۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىآ' به 'یآ') |
جز (جایگزینی متن - 'مىخ' به 'میخ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] بیشتر به دنبال بیان روایات فقهى است. و بیان مباحث رجالى را خارج از چارچوب کتاب میداند؛ ازاینرو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد کرده است. میدانیم که از بایستههاى مباحث فقهى، تمسک یا طرد یک روایت است. بنابراین، گاهى در متنِ مباحث نیز مؤلف ناگزیر است که وجه ضعف روایت یا قوّت آن را تبیین کند. در مواردى اندک، توصیفاتى مختصر درباره یک راوى را ضرورى میداند؛ برای مثال، ذیل صحیحه زراره که از امام باقر علیهالسلام میپرسد: «شما از کجا دانستید و به چه دلیل میگویید که مسح سر، تنها به بخشی از سر اختصاص دارد و نه به همه آن؟» در دفاع از شخصیت زراره و عدم سوءنیت یا جسارت وى، بهطور مفصل مطالبى را ایراد میکند. از نکات بارز مطالب رجالى مؤلف آن است که وى به بررسى طرق، اهتمام ویژه داشته و گاهی نیز در توثیقات اجتهاد میکند. در مواردى هم خواننده را به دیگر آثار خود همانند تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال یا حاشیه بر کتاب من لا یحضره الفقیه و تهذيب الأحکام ارجاع میدهد<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55</ref>. | [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] بیشتر به دنبال بیان روایات فقهى است. و بیان مباحث رجالى را خارج از چارچوب کتاب میداند؛ ازاینرو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد کرده است. میدانیم که از بایستههاى مباحث فقهى، تمسک یا طرد یک روایت است. بنابراین، گاهى در متنِ مباحث نیز مؤلف ناگزیر است که وجه ضعف روایت یا قوّت آن را تبیین کند. در مواردى اندک، توصیفاتى مختصر درباره یک راوى را ضرورى میداند؛ برای مثال، ذیل صحیحه زراره که از امام باقر علیهالسلام میپرسد: «شما از کجا دانستید و به چه دلیل میگویید که مسح سر، تنها به بخشی از سر اختصاص دارد و نه به همه آن؟» در دفاع از شخصیت زراره و عدم سوءنیت یا جسارت وى، بهطور مفصل مطالبى را ایراد میکند. از نکات بارز مطالب رجالى مؤلف آن است که وى به بررسى طرق، اهتمام ویژه داشته و گاهی نیز در توثیقات اجتهاد میکند. در مواردى هم خواننده را به دیگر آثار خود همانند تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال یا حاشیه بر کتاب من لا یحضره الفقیه و تهذيب الأحکام ارجاع میدهد<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55</ref>. | ||
واژگان نامأنوس و کمکاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم | واژگان نامأنوس و کمکاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم میخورد، چراکه بیشتر آنها، بیانگر دستورالعملهاى روزمره هستند. اما به فراخور موضوعات فقهى، لغاتى دیده میشود که خواننده، معانى لغوى یا اصطلاحى آنها را نمیداند. شیخ بهاءالدین در شرح احادیث به این نکته توجه داشته است و سعى کرده تا بعضى از واژگان را توصیف کند؛ برای نمونه، او واژگانى همچون الاسدال، الذقن، القصاص؛ التور، الکعب و... را تبیین کرده است. روش مؤلف در تبیین، گاه بیان اجمالى معناى واژه است و گاهى نیز مؤلف به مباحث فقهاللغة واژهای میپردازد؛ برای مثال معانى چهارگانه «کعب» را بیان میکند و سپس بهصورت مفصل به بررسى یکایک معانى آنها و تطور معانی پرداخته و در پایان قول مختارش را تبیین میکند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
مؤلف ارجمند بهندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان اشاره میکند، و در اینجا نیز همان مبناى پیشگفته در اربعین حدیث را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، گفتههاى دانشمندان را نادرست میداند. برای نمونه، در معناى باء در آیه شریفه: «اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (سوره مائده آیه 6)، امام باقر(ع) آن را براى تبعیض میداند، و حالآنکه نحویان و مفسران اهلسنت معناى آن را براى «الصاق» میپندارند. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] این گمان را ابتدا اینچنین ردّ میکند: «به کلام کسی که «باء» را در اینجا تنها به معنای الصاق میداند، توجه نمیشود» و آنگاه مینویسد: سیبویه در هفده جا از کتابش تصریح کرده که «باء» به معناى تبعیض، در لغت عرب نیامده است و حالآنکه اَصمعى، شدیداً اصرار دارد که «باء» به معناى تبعیض استعمال میگردد و حالآنکه اصمعى بیشتر و بهتر از سیبویه به کلمات عرب و مقاصد آنها آگاه است؛ بنابراین، بسیارى از نحویون با اَصمعى همداستان شده و «باء» در آیه شریفه: «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اَللّهِ» (سوره انسان، آیه 6) را نیز تبعیضیه خواندهاند. و سپس میافزاید که روایت امام باقر(ع) براى نحویون حجت است و کفایت میکند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | مؤلف ارجمند بهندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان اشاره میکند، و در اینجا نیز همان مبناى پیشگفته در اربعین حدیث را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، گفتههاى دانشمندان را نادرست میداند. برای نمونه، در معناى باء در آیه شریفه: «اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (سوره مائده آیه 6)، امام باقر(ع) آن را براى تبعیض میداند، و حالآنکه نحویان و مفسران اهلسنت معناى آن را براى «الصاق» میپندارند. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] این گمان را ابتدا اینچنین ردّ میکند: «به کلام کسی که «باء» را در اینجا تنها به معنای الصاق میداند، توجه نمیشود» و آنگاه مینویسد: سیبویه در هفده جا از کتابش تصریح کرده که «باء» به معناى تبعیض، در لغت عرب نیامده است و حالآنکه اَصمعى، شدیداً اصرار دارد که «باء» به معناى تبعیض استعمال میگردد و حالآنکه اصمعى بیشتر و بهتر از سیبویه به کلمات عرب و مقاصد آنها آگاه است؛ بنابراین، بسیارى از نحویون با اَصمعى همداستان شده و «باء» در آیه شریفه: «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اَللّهِ» (سوره انسان، آیه 6) را نیز تبعیضیه خواندهاند. و سپس میافزاید که روایت امام باقر(ع) براى نحویون حجت است و کفایت میکند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. |
ویرایش