رحمة من الرحمن في تفسیر و إشارات القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR10621J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:




در مقدمه، توضيحات مختصرى پيرامون كتاب و نويسنده آن داده شده است (مقدمه، ص3).
در مقدمه، توضيحات مختصرى پيرامون كتاب و نويسنده آن داده شده است <ref>مقدمه، ص3</ref>.


پيش از آغاز كتاب، مطالبى تحت عنوان «الافتتاح» عرضه شده كه در آن به موضوعاتى قبيل: نور، شفاء، رحمت، هدايت، ذكر، عربى و مبين بودن قرآن؛ تفسير قرآن، مناسبت بين آيات؛ مجاز در قرآن و... پرداخته شده است (متن كتاب، ص7-15).
پيش از آغاز كتاب، مطالبى تحت عنوان «الافتتاح» عرضه شده كه در آن به موضوعاتى قبيل: نور، شفاء، رحمت، هدايت، ذكر، عربى و مبين بودن قرآن؛ تفسير قرآن، مناسبت بين آيات؛ مجاز در قرآن و... پرداخته شده است <ref>متن كتاب، ص7-15</ref>.


چنان‌كه اشاره گرديد، اين اثر از جمله تفاسير عرفانى محسوب مى‌شود. تفسير عرفانى كه از آن به تفسير «رمزى» يا «اشارى» نيز ياد مى‌شود، عهده‌دار بيان باطن آيات قرآن و بيان معانى رمزى و اشارى آنهاست. اين نحوه از تفسير، مبتنى بر آموخته‌هاى ذوقى و عرفانى و مبانى سير و سلوك است و از طريق كشف و شهود به دست مى‌آيد؛ لذا تفاسير عرفانى، بسيار دور از ذهن به نظر مى‌رسد؛ به‌عبارت‌ديگر، تفسير عرفانى آن است كه آيات براساس تأويل ظاهر آنها و مراجعه به باطن تعابير قرآن و اعتماد بر دلالت رمزى و اشارى آيات صورت مى‌گيرد و نه دلالت ظاهرى آن، بلكه برخاسته از جوانب كلام و ذوق عرفانى است (مؤدب، سيدرضا، ص45).
چنان‌كه اشاره گرديد، اين اثر از جمله تفاسير عرفانى محسوب مى‌شود. تفسير عرفانى كه از آن به تفسير «رمزى» يا «اشارى» نيز ياد مى‌شود، عهده‌دار بيان باطن آيات قرآن و بيان معانى رمزى و اشارى آنهاست. اين نحوه از تفسير، مبتنى بر آموخته‌هاى ذوقى و عرفانى و مبانى سير و سلوك است و از طريق كشف و شهود به دست مى‌آيد؛ لذا تفاسير عرفانى، بسيار دور از ذهن به نظر مى‌رسد؛ به‌عبارت‌ديگر، تفسير عرفانى آن است كه آيات براساس تأويل ظاهر آنها و مراجعه به باطن تعابير قرآن و اعتماد بر دلالت رمزى و اشارى آيات صورت مى‌گيرد و نه دلالت ظاهرى آن، بلكه برخاسته از جوانب كلام و ذوق عرفانى است <ref>مؤدب، سيدرضا، ص45</ref>.


در تفاسير عرفانى، مفسران با بواطن و اسرار آيات سر و كار داشته، معتقدند كه قرآن گرچه داراى ظاهر است، ولى داراى مفاهيم رمزى بلند و گسترده‌اى است كه فهم آنها مخصوص خواص آشنا با اسرار شريعت است و چون قرآن، اين معانى باطنى را براى فهماندن به خواص با رمز و اشاره بيان كرده، آنان نيز، آن اسرار نهايى را با همان شيوه رمز و اشاره بيان مى‌كنند و ظاهر قرآن را براى طبقه عوام مى‌گذراند (همان).
در تفاسير عرفانى، مفسران با بواطن و اسرار آيات سر و كار داشته، معتقدند كه قرآن گرچه داراى ظاهر است، ولى داراى مفاهيم رمزى بلند و گسترده‌اى است كه فهم آنها مخصوص خواص آشنا با اسرار شريعت است و چون قرآن، اين معانى باطنى را براى فهماندن به خواص با رمز و اشاره بيان كرده، آنان نيز، آن اسرار نهايى را با همان شيوه رمز و اشاره بيان مى‌كنند و ظاهر قرآن را براى طبقه عوام مى‌گذراند <ref>همان</ref>.


از جمله مهم‌ترين تفاسير عرفانى كه از آغاز تاكنون تدوين شده، اثر حاضر مى‌باشد. جايگاه نويسنده اين اثر در عرفان و تأثير شگرف و گسترده او بر نظام عرفانى پس از خود، بيانگر اهميت اين تفسير ارزشمند است. به‌طور خلاصه مى‌توان گفت وى در طول حيات فكرى خويش به تصوف و عرفان، رنگ فلسفى بخشيد و عرفان شهودى عارف مسلمان را كه چندين قرن در پرده ابهام قرار داشت، در قالب نظريات عقلانى و نفسانى كه پرورده ذهن تواناى او بودند، جمع‌آورى و تدوين كرد (ترجمه تنها تفسير قرآن به قلم ابن عربى).
از جمله مهم‌ترين تفاسير عرفانى كه از آغاز تاكنون تدوين شده، اثر حاضر مى‌باشد. جايگاه نويسنده اين اثر در عرفان و تأثير شگرف و گسترده او بر نظام عرفانى پس از خود، بيانگر اهميت اين تفسير ارزشمند است. به‌طور خلاصه مى‌توان گفت وى در طول حيات فكرى خويش به تصوف و عرفان، رنگ فلسفى بخشيد و عرفان شهودى عارف مسلمان را كه چندين قرن در پرده ابهام قرار داشت، در قالب نظريات عقلانى و نفسانى كه پرورده ذهن تواناى او بودند، جمع‌آورى و تدوين كرد <ref>ترجمه تنها تفسير قرآن به قلم ابن عربى</ref>.


در واقع مى‌توان نويسنده را از بزرگ‌ترين شارحان عرفان اسلامى قلمداد كرد كه تمامى عارفان پس از خود را تحت تأثير قرار داده و سلوك عرفانى بايزيد و حلاج در پيوند با حكمت صوفيانه او قوام يافتند. وى جهشى بزرگ در سير رشد و تعالى عرفان و تصوف به وجود آورد و حقيقت باطنى تصوف را كه تا آن زمان در كلام جنيد و شبلى مخفى و پنهان بود، با صورت‌بندى نظرى، هرچه بيشتر و صريح‌تر نمايان كرد (همان).
در واقع مى‌توان نويسنده را از بزرگ‌ترين شارحان عرفان اسلامى قلمداد كرد كه تمامى عارفان پس از خود را تحت تأثير قرار داده و سلوك عرفانى بايزيد و حلاج در پيوند با حكمت صوفيانه او قوام يافتند. وى جهشى بزرگ در سير رشد و تعالى عرفان و تصوف به وجود آورد و حقيقت باطنى تصوف را كه تا آن زمان در كلام جنيد و شبلى مخفى و پنهان بود، با صورت‌بندى نظرى، هرچه بيشتر و صريح‌تر نمايان كرد <ref>همان</ref>.


نويسنده در اين اثر، ميراث گذشته صوفيه را با يك تجربه شخصى و زنده درآميخته و كلام صوفيه را كه اغلب در پرده‌اى از اسرار پنهان شده بود، به‌صورت انديشه‌اى كه رنگ و صبغه صوفى و اشراقى داشت، در قالب نظم و نثر درآورد كه منبع و سرچشمه‌اى شد تا ديگر عرفا و متصوفه و به‌ويژه عرفاى پارسى‌زبان، از جمله شيخ محمود شبسترى، حافظ و مولوى از آن بهره‌هاى فراوان ببرند (همان).
نويسنده در اين اثر، ميراث گذشته صوفيه را با يك تجربه شخصى و زنده درآميخته و كلام صوفيه را كه اغلب در پرده‌اى از اسرار پنهان شده بود، به‌صورت انديشه‌اى كه رنگ و صبغه صوفى و اشراقى داشت، در قالب نظم و نثر درآورد كه منبع و سرچشمه‌اى شد تا ديگر عرفا و متصوفه و به‌ويژه عرفاى پارسى‌زبان، از جمله شيخ محمود شبسترى، حافظ و مولوى از آن بهره‌هاى فراوان ببرند <ref>همان</ref>.


بر اساس حديث پيامبر اكرم(ص) قرآن، ظاهر، باطن و حدى و مطلعى دارد و بر اين مبنا، عارفان عقيده دارند كه قرآن هفتاد بطن دارد. آنان از همين رو، معانى رمزى و نمادين آيات قرآن را تعبير و تأويل كردند. نويسنده نيز فهم حقيقت قرآن را دو گونه مى‌داند: نخست، تفسيرى كه شخص رسول اكرم(ص) به‌طور مستقيم از قرآن فهم مى‌كنند و دوم، تفسيرى كه صحابه ايشان در چارچوب قواعد لغت زبان عربى، از قرآن برداشت مى‌كنند. او فهم پيامبر(ص) را به مراتب عالى‌تر و عميق‌تر از فهم اصحاب مى‌داند؛ زيرا برداشت اصحاب، تفسير ظاهرى و بر اساس موازين لغت ادب عرب است.
بر اساس حديث پيامبر اكرم(ص) قرآن، ظاهر، باطن و حدى و مطلعى دارد و بر اين مبنا، عارفان عقيده دارند كه قرآن هفتاد بطن دارد. آنان از همين رو، معانى رمزى و نمادين آيات قرآن را تعبير و تأويل كردند. نويسنده نيز فهم حقيقت قرآن را دو گونه مى‌داند: نخست، تفسيرى كه شخص رسول اكرم(ص) به‌طور مستقيم از قرآن فهم مى‌كنند و دوم، تفسيرى كه صحابه ايشان در چارچوب قواعد لغت زبان عربى، از قرآن برداشت مى‌كنند. او فهم پيامبر(ص) را به مراتب عالى‌تر و عميق‌تر از فهم اصحاب مى‌داند؛ زيرا برداشت اصحاب، تفسير ظاهرى و بر اساس موازين لغت ادب عرب است.


در يك بررسى اجمالى در مطالب كتاب، پى خواهيم برد كه ابن عربى با امتزاج فلسفه، كلام و حكمت باطنى، موجب شكوفايى عصر زرين تصوف شد، عصرى كه اوج شكوفايى خويش را در زمينه‌هاى مختلف فلسفى، كلامى، فقهى و عرفانى تجربه مى‌كرد و بنيادهاى تفكر اسلامى را استحكام مى‌بخشيد. در چنين فضايى ظهور وى موجب شد كه عرفان و تصوف در طوفانى از «حكمت باطنى» و «الهيات نظرى» قرار گيرد و عشق، رنگ و صبغه انديشه به خود بردارد. عصر او نيز اين مطلب را تأييد مى‌كند؛ زيرا فضاى آن آكنده و مشحون از تفكرات فلسفى و عرفانى فراوانى بود. شيوخ متصوفه در سراسر سرزمين اندلس در تعليم تجربه‌هاى عرفانى - باطنى خود به مريدان و شاگردان تشنه كه هرگز كلام و فلسفه، آنان را سيراب نكرده بود و هر روز نيز بر عده آنها افزوده مى‌شد، مشغول بودند. اگر به عقب‌تر برگرديم، سرچشمه‌هاى حكمت باطنى را خواهيم يافت (همان).
در يك بررسى اجمالى در مطالب كتاب، پى خواهيم برد كه ابن عربى با امتزاج فلسفه، كلام و حكمت باطنى، موجب شكوفايى عصر زرين تصوف شد، عصرى كه اوج شكوفايى خويش را در زمينه‌هاى مختلف فلسفى، كلامى، فقهى و عرفانى تجربه مى‌كرد و بنيادهاى تفكر اسلامى را استحكام مى‌بخشيد. در چنين فضايى ظهور وى موجب شد كه عرفان و تصوف در طوفانى از «حكمت باطنى» و «الهيات نظرى» قرار گيرد و عشق، رنگ و صبغه انديشه به خود بردارد. عصر او نيز اين مطلب را تأييد مى‌كند؛ زيرا فضاى آن آكنده و مشحون از تفكرات فلسفى و عرفانى فراوانى بود. شيوخ متصوفه در سراسر سرزمين اندلس در تعليم تجربه‌هاى عرفانى - باطنى خود به مريدان و شاگردان تشنه كه هرگز كلام و فلسفه، آنان را سيراب نكرده بود و هر روز نيز بر عده آنها افزوده مى‌شد، مشغول بودند. اگر به عقب‌تر برگرديم، سرچشمه‌هاى حكمت باطنى را خواهيم يافت <ref>همان</ref>.


بر اساس مطالب كتاب، در دو قرن اول از ظهور اسلام، سنت دينى آن‌قدر قوى و نيرومند بود كه عالمان دينى اجازه تدوين مكتب منظمى، چه در فقه و چه در تصوف نمى‌دادند و شايد دليل آن وجود اصحاب پيامبر(ص) يا تابعان و تابعان تابعان كه صيانت نفس آنان بر همگان محزر بود و يا به علت شرايط سياسى حكومت جاهليت بنى‌اميه و دوران حاكميت فرهنگى به‌عاريت‌گرفته از فلسفه يونانى و سيطره ذهنيت‌گرايى فرهنگى بنى‌العباس بوده باشد (همان).
بر اساس مطالب كتاب، در دو قرن اول از ظهور اسلام، سنت دينى آن‌قدر قوى و نيرومند بود كه عالمان دينى اجازه تدوين مكتب منظمى، چه در فقه و چه در تصوف نمى‌دادند و شايد دليل آن وجود اصحاب پيامبر(ص) يا تابعان و تابعان تابعان كه صيانت نفس آنان بر همگان محزر بود و يا به علت شرايط سياسى حكومت جاهليت بنى‌اميه و دوران حاكميت فرهنگى به‌عاريت‌گرفته از فلسفه يونانى و سيطره ذهنيت‌گرايى فرهنگى بنى‌العباس بوده باشد <ref>همان</ref>.


به‌هرحال ظهور تصوف و منشأ آن در دنياى اسلامى از سويى به قرآن و سيماى باطنى پيامبر(ص) بازمى‌گردد و از طرفى به شرايط اجتماعى و سياسى و فكرى قرن‌هاى دوم و سوم هجرى كه موجب پديد آمدن آرمان‌هاى صوفيانه شد. ناآرامى‌هاى سياسى دوران بنى‌اميه كه منجر به سقوط اين سلسله شد و روى كار آمدن بنى‌عباس و آغاز عصر زرين ادبيات اسلامى و وقوع رويدادهاى سياسى و اجتماعى در نقاط متعدد سرزمين اسلامى كه منجر به تشكيل حكومت‌هاى منطقه‌اى و محلى در ميان حكومت‌هاى بزرگ اسلامى گشت، موجب شد آنان كه طبع زاهدانه و پارسايانه‌اى داشتند، از اجتماع به گوشه انزوا رجعت كنند و خود را از ستيزه به‌دور نگاه داشته و به زندگى پرآرامش معنوى و روحانى كشانده شوند (همان).
به‌هرحال ظهور تصوف و منشأ آن در دنياى اسلامى از سويى به قرآن و سيماى باطنى پيامبر(ص) بازمى‌گردد و از طرفى به شرايط اجتماعى و سياسى و فكرى قرن‌هاى دوم و سوم هجرى كه موجب پديد آمدن آرمان‌هاى صوفيانه شد. ناآرامى‌هاى سياسى دوران بنى‌اميه كه منجر به سقوط اين سلسله شد و روى كار آمدن بنى‌عباس و آغاز عصر زرين ادبيات اسلامى و وقوع رويدادهاى سياسى و اجتماعى در نقاط متعدد سرزمين اسلامى كه منجر به تشكيل حكومت‌هاى منطقه‌اى و محلى در ميان حكومت‌هاى بزرگ اسلامى گشت، موجب شد آنان كه طبع زاهدانه و پارسايانه‌اى داشتند، از اجتماع به گوشه انزوا رجعت كنند و خود را از ستيزه به‌دور نگاه داشته و به زندگى پرآرامش معنوى و روحانى كشانده شوند <ref>همان</ref>.


نويسنده در اثر خويش، عقايد پراكنده اهل تصوف را كه تا زمان آنان در جوامع مسلمان رايج بود، صورت‌بندى و به شكل روشن و صريح بيان كرده است. او نظام فلسفى صوفيه و فلسفه عرفانى متصوفه را بنيان‌گذارى و جنبه باطنى سنت تصوف را هرچه بيشتر آشكار و روشن كرد (همان).
نويسنده در اثر خويش، عقايد پراكنده اهل تصوف را كه تا زمان آنان در جوامع مسلمان رايج بود، صورت‌بندى و به شكل روشن و صريح بيان كرده است. او نظام فلسفى صوفيه و فلسفه عرفانى متصوفه را بنيان‌گذارى و جنبه باطنى سنت تصوف را هرچه بيشتر آشكار و روشن كرد <ref>همان</ref>.


برخى در مبالغه از جايگاه نويسنده، گفته‌اند كه او بزرگ‌ترين انديشمند عرفانى همه زمان‌ها بوده است. شكى نيست كه اكثر انديشمندان عارف و فيلسوفان صوفى‌مسلك در جهان اسلام به‌نحوى تحت تأثير انديشه‌ها و نظريات نيرومند وى قرار داشته‌اند تا آنجا كه اثرپذيرى از تفكر و بينش فلسفى - عرفانى او تا عصر حاضر نيز به چشم مى‌خورد (همان).
برخى در مبالغه از جايگاه نويسنده، گفته‌اند كه او بزرگ‌ترين انديشمند عرفانى همه زمان‌ها بوده است. شكى نيست كه اكثر انديشمندان عارف و فيلسوفان صوفى‌مسلك در جهان اسلام به‌نحوى تحت تأثير انديشه‌ها و نظريات نيرومند وى قرار داشته‌اند تا آنجا كه اثرپذيرى از تفكر و بينش فلسفى - عرفانى او تا عصر حاضر نيز به چشم مى‌خورد <ref>همان</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۹۶: خط ۹۶:
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد قرار گرفته است.
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد قرار گرفته است.


==پانويس ==
<references />
== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==


1. مقدمه و متن كتاب.
1. مقدمه و متن كتاب.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۳:
[[رده:تفسیر]]
[[رده:تفسیر]]
[[رده:تفاسیر عرفانی، تفاسیر ادبی]]
[[رده:تفاسیر عرفانی، تفاسیر ادبی]]
۵۳٬۳۲۷

ویرایش