۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سهگانه') |
جز (جایگزینی متن - 'راهي' به 'راهی') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
#نویسنده با يادآورى اين نكته كه سلمان صحابى پارساى پيامبر(ص)، ایرانى الاصل و اهل جى اصفهان يا استخر فارس يا رامهرمز بوده، افزوده است: او پس از تحقيق، از آيين زرتشت به مسيحيت گرويد و پيش از جنگ خندق به حضور پيامبر(ص) در مدينه رسيد و اسلام آورد، از اين پس يكى از ياران بااخلاص و مشاوران صديق و فداكار و معروف پيامبر(ص) گرديد. پيامبر(ص) در حالىكه مهاجران و انصار، سلمان را از خود مىدانستند فرمود: «سلمان منّا اهلالبيت».... وى در زمان حيات پيامبر(ص) از هواداران على(ع) بود و پس از رحلت پيامبر(ص) و انتخاب ابوبكر سخن معروف خود را به فارسی چنين گفت: «كرديد و نكرديد»، و بدينوسيله از آنان به سبب پيروى نكردن از على بن ابىطالب انتقاد كرد.<ref>همان، ص25</ref> | #نویسنده با يادآورى اين نكته كه سلمان صحابى پارساى پيامبر(ص)، ایرانى الاصل و اهل جى اصفهان يا استخر فارس يا رامهرمز بوده، افزوده است: او پس از تحقيق، از آيين زرتشت به مسيحيت گرويد و پيش از جنگ خندق به حضور پيامبر(ص) در مدينه رسيد و اسلام آورد، از اين پس يكى از ياران بااخلاص و مشاوران صديق و فداكار و معروف پيامبر(ص) گرديد. پيامبر(ص) در حالىكه مهاجران و انصار، سلمان را از خود مىدانستند فرمود: «سلمان منّا اهلالبيت».... وى در زمان حيات پيامبر(ص) از هواداران على(ع) بود و پس از رحلت پيامبر(ص) و انتخاب ابوبكر سخن معروف خود را به فارسی چنين گفت: «كرديد و نكرديد»، و بدينوسيله از آنان به سبب پيروى نكردن از على بن ابىطالب انتقاد كرد.<ref>همان، ص25</ref> | ||
#نویسنده تأكيد كرده است كه: حسن بن على(ع) وارث اوضاعى بود كه از يك سو عافيتطلبان، اشراف و بزرگان قبيلههاى كوفه و از سوى ديگر كينهتوزان نسبت به اسلام و اشراف اموى مستقر در شام، ايجاد كرده بودند. [[امام على(ع)]] در جامعهاى كه بيشتر افراد آن دچار ترديد شده، سستى و انزوا را پيشه خود ساخته بودند، با سه مشكل بزرگ همچون نداشتن ياور، مواجهه با دشمنى حيلر و مسلّح و عدم همكارى افراد مؤثّر، روبرو بود. پيداست با چنين موقعيّتى نمىتوان با فرزند ابوسفيان به علّت گشادهدستى در بخشش بيتالمال به سران قبايل و ساير راحتطلبان، مبارزه كرد. از اينرو امام در ابتدا به نبرد با طغيانگر شام اقدام كرد، امّا به دليل سستى و بىنظمى سپاهيان و كمى دوستان بااخلاص و نيز اقدامات معاويه براى تطميع سران سپاه امام، جز واگذارى قدرت به معاويه چارهاى نديد. امام با اين اقدام، از ريخته شدن خون مسلمانان جلوگيرى و ياران اندك خويش را حفظ كرد. از اين پس امام به روشنگرى افكار مسلمانان پرداخت و تلاش كرد تا ضمن آگاه ساختن شیعیان از اوضاعى كه به برقرارى صلح منجر شد، آنان را براى ادامه مبارزه در موقعيّت جديد آماده كند.<ref>همان، ص43</ref> | #نویسنده تأكيد كرده است كه: حسن بن على(ع) وارث اوضاعى بود كه از يك سو عافيتطلبان، اشراف و بزرگان قبيلههاى كوفه و از سوى ديگر كينهتوزان نسبت به اسلام و اشراف اموى مستقر در شام، ايجاد كرده بودند. [[امام على(ع)]] در جامعهاى كه بيشتر افراد آن دچار ترديد شده، سستى و انزوا را پيشه خود ساخته بودند، با سه مشكل بزرگ همچون نداشتن ياور، مواجهه با دشمنى حيلر و مسلّح و عدم همكارى افراد مؤثّر، روبرو بود. پيداست با چنين موقعيّتى نمىتوان با فرزند ابوسفيان به علّت گشادهدستى در بخشش بيتالمال به سران قبايل و ساير راحتطلبان، مبارزه كرد. از اينرو امام در ابتدا به نبرد با طغيانگر شام اقدام كرد، امّا به دليل سستى و بىنظمى سپاهيان و كمى دوستان بااخلاص و نيز اقدامات معاويه براى تطميع سران سپاه امام، جز واگذارى قدرت به معاويه چارهاى نديد. امام با اين اقدام، از ريخته شدن خون مسلمانان جلوگيرى و ياران اندك خويش را حفظ كرد. از اين پس امام به روشنگرى افكار مسلمانان پرداخت و تلاش كرد تا ضمن آگاه ساختن شیعیان از اوضاعى كه به برقرارى صلح منجر شد، آنان را براى ادامه مبارزه در موقعيّت جديد آماده كند.<ref>همان، ص43</ref> | ||
#نویسنده يادآور شده است كه همزمان با قيام توّابين، قيام بزرگترى به رهبرى مختار بن ابى عبيده ثقفى و كمك گروه ديگرى از شیعیان، در كوفه در حال شكلگيرى بود. اين حركت پس از شكست قيام توّابين، قدرت و نيروى بيشترى يافت؛ زيرا باقيمانده توّابين به آن پيوستند و مختار به زودى با جلب نظر و همكارى | #نویسنده يادآور شده است كه همزمان با قيام توّابين، قيام بزرگترى به رهبرى مختار بن ابى عبيده ثقفى و كمك گروه ديگرى از شیعیان، در كوفه در حال شكلگيرى بود. اين حركت پس از شكست قيام توّابين، قدرت و نيروى بيشترى يافت؛ زيرا باقيمانده توّابين به آن پيوستند و مختار به زودى با جلب نظر و همكارى ابراهیم بن مالك اشتر، فرزند فرمانده سپاه و يار صميمى على(ع)، قدرت خويش را بين شیعیان كوفه تحكيم بخشيد. مختار از شیعیان و طرفداران امام حسین(ع) در كوفه بود. به گزارش [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، مسلم بن عقيل در ابتداى ورود به كوفه، بر مختار وارد شد و عبيدالله بن زياد حاكم اموى كه از همكارى وى با مسلم مطّلع شد، او را دستگير و مجروح ساخت و به زندان انداخت. اما پس از چندى به خواهش عبدالله بن عمر، شوهر خواهر مختار و فرمان يزيد بن معاويه، از زندان عبيدالله آزاد شد و رهسپار حجاز گرديد و همزمان با قيام توّابين، وارد كوفه شد.<ref>همان، ص55- 56</ref> | ||
#مورّخان در فضيلت حسین بن على بن الحسن بن الحسن ابن الحسن بن على بن ابىطالب(ع) (قتيل فخ)، روايات چندى را از پيامبر(ص) نقل كردهاند كه پيامبر بر فضيلت و يارى او تأكيد كردهاند. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] فضايلى از حسین بن على بهويژه سخاوت او بيان كرده است. قيام وى در ماههاى آخر خلافت هادى عباسى 169ق رخ داد. در اين سال خليفه فردى به نام عبدالعزيز بن عبدالله، از نوادگان خليفه دوم را بر مدينه حاكم ساخت. وى نسبت به آل ابىطالب به شدّت سخت گرفت و آنان را تحت تعقيب و شكنجه قرار داد. حسین بن على كه از شيوه حاكم به تنگ آمده بود، با گروهى از طرفداران علويان در مدينه قيام كرد و به مؤذّن دستور داد در اذان صبح به شيوه شیعیان عبارت «حىّ على خير العمل» را بگويد. حاكم به محض شنيدن اذان از مدينه فرار كرد. در همين زمان گروهى از سپاهيان خليفه از حج بازگشتند. سرداران خليفه، موسى بن عيسى، محمد بن سليمان و حماد تركى با سپاهيان از حج برگشته، با كمك حاكم مدينه بر ياران اندك حسین بن على در محلّ فخ، بين مكّه و مدينه، تاختند و موفّق شدند، حسین بن على و يارانش را به قتل برسانند؛ سپس خانه و نخلستانهاى وى و يارانش را در مدينه سوزاندند و اموال آنها را ضبط كردند. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] نام بسيارى از بزرگان علويان و راويانى كه با حسین بن على قيام كردند را آورده است.<ref>همان، ص89- 90</ref> | #مورّخان در فضيلت حسین بن على بن الحسن بن الحسن ابن الحسن بن على بن ابىطالب(ع) (قتيل فخ)، روايات چندى را از پيامبر(ص) نقل كردهاند كه پيامبر بر فضيلت و يارى او تأكيد كردهاند. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] فضايلى از حسین بن على بهويژه سخاوت او بيان كرده است. قيام وى در ماههاى آخر خلافت هادى عباسى 169ق رخ داد. در اين سال خليفه فردى به نام عبدالعزيز بن عبدالله، از نوادگان خليفه دوم را بر مدينه حاكم ساخت. وى نسبت به آل ابىطالب به شدّت سخت گرفت و آنان را تحت تعقيب و شكنجه قرار داد. حسین بن على كه از شيوه حاكم به تنگ آمده بود، با گروهى از طرفداران علويان در مدينه قيام كرد و به مؤذّن دستور داد در اذان صبح به شيوه شیعیان عبارت «حىّ على خير العمل» را بگويد. حاكم به محض شنيدن اذان از مدينه فرار كرد. در همين زمان گروهى از سپاهيان خليفه از حج بازگشتند. سرداران خليفه، موسى بن عيسى، محمد بن سليمان و حماد تركى با سپاهيان از حج برگشته، با كمك حاكم مدينه بر ياران اندك حسین بن على در محلّ فخ، بين مكّه و مدينه، تاختند و موفّق شدند، حسین بن على و يارانش را به قتل برسانند؛ سپس خانه و نخلستانهاى وى و يارانش را در مدينه سوزاندند و اموال آنها را ضبط كردند. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] نام بسيارى از بزرگان علويان و راويانى كه با حسین بن على قيام كردند را آورده است.<ref>همان، ص89- 90</ref> | ||
#نویسنده در مورد مذهب دولت آل بويه بحث كرده و سرانجام به اين نتيجه رسيده است كه به هرحال از مجموع گزارشها چنين برمىآيد كه آل بويه، شيعى مذهب و مروّج و مؤيّد مذهب شيعه امامى بودهاند و وضعيت اجتماعى و محيطى مؤثّرى را براى آزادى و قدرت يافتن امامى مذهبان در حوزه زير فرمان خويش فراهم آورده بودند.<ref>همان، ص133- 136</ref> | #نویسنده در مورد مذهب دولت آل بويه بحث كرده و سرانجام به اين نتيجه رسيده است كه به هرحال از مجموع گزارشها چنين برمىآيد كه آل بويه، شيعى مذهب و مروّج و مؤيّد مذهب شيعه امامى بودهاند و وضعيت اجتماعى و محيطى مؤثّرى را براى آزادى و قدرت يافتن امامى مذهبان در حوزه زير فرمان خويش فراهم آورده بودند.<ref>همان، ص133- 136</ref> |
ویرایش