۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هم' به 'هم') |
جز (جایگزینی متن - 'نح' به 'نح') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]] درباره شیوه نگارش تاریخ فلسفه معتقد است: نگارش تاریخ فلسفه برخلاف نقل پیاپی اخبار و روایات فلسفی، باید دربردارنده تأویلها و ارزیابیهای فراوانی از روایت حوادث تاریخی در کنار نقل آنها و ارائه مسائل و شمارش نویسندگان و.... باشد؛ وگرنه بیان فراگیر زندگانی پیوسته خرد در تلاش خویش برای درک کنه عالم، به شیوهای جامع و هماهنگ میسور نمیگردد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: پیشگفتار، ص8]</ref>. | [[فخری، ماجد|ماجد فخری]] درباره شیوه نگارش تاریخ فلسفه معتقد است: نگارش تاریخ فلسفه برخلاف نقل پیاپی اخبار و روایات فلسفی، باید دربردارنده تأویلها و ارزیابیهای فراوانی از روایت حوادث تاریخی در کنار نقل آنها و ارائه مسائل و شمارش نویسندگان و.... باشد؛ وگرنه بیان فراگیر زندگانی پیوسته خرد در تلاش خویش برای درک کنه عالم، به شیوهای جامع و هماهنگ میسور نمیگردد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: پیشگفتار، ص8]</ref>. | ||
او مینویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی | او مینویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی بااینحال در طرح آرا و قضایای فلسفی بیشتر بر متون خود فیلسوفان تکیه کردهام و زمانی که به سراغ شرح و توضیح آرای فلسفی و کلامی رفتهام، گاهی اوقات مجبور به استفاده از مطالعات نویسندگان مورد اعتماد شدهام..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: همان]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره میکند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمههای متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، میپردازد. در اواخر قرن هفتم، جایگزینی زبان عربی بهجای زبان فارسی و یونانی و قرار دادن آن بهعنوان زبان رسمی دولت، از نخستین تلاش حاکمان عرب برای تقویت تسلط زبانیاشان (پس از تقویت حاکمیت نظامی و سیاسی) بر دیگر ممالک تحت سلطهشان بود. درهرحال، چه این تغییر زبانی را معلول غیرت مسلمانان از گزینش غیر مسلمانان (بهویژه مسیحیان و یهودیان) برای پستهای رسمی دولتی بدانیم یا نه، ملاحظات عملیای هم وجود داشت که انتقال زبان رسمی به عربی را اجتنابناپذیر میساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/34 ر.ک: متن کتاب، ص34]</ref>. | [[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره میکند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمههای متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، میپردازد. در اواخر قرن هفتم، جایگزینی زبان عربی بهجای زبان فارسی و یونانی و قرار دادن آن بهعنوان زبان رسمی دولت، از نخستین تلاش حاکمان عرب برای تقویت تسلط زبانیاشان (پس از تقویت حاکمیت نظامی و سیاسی) بر دیگر ممالک تحت سلطهشان بود. درهرحال، چه این تغییر زبانی را معلول غیرت مسلمانان از گزینش غیر مسلمانان (بهویژه مسیحیان و یهودیان) برای پستهای رسمی دولتی بدانیم یا نه، ملاحظات عملیای هم وجود داشت که انتقال زبان رسمی به عربی را اجتنابناپذیر میساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/34 ر.ک: متن کتاب، ص34]</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون میپردازد. وی مینویسد: میتوانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>. | در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون میپردازد. وی مینویسد: میتوانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. | [[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااینحال همه آنان تحت تأثیر اندیشههای غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را میتوان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش