۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نک' به 'نک') |
جز (جایگزینی متن - 'نگ' به 'نگ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
به نظر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]]؛ «جهل به معرفت نفس» از معظمترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبی است که اکثر خلق را فروگرفته در دنیا، چه؛ هر که معرفت نفس حاصل نکرده خدای را نشناسد...؛ و هر که خدای را نشناسد با دوآب و انعام برابر باشد<ref>همان</ref>. | به نظر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]]؛ «جهل به معرفت نفس» از معظمترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبی است که اکثر خلق را فروگرفته در دنیا، چه؛ هر که معرفت نفس حاصل نکرده خدای را نشناسد...؛ و هر که خدای را نشناسد با دوآب و انعام برابر باشد<ref>همان</ref>. | ||
علم حقیقی که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در طلب آن است و کسب آن را نهایت کمال انسانی میشمارد، علم صوری و ظاهری نیست. وی در این کتاب | علم حقیقی که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در طلب آن است و کسب آن را نهایت کمال انسانی میشمارد، علم صوری و ظاهری نیست. وی در این کتاب اینگونه نوشته است: «آن علمی که آن مقصود اصلی و کمال حقیقت است و موجب قرب حقتعالی است علم الهی و علم مکاشفات است نه علم معاملات و جمیع ابواب علوم... و ارباب عمل و دیگر علوم جزئیه از این باب دانش که آن دانش حقیقت است معزولند»<ref>پایگاه تبیان</ref>. | ||
در واقع، به نظر وی، علم واقعی که در اثر مکاشفه و شهود به دست میآید، تنها با «سیادت حقیقی و خردمندی معنوی» پیامبر اکرم(ص) میسر میشود و موانع و حجابهایی که اکثر مردم را از ادراک و کسب این علم محروم میدارد، مشتق از همان سه اصل است.<ref>همان</ref>. | در واقع، به نظر وی، علم واقعی که در اثر مکاشفه و شهود به دست میآید، تنها با «سیادت حقیقی و خردمندی معنوی» پیامبر اکرم(ص) میسر میشود و موانع و حجابهایی که اکثر مردم را از ادراک و کسب این علم محروم میدارد، مشتق از همان سه اصل است.<ref>همان</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] رساله سه اصل را به 14 فصل تقسیم کرده که چون شماره بعضی تکرار شدهاند، اثر حاضر را به 14 باب و برای هر بابی شماره منظمی وضع کرده است. سه باب نخست در بیان سه اصل مذکور «جهل، حب جاه و مال و تسویلات نفس اماره» است و سه باب دوم به ترتیب، در بیان نتایج سه باب نخست است. مؤلف در باب پنجم که عنوان آن «در نتیجه اصل دوم که متابعت شهوت و آرزوهاى نفس و پیروى غرضهای دنیاست» در نظر گرفته بر این باور است که: عاقبت این خصوصیت در واقع از فطرت اصلى منسلخ شدن است و کور و گنگ با بهایم و حشرات محشور شدن، زیرا که هر صفت که در دنیا بر کسى غالب شود به سبب بسیارى افعال و اعمالى است که صاحب آن صفت را است و در روز قیامت صاحبش به صورتی مناسب آن صفت محشور میشود. اگر صفت شهوت بر وى غالب است بهصورت خرس و خوک محشور میگردد و اگر صفت غضب و درندگى غالب است بهصورت سگ و گرگ و اگر گزندگى و ایذا بهصورت مار و عقرب و اگر دزدى و حیله بهصورت موش و کلاغ و اگر تکبر بهصورت شیر و پلنگ و اگر رعنایی و خرامیدن بهصورت طاووس و کبک و اگر حرص و ذخیره کردن چیزها بهصورت مورچه؛ و همچنین در باقى صفات چنین است، چنانچه در حدیث آمده که «یحشر الناس على صور نیاتهم یحشر بعض الناس على صورة یحسن عندها القردة و الخنازیر»؛ و اشاره بهمثل این معناست آیه شریفه قرآن کریم: «یوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ... وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص: 46</ref>. | [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] رساله سه اصل را به 14 فصل تقسیم کرده که چون شماره بعضی تکرار شدهاند، اثر حاضر را به 14 باب و برای هر بابی شماره منظمی وضع کرده است. سه باب نخست در بیان سه اصل مذکور «جهل، حب جاه و مال و تسویلات نفس اماره» است و سه باب دوم به ترتیب، در بیان نتایج سه باب نخست است. مؤلف در باب پنجم که عنوان آن «در نتیجه اصل دوم که متابعت شهوت و آرزوهاى نفس و پیروى غرضهای دنیاست» در نظر گرفته بر این باور است که: عاقبت این خصوصیت در واقع از فطرت اصلى منسلخ شدن است و کور و گنگ با بهایم و حشرات محشور شدن، زیرا که هر صفت که در دنیا بر کسى غالب شود به سبب بسیارى افعال و اعمالى است که صاحب آن صفت را است و در روز قیامت صاحبش به صورتی مناسب آن صفت محشور میشود. اگر صفت شهوت بر وى غالب است بهصورت خرس و خوک محشور میگردد و اگر صفت غضب و درندگى غالب است بهصورت سگ و گرگ و اگر گزندگى و ایذا بهصورت مار و عقرب و اگر دزدى و حیله بهصورت موش و کلاغ و اگر تکبر بهصورت شیر و پلنگ و اگر رعنایی و خرامیدن بهصورت طاووس و کبک و اگر حرص و ذخیره کردن چیزها بهصورت مورچه؛ و همچنین در باقى صفات چنین است، چنانچه در حدیث آمده که «یحشر الناس على صور نیاتهم یحشر بعض الناس على صورة یحسن عندها القردة و الخنازیر»؛ و اشاره بهمثل این معناست آیه شریفه قرآن کریم: «یوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ... وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص: 46</ref>. | ||
در ابواب هفتم و هشتم، وی طریق خطا و صواب را از یکدیگر مشخص ساخته و چگونگی یافتن صراط مستقیم و شاهراه حقیقت را روشن کرده است و به طریق پند و اندرز به تبیین مباحث خویش پرداخته، | در ابواب هفتم و هشتم، وی طریق خطا و صواب را از یکدیگر مشخص ساخته و چگونگی یافتن صراط مستقیم و شاهراه حقیقت را روشن کرده است و به طریق پند و اندرز به تبیین مباحث خویش پرداخته، اینگونه بیان میدارد که: اى صورتپرست غافل، آنچه گفته شد همه از راه نصیحت و سلامت قلب بود از آفت خشم و غیظ و حقد و حسد مشفقا علیک، نه از راه عداوت و خصومت؛ و چون دانستى بدین بیان روشن که حب و جاه و منصب و لذت مال و ریاست و غرور نفس اماره به مکر و حیلت و آنچه بدان ماند از امراض نفسانى و از مهلکات است و از اصول جهنم است که همینکه رسوخ در نفس پیدا کرد و مزمن گشت، اطباء روحانى از علاج آن عاجزند و حسم ماده آن را نمیتوانند کرد چنانکه اطباء جسمانى از علاج اکمه و ابرص عاجزند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص: 60</ref>. | ||
باب نهم مربوط به خاصه علم حقیقی و امتیاز آن از علوم ظاهری است و بابهای دهم و یازدهم درباره نور ایمان و لزوم تصفیه باطن و تزکیه نفس برای تجلی این نور نوشته شدهاند. | باب نهم مربوط به خاصه علم حقیقی و امتیاز آن از علوم ظاهری است و بابهای دهم و یازدهم درباره نور ایمان و لزوم تصفیه باطن و تزکیه نفس برای تجلی این نور نوشته شدهاند. |
ویرایش