تلخيص الأدلة لقواعد التوحيد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎خ' به 'ه‌خ'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎خ' به 'ه‌خ')
خط ۴۰: خط ۴۰:
محقق در ادامه به زندگی [[صفار، ابراهيم بن اسماعيل|صفار]] پرداخته، سپس توضیح مهم‎ترین مباحث کتاب را در سه فصل ارائه نموده است.
محقق در ادامه به زندگی [[صفار، ابراهيم بن اسماعيل|صفار]] پرداخته، سپس توضیح مهم‎ترین مباحث کتاب را در سه فصل ارائه نموده است.


فصل اول را به اسماء الله الحسنی اختصاص داده است. او در این‎باره می‌گوید: اهل سنت و حدیث، به‎خلاف اسماعیلیه، معتقدند که خداوند دارای اسم است.<ref>همان، ص53-54</ref>. قرآن، سنت و اجماع بر این مدعا گواهی می‌دهند؛ زیرا در قرآن آمده: '''وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا وَ ذَرُوا اَلَّذِينَ یلْحِدُونَ فِي أَسْمٰائِهِ سَيجْزَوْنَ مٰا كٰانُوا يعْمَلُونَ''' (اعراف‏: 180) و پیامبر در این زمینه فرموده است: «لله تسعة و تسعون اسما، مائة غیر واحد؛ من أحصاها دخل الجنة»<ref>ر.ک: همان، ص54</ref>.
فصل اول را به اسماء الله الحسنی اختصاص داده است. او در این‎باره می‌گوید: اهل سنت و حدیث، به‌خلاف اسماعیلیه، معتقدند که خداوند دارای اسم است.<ref>همان، ص53-54</ref>. قرآن، سنت و اجماع بر این مدعا گواهی می‌دهند؛ زیرا در قرآن آمده: '''وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا وَ ذَرُوا اَلَّذِينَ یلْحِدُونَ فِي أَسْمٰائِهِ سَيجْزَوْنَ مٰا كٰانُوا يعْمَلُونَ''' (اعراف‏: 180) و پیامبر در این زمینه فرموده است: «لله تسعة و تسعون اسما، مائة غیر واحد؛ من أحصاها دخل الجنة»<ref>ر.ک: همان، ص54</ref>.


ایشان می‌گویند: این اسماء، توقیفی هستند و بر هیچ‎کس جایز نیست که از جانب خویش نامی برای خداوند انشا کند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. در این میان معتزله اعتقادی به توقیفی بودن اسماء الهی ندارند و اشاعره نیز همچون ماتریدیه آن‌ها را توقیفی می‌دانند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
ایشان می‌گویند: این اسماء، توقیفی هستند و بر هیچ‎کس جایز نیست که از جانب خویش نامی برای خداوند انشا کند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. در این میان معتزله اعتقادی به توقیفی بودن اسماء الهی ندارند و اشاعره نیز همچون ماتریدیه آن‌ها را توقیفی می‌دانند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
نویسنده، ارکان ایمان را، ایمان به خدا، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی، پیامبران، روز قیامت و ایمان به اینکه خیر و شر از جانب خداست می‌داند و به دو آیه شریفه: '''يٰا أَيهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلْكتٰابِ اَلَّذِي نَزَّلَ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ اَلْكتٰابِ اَلَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يكفُرْ بِاللّٰهِ وَ مَلاٰئِكتِهِ وَ كتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ اَلْيوْمِ اَلْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً بَعِيداً''' (نساء: 136) و آیه شریفه: '''وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (الصافات‏: 96) و... استناد می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص203</ref>.
نویسنده، ارکان ایمان را، ایمان به خدا، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی، پیامبران، روز قیامت و ایمان به اینکه خیر و شر از جانب خداست می‌داند و به دو آیه شریفه: '''يٰا أَيهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلْكتٰابِ اَلَّذِي نَزَّلَ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ اَلْكتٰابِ اَلَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يكفُرْ بِاللّٰهِ وَ مَلاٰئِكتِهِ وَ كتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ اَلْيوْمِ اَلْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً بَعِيداً''' (نساء: 136) و آیه شریفه: '''وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (الصافات‏: 96) و... استناد می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص203</ref>.


نویسنده در باب رؤیت خدا مطابق با اعتقاد ماتریدیه، معتقد به رؤیت است و آن را مستلزم‎ جسمانیت‎ خدا نمی‌داند و اعتقاد دارد که شرایط رؤیت این دنیایی با آن دنیا متفاوت‎ است‎. ماتریدی‎ میان ادراک و رؤیت تفکیک قائل است و مدعی است که ادراک مستلزم محدودیت مدرَک است و ازاین‎رو‎، خدا ادراک نمی‌شود، اما رؤیت ممکن است و موجب محدودیت نمی‌شود و اعتقاد به‎ آن‎ لازم‎ است. ماتریدی برای اثبات مدعای خود به آیات و روایات، به‎خصوص آیه: '''وجوه يومئذ ناضرة‎ إلی‎ ربها‎ ناظرة''' (قیامت: 23 و 22)، استدلال می‌کند و معتقد است این آیه قطعاً به‎ معنای‎ نظر کردن به خدا و رؤیت است، نه به معنای انتظار یا نظاره آیات الهی؛ زیرا اولاً‎، قیامت‎ محل انتظار نیست. ثانیاً، «ناظرة» به «إلی» متعدی شده است که در‎ مورد‎ نظر کردن به چیزی استعمال می‌شود، نه انتظار‎. ثالثاً‎، نظر‎ کردن به آیات الهی در دنیا نیز‎ حاصل‎ می‌شود و لازم نیست که به‎خصوص در قیامت بر آن تأکید شود. رابعاً، انتظار‎ داشتن‎ رحمت خدا یا نظاره آیات الهی‎ مخصوص‎ مؤمنان نیست‎، درحالی‎که آیه در بشارت به مؤمنان‎ است‎؛ بنابراین، اعتقاد به رؤیت خدا در بهشت به‌وسیله مؤمنان لازم است‎. ماتریدی‎ در همین‎ جا نیز تأکید می‎ورزد‎ که باید رؤیت خدا‎ را‎ از جهات تشبیهی و جسمانی پیراسته‎ کرد‎<ref>ر.ک: جلالی، سید لطف‌الله، ص105</ref>.
نویسنده در باب رؤیت خدا مطابق با اعتقاد ماتریدیه، معتقد به رؤیت است و آن را مستلزم‎ جسمانیت‎ خدا نمی‌داند و اعتقاد دارد که شرایط رؤیت این دنیایی با آن دنیا متفاوت‎ است‎. ماتریدی‎ میان ادراک و رؤیت تفکیک قائل است و مدعی است که ادراک مستلزم محدودیت مدرَک است و ازاین‎رو‎، خدا ادراک نمی‌شود، اما رؤیت ممکن است و موجب محدودیت نمی‌شود و اعتقاد به‎ آن‎ لازم‎ است. ماتریدی برای اثبات مدعای خود به آیات و روایات، به‌خصوص آیه: '''وجوه يومئذ ناضرة‎ إلی‎ ربها‎ ناظرة''' (قیامت: 23 و 22)، استدلال می‌کند و معتقد است این آیه قطعاً به‎ معنای‎ نظر کردن به خدا و رؤیت است، نه به معنای انتظار یا نظاره آیات الهی؛ زیرا اولاً‎، قیامت‎ محل انتظار نیست. ثانیاً، «ناظرة» به «إلی» متعدی شده است که در‎ مورد‎ نظر کردن به چیزی استعمال می‌شود، نه انتظار‎. ثالثاً‎، نظر‎ کردن به آیات الهی در دنیا نیز‎ حاصل‎ می‌شود و لازم نیست که به‌خصوص در قیامت بر آن تأکید شود. رابعاً، انتظار‎ داشتن‎ رحمت خدا یا نظاره آیات الهی‎ مخصوص‎ مؤمنان نیست‎، درحالی‎که آیه در بشارت به مؤمنان‎ است‎؛ بنابراین، اعتقاد به رؤیت خدا در بهشت به‌وسیله مؤمنان لازم است‎. ماتریدی‎ در همین‎ جا نیز تأکید می‎ورزد‎ که باید رؤیت خدا‎ را‎ از جهات تشبیهی و جسمانی پیراسته‎ کرد‎<ref>ر.ک: جلالی، سید لطف‌الله، ص105</ref>.


نویسنده درباره چرایی آفرینش جهان می‌نویسد: امکان ندارد که آفرینش جهان به‎خاطر علتی باشد؛ زیرا آن علت، یا قدیم است یا حادث؛ پس اگر قدیم باشد و آن علت قدیم هم ذات خداوند باشد، امکان ندارد که ذات باری علت باشد؛ چون این موجب قدم جهان خواهد بود... و اگر حادث باشد، آن امر حادث، چیزی را بر خدا واجب نموده و این محال است و نیز علت مزبور، در حدوثش خواهان علتی دیگر خواهد بود و این امر تا بی‌نهایت ادامه خواهد یافت..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص297-298</ref>.
نویسنده درباره چرایی آفرینش جهان می‌نویسد: امکان ندارد که آفرینش جهان به‌خاطر علتی باشد؛ زیرا آن علت، یا قدیم است یا حادث؛ پس اگر قدیم باشد و آن علت قدیم هم ذات خداوند باشد، امکان ندارد که ذات باری علت باشد؛ چون این موجب قدم جهان خواهد بود... و اگر حادث باشد، آن امر حادث، چیزی را بر خدا واجب نموده و این محال است و نیز علت مزبور، در حدوثش خواهان علتی دیگر خواهد بود و این امر تا بی‌نهایت ادامه خواهد یافت..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص297-298</ref>.


نویسنده در بحث شروط ایمان، بسیاری از مسلمانان را که عقاید آنان با وی متفاوت بوده، کافر دانسته است. او شیعیان را که خلافت و امامت ابوبکر را نپذیرفته‌اند، کافر خوانده، به این دلیل که خلافت ابوبکر با اجماع صحابه ثابت شده است.<ref>ر.ک: همان، ص519</ref>.
نویسنده در بحث شروط ایمان، بسیاری از مسلمانان را که عقاید آنان با وی متفاوت بوده، کافر دانسته است. او شیعیان را که خلافت و امامت ابوبکر را نپذیرفته‌اند، کافر خوانده، به این دلیل که خلافت ابوبکر با اجماع صحابه ثابت شده است.<ref>ر.ک: همان، ص519</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش