نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ب' به 'ه‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ب' به 'ه‌ب')
خط ۴۱: خط ۴۱:
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‌داند و تصریح می‌کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‎گونه بود، می‌بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‎عنوان‎مثال) تصور می‌کردیم، هویت او هم تصور می‌شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‌بردیم..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/3 ر.ک: همان، ص3]</ref>. شارح در توضیح آن می‌گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‎که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‎آید که ما انسان را تصور می‌کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/39 ر.ک: همان، ص39 و 40]</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‌داند و تصریح می‌کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‎گونه بود، می‌بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‎عنوان‎مثال) تصور می‌کردیم، هویت او هم تصور می‌شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‌بردیم..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/3 ر.ک: همان، ص3]</ref>. شارح در توضیح آن می‌گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‎که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‎آید که ما انسان را تصور می‌کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/39 ر.ک: همان، ص39 و 40]</ref>.


شارح در ادامه می‌گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‌گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‎مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‌شد؛ درصورتی‎که چنین نیست و چه‎بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‌توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‎که وجودی در خارج ندارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/40 ر.ک: همان، ص40]</ref>.
شارح در ادامه می‌گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‌گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‎مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‌شد؛ درصورتی‎که چنین نیست و چه‌بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‌توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‎که وجودی در خارج ندارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/40 ر.ک: همان، ص40]</ref>.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص شصت‎وچهارم چنین می‌گوید: موضوع، همان چیزی است که حامل صفات و احوال گوناگون است، مانند آب نسبت به انجماد و جوشش؛ چوب نسبت به صندلی و در و لباس نسبت به سیاهی و سفیدی<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/35 همان، ص35]</ref>. شارح بر این تعریف [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشکال گرفته است و می‌گوید: ظاهر این تعریف، «ماده» را در بر نمی‌گیرد. ایشان بعد از تعریف «ماده» و ارتباط آن با «موضوع»، اقسام «ماده» را برشمرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/80 ر.ک: همان، ص80]</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در فص شصت‎وچهارم چنین می‌گوید: موضوع، همان چیزی است که حامل صفات و احوال گوناگون است، مانند آب نسبت به انجماد و جوشش؛ چوب نسبت به صندلی و در و لباس نسبت به سیاهی و سفیدی<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/35 همان، ص35]</ref>. شارح بر این تعریف [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشکال گرفته است و می‌گوید: ظاهر این تعریف، «ماده» را در بر نمی‌گیرد. ایشان بعد از تعریف «ماده» و ارتباط آن با «موضوع»، اقسام «ماده» را برشمرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/24434/2/80 ر.ک: همان، ص80]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش