنى كرده و قبل از بيان معنى آن، اعمالى كه از مكلف سرمى‌زند را به سه قسم زير، تقسيم نموده است:
در اولين حكمت كتاب، اعتماد بر عمل، عدم اميدوارى به آن در هنگام بيان شده است. شارح در توضيح اين حكمت، ابتدا اعتماد را به «استناد و ركون بر چيزى» معنى كرده و قبل از بيان معنى آن، اعمالى كه از مكلف سرمى‌زند را به سه قسم زير، تقسيم نموده است:
خط ۷۷: خط ۷۷:
2- «عمل الطريقة» يا «سلوك»؛ كه ايمان است. اين ركن، براى اصلاح ضمير قلب و نفس آدمى است و از طريق تهذيب نفس، تخلى آن از رذايل و تربيت و آراستن آن به انواع فضائل اخلاقى، به دست مى‌آيد.
2- «عمل الطريقة» يا «سلوك»؛ كه ايمان است. اين ركن، براى اصلاح ضمير قلب و نفس آدمى است و از طريق تهذيب نفس، تخلى آن از رذايل و تربيت و آراستن آن به انواع فضائل اخلاقى، به دست مى‌آيد.


3- «عمل الحقيقة»؛ كه احسان ناميده شده است. ركنى است كه به اصلاح سريرت و روح آدمى پرداخته و به واسطه ادب، تواضع، انكسار قلبى و حسن خلق، متحقق مى‌شود (متن كتاب، ص45).
3- «عمل الحقيقة»؛ كه احسان ناميده شده است. ركنى است كه به اصلاح سريرت و روح آدمى پرداخته و به واسطه ادب، تواضع، انكسار قلبى و حسن خلق، متحقق مى‌شود <ref>متن كتاب، ص45</ref>.


به نظر شارح اين حكمت، خواستار آن است كه انسان، بر اعمال صالحه خود، چه در مقام اسلام، ايمان و يا احسان باشد اعتماد نكرده و بدان اميدوار نباشد، بلكه تمام اميد و اعتمادش، به رحمت و فضل خداوند باشد (همان).
به نظر شارح اين حكمت، خواستار آن است كه انسان، بر اعمال صالحه خود، چه در مقام اسلام، ايمان و يا احسان باشد اعتماد نكرده و بدان اميدوار نباشد، بلكه تمام اميد و اعتمادش، به رحمت و فضل خداوند باشد <ref>همان</ref>.


در حكمت سوم با اين عبارت «چيزى مانند عزلت براى قلب نافع نبوده و آن را به تفكر وانمى‌دارد»، سلامت قلب بيان شده است. نويسنده معتقد است اين حكمت، به اين روايت اشاره دارد كه: «آگاه باشيد كه در جسد، تكه گوشتى است كه اگر سالم و صالح باشد، تمام بدن سالم خواهد بود و اگر فاسد شود، تمام بدن، به افساد كشيده مى‌شود كه همانا آن قلب مى‌باشد» (همان، ص48).
در حكمت سوم با اين عبارت «چيزى مانند عزلت براى قلب نافع نبوده و آن را به تفكر وانمى‌دارد»، سلامت قلب بيان شده است. نويسنده معتقد است اين حكمت، به اين روايت اشاره دارد كه: «آگاه باشيد كه در جسد، تكه گوشتى است كه اگر سالم و صالح باشد، تمام بدن سالم خواهد بود و اگر فاسد شود، تمام بدن، به افساد كشيده مى‌شود كه همانا آن قلب مى‌باشد» <ref>همان، ص48</ref>.


به باور وى، اين حديث، به تبيين اين موضوع مى‌پردازد كه قلب انسان، همانند اساس و زيربناى شخصيت آدمى است كه اگر سالم باشد، بنا و شخصيت انسان، سالم خواهد بود. عزلت و دورى از ظواهر مادى، در صلاح و سلامت قلب مفيد بوده و آدمى را به عبرت‌گيرى و تفكر در كون و مكان، وامى‌دارد و از همين روست كه علما، ده فايده براى آن برشمرده‌اند كه از آن جمله است: سلامت از آفات زبان؛ حفظ چشم و سلامت از آفات نظر؛ محافظت از قلب و نگهدارى آن از ريا و مداهنه؛ حصول زهد در دنيا و قناعت در آن و سلامت از مصاحبت با اشرار و اختلاط و آميزش با اراذل و انسان‌هاى پست (همان، ص50).
به باور وى، اين حديث، به تبيين اين موضوع مى‌پردازد كه قلب انسان، همانند اساس و زيربناى شخصيت آدمى است كه اگر سالم باشد، بنا و شخصيت انسان، سالم خواهد بود. عزلت و دورى از ظواهر مادى، در صلاح و سلامت قلب مفيد بوده و آدمى را به عبرت‌گيرى و تفكر در كون و مكان، وامى‌دارد و از همين روست كه علما، ده فايده براى آن برشمرده‌اند كه از آن جمله است: سلامت از آفات زبان؛ حفظ چشم و سلامت از آفات نظر؛ محافظت از قلب و نگهدارى آن از ريا و مداهنه؛ حصول زهد در دنيا و قناعت در آن و سلامت از مصاحبت با اشرار و اختلاط و آميزش با اراذل و انسان‌هاى پست <ref>همان، ص50</ref>.


در حكمت چهارم: «دفن كن وجود خودت را در زمين، زيرا از آنچه كه دفن نشود، چيزى نرويد و نتيجه و ثمرى، حاصل نخواهد شد»، به سالك توصيه شده است كه تا قبل از تزكيه نفس از رذايل و تحلى آن به فضايل اخلاقى پسنديده، متصدى ارشاد و نصيحت خلق نباشد؛ زيرا زمانى ديگران مى‌توانند از اخلاق نيكو و ثمره درخت وجودى او استفاده كنند كه عقلش به واسطه علم، رشد و نمو داشته باشد (همان، ص53).
در حكمت چهارم: «دفن كن وجود خودت را در زمين، زيرا از آنچه كه دفن نشود، چيزى نرويد و نتيجه و ثمرى، حاصل نخواهد شد»، به سالك توصيه شده است كه تا قبل از تزكيه نفس از رذايل و تحلى آن به فضايل اخلاقى پسنديده، متصدى ارشاد و نصيحت خلق نباشد؛ زيرا زمانى ديگران مى‌توانند از اخلاق نيكو و ثمره درخت وجودى او استفاده كنند كه عقلش به واسطه علم، رشد و نمو داشته باشد <ref>همان، ص53</ref>.


شارح معتقد است كه براى نفس آدمى، چيزى مضرتر و زيان‌بارتر، از شهرت قبل از بناى صحيح شخصيت نيست و به همين خاطر است كه بزرگان، كلمات زيادى در مذمت شهرت‌طلبى، از خود به يادگار گذاشته‌اند، از جمله ابراهيم ادهم گفته است: «خداوند كسى كه حب شهرت داشته باشد را تصديق نمى‌نمايد».
شارح معتقد است كه براى نفس آدمى، چيزى مضرتر و زيان‌بارتر، از شهرت قبل از بناى صحيح شخصيت نيست و به همين خاطر است كه بزرگان، كلمات زيادى در مذمت شهرت‌طلبى، از خود به يادگار گذاشته‌اند، از جمله ابراهيم ادهم گفته است: «خداوند كسى كه حب شهرت داشته باشد را تصديق نمى‌نمايد».


وى تذكر اين نكته را ضرورى دانسته كه اين حكمت، به سلبيت و انهزام، توصيه نمى‌كند، سفارش اين حكمت، به عزلت موقتى است كه آدمى را به تحصيل علم و تزكيه نفس رهنمون مى‌گردد (همان).
وى تذكر اين نكته را ضرورى دانسته كه اين حكمت، به سلبيت و انهزام، توصيه نمى‌كند، سفارش اين حكمت، به عزلت موقتى است كه آدمى را به تحصيل علم و تزكيه نفس رهنمون مى‌گردد <ref>همان</ref>.


در حكمت يازدهم، اين‌گونه مى‌خوانيم كه: «از اوصاف بشرى خود، خارج شو؛ از هر وصفى كه مناقض و منافى عبوديتت مى‌گردد، تا آن‌كه اجابت كننده نداى حق باشى و قريب به حضرتش». شارح در توضيح اين حكمت زيبا، به اين نكته اشاره دارد كه انسان، مركب از قواى مادى و روحى است و به خاطر همين، احتياجات و مطالباتش، متنوع و فراوان مى‌باشد؛ برخى از اين قوا، حسى حيوانى است مانند شهوت بطن و فرج، برخى ديگر، ملكوتى نفسى، مانند صفات قلبيه متضاده كه عبارتند از: كبر و تواضع، حسد و سلامت قلب، غلظت و لين، حب غنا و كراهت از فقر و فقرا؛ و برخى ديگر، روحى و جبروتى است مانند: مراقبت انسان مسلمان براى خدا و فهم و درك حضور او از اين حيث كه خداوند، شاهد، ناظر و مطلع براوست (همان، ص61).
در حكمت يازدهم، اين‌گونه مى‌خوانيم كه: «از اوصاف بشرى خود، خارج شو؛ از هر وصفى كه مناقض و منافى عبوديتت مى‌گردد، تا آن‌كه اجابت كننده نداى حق باشى و قريب به حضرتش». شارح در توضيح اين حكمت زيبا، به اين نكته اشاره دارد كه انسان، مركب از قواى مادى و روحى است و به خاطر همين، احتياجات و مطالباتش، متنوع و فراوان مى‌باشد؛ برخى از اين قوا، حسى حيوانى است مانند شهوت بطن و فرج، برخى ديگر، ملكوتى نفسى، مانند صفات قلبيه متضاده كه عبارتند از: كبر و تواضع، حسد و سلامت قلب، غلظت و لين، حب غنا و كراهت از فقر و فقرا؛ و برخى ديگر، روحى و جبروتى است مانند: مراقبت انسان مسلمان براى خدا و فهم و درك حضور او از اين حيث كه خداوند، شاهد، ناظر و مطلع براوست <ref>همان، ص61</ref>.


به اعتقاد وى، شريعت اسلامى، احتياجات و مطالبات انسان را ناديده نگرفته و در پى اشباع و تأمين اين قوا، به صورت مساوى است و به همين دليل، اركان دين اسلام را بر سه پايه: اسلام، ايمان و احسان، بنيان نهاده است (همان، ص61).
به اعتقاد وى، شريعت اسلامى، احتياجات و مطالبات انسان را ناديده نگرفته و در پى اشباع و تأمين اين قوا، به صورت مساوى است و به همين دليل، اركان دين اسلام را بر سه پايه: اسلام، ايمان و احسان، بنيان نهاده است <ref>همان، ص61</ref>.


== وضعيت كتاب: ==
== وضعيت كتاب: ==
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن داده شده است.
در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن داده شده است.


==پانويس ==
<references />
== منابع مقاله: ==
== منابع مقاله: ==


مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۹:
[[رده:تصوف و عرفان]]
[[رده:تصوف و عرفان]]
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]]
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]]
۵۳٬۳۲۷

ویرایش