۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الباني، محمد ناصر الدين' به 'البانی، محمد ناصرالدین') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''كتاب الإيمان'''، اثر ابوعبید قاسم بن سلام | '''كتاب الإيمان'''، اثر [[ابوعبید، قاسم بن سلام|ابوعبید قاسم بن سلام بغدادی]]، کتابی است یک جلدی، به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی. نویسنده در این اثر با استدلال به آیات و روایات در پی نشان دادن حیطه ایمان و مراتب آن و مواردی است که منجر به ازاله یا نفی ایمان میشود. این اثر به تحقیق [[البانی، محمد ناصرالدین|محمد ناصرالدین البانی]] رسیده است و همو مقدمهای مختصر بر آن نوشته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محتوای مطالب کتاب در هشت فصل ذکر شده است؛ در فصل اول کتاب به توصیف ایمان و بیان درجات ایمان و تکامل آن پرداخته شده است. مطالب این باب اینگونه آغاز میشود: «أخبرنا الشيخ أبومحمد، عبدالرحمن بن عثمان بن معروف - أعني: ابن أبينصر - في داره بدمشق، في صفر سنة عشرين و اربع مائة، قال: حدثنا أبويعقوب، إسحاق بن أحمد بن يحيی العسكري (صاحب [أبي] عبيد، القاسم بن سلام) هذه الرسالة و أنا أسمع: قال أبوعبيد...»، سپس عبارات ابوعبید ذکر شده که مینویسد: اما بعد اگر تو درباره ایمان و اختلاف امت در استکمال آن و زیادت و نقصانش از من میپرسی و میگویی که شناخت آنچه اهل سنت درباره ایمان به آن اعتقاد دارند و دلیلشان در جدایی از کسانی که چنین اعتقادی ندارند را دوست داری، بدان که سلف از صدر این امت و تابعین آن و تابعین تابعین... تا برسد به امروزیان درباره این مطلب، سخن گفتهاند. من نیز آنچه علمم به آن میرسید را بهصورت مشروح در طبق اخلاص میگذارم و برایت مینویسم و توفیق، از آنِ خداست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-10</ref>. اهل علم و عنایت به دین درباره این امر به دو گروه تقسیم شدهاند: گروهی معتقدند ایمان عبارت است از: اعتقاد قلبی و شهادت زبانی به خدای متعال و عمل با اعضای بدن بدانچه به آن معتقدیم؛ «الإخلاص لله بالقلوب و شهادة الألسنة و عمل الجوارح». گروه دیگری نیز در این ارتباط معتقدند: ایمان امری است مربوط به قلب و زبان و آنچه توسط اعضای بدن در رابطه با عمل به این اعتقادات انجام میپذیرد، در حیطه تقوی و بِرّ است، نه ایمان. نویسنده با نظر به آیات و روایات، بر نظر اول، یعنی قرار دادن اعمال بدنی علاوه بر اعتقاد قلبی و اعتراف زبانی، باور دارد. از نظر او آیات و روایات، قول دوم را رد میکنند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>. در نظر قاسم بن | محتوای مطالب کتاب در هشت فصل ذکر شده است؛ در فصل اول کتاب به توصیف ایمان و بیان درجات ایمان و تکامل آن پرداخته شده است. مطالب این باب اینگونه آغاز میشود: «أخبرنا الشيخ أبومحمد، عبدالرحمن بن عثمان بن معروف - أعني: ابن أبينصر - في داره بدمشق، في صفر سنة عشرين و اربع مائة، قال: حدثنا أبويعقوب، إسحاق بن أحمد بن يحيی العسكري (صاحب [[ابوعبید، قاسم بن سلام|[أبي] عبيد، القاسم بن سلام]]) هذه الرسالة و أنا أسمع: قال أبوعبيد...»، سپس عبارات ابوعبید ذکر شده که مینویسد: اما بعد اگر تو درباره ایمان و اختلاف امت در استکمال آن و زیادت و نقصانش از من میپرسی و میگویی که شناخت آنچه اهل سنت درباره ایمان به آن اعتقاد دارند و دلیلشان در جدایی از کسانی که چنین اعتقادی ندارند را دوست داری، بدان که سلف از صدر این امت و تابعین آن و تابعین تابعین... تا برسد به امروزیان درباره این مطلب، سخن گفتهاند. من نیز آنچه علمم به آن میرسید را بهصورت مشروح در طبق اخلاص میگذارم و برایت مینویسم و توفیق، از آنِ خداست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9-10</ref>. اهل علم و عنایت به دین درباره این امر به دو گروه تقسیم شدهاند: گروهی معتقدند ایمان عبارت است از: اعتقاد قلبی و شهادت زبانی به خدای متعال و عمل با اعضای بدن بدانچه به آن معتقدیم؛ «الإخلاص لله بالقلوب و شهادة الألسنة و عمل الجوارح». گروه دیگری نیز در این ارتباط معتقدند: ایمان امری است مربوط به قلب و زبان و آنچه توسط اعضای بدن در رابطه با عمل به این اعتقادات انجام میپذیرد، در حیطه تقوی و بِرّ است، نه ایمان. نویسنده با نظر به آیات و روایات، بر نظر اول، یعنی قرار دادن اعمال بدنی علاوه بر اعتقاد قلبی و اعتراف زبانی، باور دارد. از نظر او آیات و روایات، قول دوم را رد میکنند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>. در نظر [[ابوعبید، قاسم بن سلام|قاسم بن سلام]]، در سالهای اولیه هجرت، تنها اقرار زبانی در صدق ایمان برای فرد کفایت میکرده و این امری بوده است از روی تخفیف و رحمت الهی بر بندگانش، ولی پس از جا افتادن اسلام و تمایل قلبها به آن بهخصوص در مدینه، تعریف از ایمان متفاوت میگردد و کارهایی که اسلام به آن امر یا از آن نهی کرده نیز در دایره ایمان قرار میگیرند<ref>ر.ک: همان، ص10-15</ref>. | ||
دومین فصل کتاب به بحث از استثنا در ایمان میپردازد. این بخش با ذکر روایتی آغاز میشود که محقق در پاورقی، راویان اسناد این روایت را از ثقات میداند و تنها وجه ضعف آن را انقطاع روایت میان حسن و ابن مسعود میخواند. در این روایت آمده: یحیی بن سعید از ابوالاشهب از حسن نقل کرده که گفت: مردی نزد ابن مسعود گفت: من مؤمنم! ابن مسعود از او پرسید: آیا تو از اهل بهشت هستی؟ مرد پاسخ داد: امیدوارم. ابن مسعود گفت: پس چرا اولی (ایمان خودت) را نیز مانند دومی (بهشتی بودن) به امید واگذار نکردی؟<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | دومین فصل کتاب به بحث از استثنا در ایمان میپردازد. این بخش با ذکر روایتی آغاز میشود که محقق در پاورقی، راویان اسناد این روایت را از ثقات میداند و تنها وجه ضعف آن را انقطاع روایت میان حسن و [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]] میخواند. در این روایت آمده: یحیی بن سعید از ابوالاشهب از حسن نقل کرده که گفت: مردی نزد [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]] گفت: من مؤمنم! [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]] از او پرسید: آیا تو از اهل بهشت هستی؟ مرد پاسخ داد: امیدوارم. [[ابن مسعود، احمد بن علی|ابن مسعود]] گفت: پس چرا اولی (ایمان خودت) را نیز مانند دومی (بهشتی بودن) به امید واگذار نکردی؟<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
در فصل سوم کتاب، بحث از زیادت و نقصان در ایمان را شاهدیم. در ابتدای این بخش روایتی از عبدالرحمن بن مهدی از اسود بن هلال نقل میشود که در آن معاذ بن جبل به مردی میگوید: ساعتی با ما بنشین تا ایمان بیاوریم؛ یعنی خدا را یاد کنیم. | در فصل سوم کتاب، بحث از زیادت و نقصان در ایمان را شاهدیم. در ابتدای این بخش روایتی از عبدالرحمن بن مهدی از اسود بن هلال نقل میشود که در آن معاذ بن جبل به مردی میگوید: ساعتی با ما بنشین تا ایمان بیاوریم؛ یعنی خدا را یاد کنیم. | ||
سفیان و اوزاعی و مالک بن انس با استناد به این قول، تمامی اعمال نیک را از باب ازدیاد در اسلام شمردهاند. دلیل آنان در این امر، توصیفات خداوند متعال در پنج مورد از کتابش از مؤمنان است که سه موردش عبارت است از آیات 173 آل عمران: '''الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ''' (همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنها بترسید»، و [لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند : «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است»)، 31 مدثر: '''... لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً...''' (... تا آنان که اهل کتابند یقین به هم رسانند و ایمان کسانى که ایمان آوردهاند، افزون گردد...) و 4 فتح: '''لِيزدَادُواْ إِيمَانا مَّعَ إِيمَانِهِم''' (تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند). | سفیان و اوزاعی و مالک بن انس با استناد به این قول، تمامی اعمال نیک را از باب ازدیاد در اسلام شمردهاند. دلیل آنان در این امر، توصیفات خداوند متعال در پنج مورد از کتابش از مؤمنان است که سه موردش عبارت است از آیات 173 آل عمران: '''الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ''' (همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنها بترسید»، و [لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند : «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است»)، 31 مدثر: '''... لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً...''' (... تا آنان که اهل کتابند یقین به هم رسانند و ایمان کسانى که ایمان آوردهاند، افزون گردد...) و 4 فتح: '''لِيزدَادُواْ إِيمَانا مَّعَ إِيمَانِهِم''' (تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند). | ||
اهل سنت با تبعیت از این آیات، آنها را اینگونه تأویل کردهاند که زیادت بر ایمان عبارت است از کارهای پاک و نیک، ولی کسانی که باور دارند: ایمان عبارت است از قول نه عمل، درباره این آیات، چهار توجیه ارائه کردهاند...<ref>ر.ک: همان، ص44-46</ref>. | اهل سنت با تبعیت از این آیات، آنها را اینگونه تأویل کردهاند که زیادت بر ایمان عبارت است از کارهای پاک و نیک، ولی کسانی که باور دارند: ایمان عبارت است از قول نه عمل، درباره این آیات، چهار توجیه ارائه کردهاند...<ref>ر.ک: همان، ص44-46</ref>. | ||
در چهارمین فصل کتاب درباره تحلیلِ نامیدن ایمان به قول، نه عمل بحث میشود و در فصل پنجم درباره کسانی که معتقدند ایمان تنها عبارت است از شناخت قلبی، هرچند عملی در میان نباشد. در فصل ششم کتاب، ایرادات علما بر کسانی که ایمان را تنها قول، بدون در نظر گرفتن عمل میدانند، ارائه شده و نهی علما از همنشینی با این افراد، ذکر شده است. در بخشی از این فصل میخوانیم ابوعبید گفته: علی بن ثابت جزری از ابن ابیلیلی از نافع از ابن عمر روایت کرده که گفت: دو گروه مرجئه و قدریه، هیچ نصیبی از اسلام نبردهاند<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | در چهارمین فصل کتاب درباره تحلیلِ نامیدن ایمان به قول، نه عمل بحث میشود و در فصل پنجم درباره کسانی که معتقدند ایمان تنها عبارت است از شناخت قلبی، هرچند عملی در میان نباشد. در فصل ششم کتاب، ایرادات علما بر کسانی که ایمان را تنها قول، بدون در نظر گرفتن عمل میدانند، ارائه شده و نهی علما از همنشینی با این افراد، ذکر شده است. در بخشی از این فصل میخوانیم ابوعبید گفته: علی بن ثابت جزری از ابن ابیلیلی از نافع از ابن عمر روایت کرده که گفت: دو گروه مرجئه و قدریه، هیچ نصیبی از اسلام نبردهاند<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | ||
فصل هفتم کتاب در ذکر خروج از ایمان با ارتکاب گناه است. ابوعبید قاسم بن سلام | فصل هفتم کتاب در ذکر خروج از ایمان با ارتکاب گناه است. [[ابوعبید، قاسم بن سلام|ابوعبید قاسم بن سلام بغدادی]]، روایات این باب را در چهار گروه عمده ذکر میکند: گروهی که در آن نفی ایمان مطرح شده، گروهی که برائت از جانب نبی اکرم(ص) در آن وجود دارد، گروهی که در آن نام کفر آمده و گروه دیگری که ذکر شرک در آن به میان آمده است<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | ||
در هشتمین فصل کتاب هم ذکری از گناهانی شده که ملحق به گناهان کبیره هستند، ولی ذکری از خروج از ایمان در آنها نشده است<ref>ر.ک: همان، ص96-103</ref>. | در هشتمین فصل کتاب هم ذکری از گناهانی شده که ملحق به گناهان کبیره هستند، ولی ذکری از خروج از ایمان در آنها نشده است<ref>ر.ک: همان، ص96-103</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش