نقد الآراء المنطقية و حل مشكلاتها: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‍‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'م‎گ' به 'م‌گ')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‍‌ه')
خط ۵۱: خط ۵۱:
# اگر مقصود منطقیان از تصور، ادراک به ‎شرط عدم حکم باشد، یعنی ادراک به ‎شرط لا، پس لازمه‌اش این است که تصورات همراه با تصدیق، قسم سومی از علم باشد؛ زیرا نه از قسم تصورات ساده‌اند؛ چون با حکم همراهند و نه از قبیل تصدیق؛ چون یا از اجزای تصدیقند و یا از شروط آن، نه خود آن و اگر مقصود آنان از تصور، ذات آن بدون اعتبار حکم و عدم حکم باشد، یعنی تصور لا بشرط، این، همان علم و عین مقسم است؛ پس صحیح نیست که قسمی از علم قرار بگیرد...
# اگر مقصود منطقیان از تصور، ادراک به ‎شرط عدم حکم باشد، یعنی ادراک به ‎شرط لا، پس لازمه‌اش این است که تصورات همراه با تصدیق، قسم سومی از علم باشد؛ زیرا نه از قسم تصورات ساده‌اند؛ چون با حکم همراهند و نه از قبیل تصدیق؛ چون یا از اجزای تصدیقند و یا از شروط آن، نه خود آن و اگر مقصود آنان از تصور، ذات آن بدون اعتبار حکم و عدم حکم باشد، یعنی تصور لا بشرط، این، همان علم و عین مقسم است؛ پس صحیح نیست که قسمی از علم قرار بگیرد...
# علمی که مقسم است، تصور بر آن صدق می‌کند؛ پس نتیجه آن این است که مقسم، قسمی از اقسام خود باشد.
# علمی که مقسم است، تصور بر آن صدق می‌کند؛ پس نتیجه آن این است که مقسم، قسمی از اقسام خود باشد.
# اگر تصدیق عبارت از حکم یا مجموع مرکب از تصورات سه‌گانه به‎همراه حکم باشد، پس تصدیق قسیم تصور و مقابل با آن می‌شود؛ درحالی‎که تصور عبارت از نفس علم است، پس تصدیق مقابل با علم می‌شود؛ حال چگونه تصدیق قسمی از علم می‌باشد و اگر تصدیق عبارت است از نفس تصور بر وجهی که حکم بر آن بار شود و اذعان در آن صورت گیرد، پس قسمی از تصور می‌شود؛ پس چگونه قسیم تصور و مقابل با آن قرار می‌گیرد؟
# اگر تصدیق عبارت از حکم یا مجموع مرکب از تصورات سه‌گانه به‍‌همراه حکم باشد، پس تصدیق قسیم تصور و مقابل با آن می‌شود؛ درحالی‎که تصور عبارت از نفس علم است، پس تصدیق مقابل با علم می‌شود؛ حال چگونه تصدیق قسمی از علم می‌باشد و اگر تصدیق عبارت است از نفس تصور بر وجهی که حکم بر آن بار شود و اذعان در آن صورت گیرد، پس قسمی از تصور می‌شود؛ پس چگونه قسیم تصور و مقابل با آن قرار می‌گیرد؟
# تصور و تصدیق به علم و جهل تقسیم می‌شوند پس در آن خطا واقع می‌شود؛ بنابراین اگر علم به این دو تقسیم گردد، لازمه آن این است علم به علم و جهل تقسیم گردد و تقسیم علم به خودش و ضدش محال است.
# تصور و تصدیق به علم و جهل تقسیم می‌شوند پس در آن خطا واقع می‌شود؛ بنابراین اگر علم به این دو تقسیم گردد، لازمه آن این است علم به علم و جهل تقسیم گردد و تقسیم علم به خودش و ضدش محال است.
# مورد قسمت، علم است؛ زیرا در اینجا بحث درباره تقسیم علم است و هر علمی یا تصور است یا تصدیق، بنابراین از شکل اول نتیجه این می‌شود که مورد قسمت یا تصور است یا تصدیق و این نتیجه باطل است؛ زیرا مورد قسمت اگر تصور باشد، صحیح نیست که به تصدیق تقسیم بشود و اگر تصدیق باشد جایز نیست که به تصور تقسیم شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26547/1/69 ر.ک: همان، ص69-72]</ref>.
# مورد قسمت، علم است؛ زیرا در اینجا بحث درباره تقسیم علم است و هر علمی یا تصور است یا تصدیق، بنابراین از شکل اول نتیجه این می‌شود که مورد قسمت یا تصور است یا تصدیق و این نتیجه باطل است؛ زیرا مورد قسمت اگر تصور باشد، صحیح نیست که به تصدیق تقسیم بشود و اگر تصدیق باشد جایز نیست که به تصور تقسیم شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26547/1/69 ر.ک: همان، ص69-72]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش