۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = 20904 | | کتابخانۀ دیجیتال نور = 20904 | ||
| کد کنگره =BP 41/5 /ع7ح5 | | کد کنگره =BP 41/5 /ع7ح5 | ||
| کتابخوان همراه نور =15768 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE15768AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE15768AUTOMATIONCODE | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
در فصل دوم ریشههای اختلاف بین امام(ع) و یزید بررسی و از جمله این ریشهها، به عواملی چون عصبیت، خونخواهیهای بازمانده از پیشینیان، تربیت خانوادگی و تفاوت اندیشهها اشاره شده است. البته عقاد در این بررسی، خطاهایی نیز داشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/235 همان، ص235]</ref> | در فصل دوم ریشههای اختلاف بین امام(ع) و یزید بررسی و از جمله این ریشهها، به عواملی چون عصبیت، خونخواهیهای بازمانده از پیشینیان، تربیت خانوادگی و تفاوت اندیشهها اشاره شده است. البته عقاد در این بررسی، خطاهایی نیز داشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/235 همان، ص235]</ref> | ||
[[عقاد، عباس محمود|عقاد]] در فصل سوم با اشاره به یکی بودن نژاد دو خاندان اموی و هاشمی، آنها را دارای دو سرشت بیگانه با یکدیگر دانسته و این تفاوت را نشانه صادق نبودن قانون وراثت در همه جا شمرده و چنین نوشته است: در عصر جاهلی نیز خاندان هاشمی را از دیرباز به دیانت و روحانیت و | [[عقاد، عباس محمود|عقاد]] در فصل سوم با اشاره به یکی بودن نژاد دو خاندان اموی و هاشمی، آنها را دارای دو سرشت بیگانه با یکدیگر دانسته و این تفاوت را نشانه صادق نبودن قانون وراثت در همه جا شمرده و چنین نوشته است: در عصر جاهلی نیز خاندان هاشمی را از دیرباز به دیانت و روحانیت و گرشایی از گرفتاریهای مردم و امویان را به سوداگری و سیاستبازی و نیرنگ و دروغ میشناختند. نویسنده آنگاه نمونههایی جالب از سجایای اخلاقی و مقام علمی والا و شرافت خانوادگی امام(ع) و نیز نمونههایی از رذایل فردی و خانوادگی یزید را ذکر کرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/235 همان]</ref> | ||
فصل چهارم با گزارشی از گفتگوهای امام(ع) در مسیر حرکت به سمت کوفه با کسانی که از این شهر بیرون آمده بودند، آغاز و در ادامه بهطور عمده ابعادی از رذالتها و پستیهای اطرافیان معاویه و یزید معرفی شده است. عقاد این گروه را حتی در چهره و اندام نیز زشت تصویر کرده و ضمن ارائه نمونههایی در این زمینه، در پایان چنین نتیجه گرفته که جنگ میان این دو گروه در حقیقت جنگ جلادان با شهیدان بوده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/235 همان]</ref> | فصل چهارم با گزارشی از گفتگوهای امام(ع) در مسیر حرکت به سمت کوفه با کسانی که از این شهر بیرون آمده بودند، آغاز و در ادامه بهطور عمده ابعادی از رذالتها و پستیهای اطرافیان معاویه و یزید معرفی شده است. عقاد این گروه را حتی در چهره و اندام نیز زشت تصویر کرده و ضمن ارائه نمونههایی در این زمینه، در پایان چنین نتیجه گرفته که جنگ میان این دو گروه در حقیقت جنگ جلادان با شهیدان بوده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/235 همان]</ref> | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
فصل پایانی به ذکر اشعاری در ستایش امام حسین(ع) و یارانش اختصاص یافته است. به اعتقاد عقاد، این اشعار را کسانی سرودهاند که از آلودگیهای جهان مادی درگذشته و از دام کالبد خاکی رستهاند. در این فصل، نخست ابیاتی از قصیده بائیه کمیت و سپس گزیدهای از قصیده مشهور میمیه فرزدق و پس از آن اشعاری از عبیدالله بن کثیر نقل و آنگاه منتخبی از قصیده تائیه پرآوازه دعبل آورده شده و پس از آن نوبت به ابوالعباس علی بن رومی و سروده جیمیه او در مدح یحیی بن عمر رسیده است. عقاد همه این شاعران را که به صلههای گران چشم نداشتهاند، ستوده و این فصل و کتاب را با قطعهای از ابوالعلاء معری به پایان برده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/237 همان، ص237]</ref> | فصل پایانی به ذکر اشعاری در ستایش امام حسین(ع) و یارانش اختصاص یافته است. به اعتقاد عقاد، این اشعار را کسانی سرودهاند که از آلودگیهای جهان مادی درگذشته و از دام کالبد خاکی رستهاند. در این فصل، نخست ابیاتی از قصیده بائیه کمیت و سپس گزیدهای از قصیده مشهور میمیه فرزدق و پس از آن اشعاری از عبیدالله بن کثیر نقل و آنگاه منتخبی از قصیده تائیه پرآوازه دعبل آورده شده و پس از آن نوبت به ابوالعباس علی بن رومی و سروده جیمیه او در مدح یحیی بن عمر رسیده است. عقاد همه این شاعران را که به صلههای گران چشم نداشتهاند، ستوده و این فصل و کتاب را با قطعهای از ابوالعلاء معری به پایان برده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/700/237 همان، ص237]</ref> | ||
عقاد بر این باور است که امام حسین(ع) با آگاهی و علم کامل حرکت خود را آغاز کرد و در صدد برآمد تا جلو هرگونه بهانهتراشی را بگیرد تا امر برای مردم مشتبه نشود. او با تأکید بر اینکه امام(ع) دلیل کافی برای قیام داشت، مینویسد: حسین(ع) که عزم خویش را برای مبارزه با یزید جزم کرده بود، باید قویترین دلیل را در دست میداشت و استوارترین حجت را بر ضد دشمنان خویش مهیا میساخت تا در صورت شکست و عدم | عقاد بر این باور است که امام حسین(ع) با آگاهی و علم کامل حرکت خود را آغاز کرد و در صدد برآمد تا جلو هرگونه بهانهتراشی را بگیرد تا امر برای مردم مشتبه نشود. او با تأکید بر اینکه امام(ع) دلیل کافی برای قیام داشت، مینویسد: حسین(ع) که عزم خویش را برای مبارزه با یزید جزم کرده بود، باید قویترین دلیل را در دست میداشت و استوارترین حجت را بر ضد دشمنان خویش مهیا میساخت تا در صورت شکست و عدم نتیجیری، وجود چنین دلایل و برهانهای استواری نشانه درستی قصد و تصمیم آن حضرت باشد. ضمن اینکه در صورت پیروزی، با این پشتوانه، در استوارترین جایگاه قرار میگرفت و دشمنانش بیشتر از هر زمانی مورد خشم قرار میگرفتند.<ref>ر.ک: رضانژاد، عزالدین، 1395</ref> | ||
عقاد اعتقاد دارد که مبارزه میان بنیأمیه و بنی هاشم همچنان ادامه یافت تا به محل افتراقی رسید که هیچگونه توصیفی در پیوند میان آن دو وجود نداشت و این مبارزه هیچگاه قطع نشده و نسل به نسل ادامه یافته است.<ref>همان</ref> | عقاد اعتقاد دارد که مبارزه میان بنیأمیه و بنی هاشم همچنان ادامه یافت تا به محل افتراقی رسید که هیچگونه توصیفی در پیوند میان آن دو وجود نداشت و این مبارزه هیچگاه قطع نشده و نسل به نسل ادامه یافته است.<ref>همان</ref> |
ویرایش