۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نپ' به 'نپ') |
جز (جایگزینی متن - 'عا' به 'عا') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
===اقبال لاهوری=== | ===اقبال لاهوری=== | ||
به گمان ماجد فخری، جدیترین مفسر هندی پاکستانی اسلام برحسب اصطلاحات و مفاهیم فلسفی جدید، اقبال لاهوری (۱۸۷۸-۱۹۳۸) است که تأثیرش بر اندیشه اسلامی در پاکستان، قابل ملاحظه بوده است. | به گمان ماجد فخری، جدیترین مفسر هندی پاکستانی اسلام برحسب اصطلاحات و مفاهیم فلسفی جدید، اقبال لاهوری (۱۸۷۸-۱۹۳۸) است که تأثیرش بر اندیشه اسلامی در پاکستان، قابل ملاحظه بوده است. | ||
اقبال به برتری اسلام بهعنوان یک آرمان اخلاقی و معنوی معتقد بود و در صدد برآمد از این آرمان و کمال مطلوب در کتاب مشهورش به نام احیا (بازسازی) اندیشه دینی در اسلام دفاع کند. به دید اقبال، دین برخلاف نظر غزالی (۴۵۰-۵۰۵)، ابن تیمیه و برخی دیگر، مخالف فلسفه نیست، بلکه قلب آن تجربه تام و تمامی است که فلسفه باید به تأمل و غور در آن بپردازد. ماجد فخری، درباره دیدگاه اقبال راجع به واکنش مسلمانان در مورد فلسفه یونان مینویسد: به عقیده اقبال، واکنش فکر اسلامی در برابر فلسفه یونان، متأثر از گرایش به بیان مجدد واقعیت عینی هم در وجوه تجربی و مادی و هم در وجوه معنوی و روحانی آن بوده است. این عکسالعمل در برابر تفکر نظری و دور از تجربه یونانیان، به روش استقرایی انجامید که اساساً ظهور علم مدرن اروپایی را امکانپذیر ساخت؛ زیرا این راجر بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴) بود که روش استقرایی را به غرب معرفی کرد؛ آنهم پس از آنکه از طریق فلاسفه مسلمان با آن آشنایی پیدا کرد... | اقبال به برتری اسلام بهعنوان یک آرمان اخلاقی و معنوی معتقد بود و در صدد برآمد از این آرمان و کمال مطلوب در کتاب مشهورش به نام احیا (بازسازی) اندیشه دینی در اسلام دفاع کند. به دید اقبال، دین برخلاف نظر غزالی (۴۵۰-۵۰۵)، ابن تیمیه و برخی دیگر، مخالف فلسفه نیست، بلکه قلب آن تجربه تام و تمامی است که فلسفه باید به تأمل و غور در آن بپردازد. ماجد فخری، درباره دیدگاه اقبال راجع به واکنش مسلمانان در مورد فلسفه یونان مینویسد: به عقیده اقبال، واکنش فکر اسلامی در برابر فلسفه یونان، متأثر از گرایش به بیان مجدد واقعیت عینی هم در وجوه تجربی و مادی و هم در وجوه معنوی و روحانی آن بوده است. این عکسالعمل در برابر تفکر نظری و دور از تجربه یونانیان، به روش استقرایی انجامید که اساساً ظهور علم مدرن اروپایی را امکانپذیر ساخت؛ زیرا این راجر بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴) بود که روش استقرایی را به غرب معرفی کرد؛ آنهم پس از آنکه از طریق فلاسفه مسلمان با آن آشنایی پیدا کرد... معالوصف اقبال با برخی از جنبههای متافیزیکی اندیشه مدرن اروپایی همدلی بسیار داشت، مثل نیروی حیاتی برگسون (۱۸۹۵-۱۹۴۱)، روح مطلق هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) و فلسفه پویشی (process) وایتهد (۱۸۶۱-۱۹۴۷) که چندان جنبه استقرایی یا تجربی نداشتند. اقبال در تفسیرش از دیدگاه قرآن راجع به واقعیت و ماهیت آن از این اندیشهها بهره میگرفت. ماجد فخری در یک ارزیابی کلی مینویسد: «صرف نظر از اینکه کسی با این تفسیر اقبال موافق باشد یا نه، این نکته حائز اهمیت است که اقبال یکی از معدود فیلسوفان مسلمان در دوره معاصر است که خواسته است مقولات فلسفی غربی را در تفسیر قرآن بهکار بندد. بهرغم معلومات وسیعش، اندیشه اقبال باز تا حدودی التقاطی (eclectic) است و تفسیر کلی او از جهانبینی قرآنی همیشه هم مطابق با تفسیرهای سنتی مفسران کلاسیک نیست»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
محمد نقیب العطاس مالزیایی، محمد رشید رضا، سید قطب، ابوالعلاء مودودی و حسن البنا از جمله دیگر اشخاصی هستند که ماجد فخری به تجزیه و تحلیل آرای آنان پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref> | محمد نقیب العطاس مالزیایی، محمد رشید رضا، سید قطب، ابوالعلاء مودودی و حسن البنا از جمله دیگر اشخاصی هستند که ماجد فخری به تجزیه و تحلیل آرای آنان پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش