۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
نویسنده در بخش اول که در مورد علم معانی است، در ابتدای سخن از کلام رسا سخن گفته و خاطرنشان میکند که سخن رسا، گفتاری است که گوینده آن را متناسب احوال مخاطبان پرداخته و سازگار با سطح احساس خواننده یا شنونده بیان داشته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref>. | نویسنده در بخش اول که در مورد علم معانی است، در ابتدای سخن از کلام رسا سخن گفته و خاطرنشان میکند که سخن رسا، گفتاری است که گوینده آن را متناسب احوال مخاطبان پرداخته و سازگار با سطح احساس خواننده یا شنونده بیان داشته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref>. | ||
سپس | سپس نمونههایی از ایجاز و اطناب در سخن را ذکر نموده و در ادامه از نمونههای ایجاز و اطناب در قرآن کریم که نمونهی اعلای بلاغت است، مطالبی را خاطرنشان میکند<ref>ر.ک: همان، ص2-3</ref>. | ||
همچنین در این بخش از کتاب، در مورد «فصاحت» سخن رانده و میگوید: فصاحت به معنی روشنی و ظهور و گشادهزبانی است؛ چنانکه فردوسی گفته است: | همچنین در این بخش از کتاب، در مورد «فصاحت» سخن رانده و میگوید: فصاحت به معنی روشنی و ظهور و گشادهزبانی است؛ چنانکه فردوسی گفته است: | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
وی اشاره میکند که در اینجا، فصاحت به کلمه یا کلامی اطلاق میشود که از ضعف تألیف و تنافر و غرابت و مخالفت قیاس و کثرت تکرار و تعقید و تتابع اضافات خالی باشد. این عیبها بعضی مربوط به کلمه است که کلمه را از زیور فصاحت دور میکند و برخی دامنگیر کلام میشود و کلام را از فصاحت خالی میکند و بهطور کلی، کلامی فصیح است که | وی اشاره میکند که در اینجا، فصاحت به کلمه یا کلامی اطلاق میشود که از ضعف تألیف و تنافر و غرابت و مخالفت قیاس و کثرت تکرار و تعقید و تتابع اضافات خالی باشد. این عیبها بعضی مربوط به کلمه است که کلمه را از زیور فصاحت دور میکند و برخی دامنگیر کلام میشود و کلام را از فصاحت خالی میکند و بهطور کلی، کلامی فصیح است که کلمههایش فصیح باشد. تنافر حروف، مخالفت قیاس، غرابت استعمال و کراهت در سمع از اوصاف مخل «فصاحت کلمه» میباشد. در ادامه به تکتک این اصطلاحات و توضیح آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص5-9</ref>. | ||
در ادامهی کتاب، طبق سایر کتب معانی و بیان به معرفی مسند، مسندالیه، خبر، انشا، اسناد، قصر یا حصر، امر، نهی، استفهام و مسائلی از این قبیل که در چنین کتبی مرسوم است، میپردازد. در پایان هر بخش از کتاب، تمریناتی را برای تقویت خواننده ذکر مینماید. | در ادامهی کتاب، طبق سایر کتب معانی و بیان به معرفی مسند، مسندالیه، خبر، انشا، اسناد، قصر یا حصر، امر، نهی، استفهام و مسائلی از این قبیل که در چنین کتبی مرسوم است، میپردازد. در پایان هر بخش از کتاب، تمریناتی را برای تقویت خواننده ذکر مینماید. | ||
بخش دوم کتاب در مورد علم بیان است. نویسنده اشاره میکند که دانش بیان از بنیادهای استوار بلاغت است و آموختن فنون و اشارات آن آدمی را با | بخش دوم کتاب در مورد علم بیان است. نویسنده اشاره میکند که دانش بیان از بنیادهای استوار بلاغت است و آموختن فنون و اشارات آن آدمی را با چهرههای گوناگون خیال و صور رنگارنگ معنی آشنا میسازد و در تعریف این فن گفتهاند: دانشی است که به یاری آن میتوان یک یا چندین معنی را به طرق گونهگون ادا کرد؛ چنانکه بهحسب روشنی و وضوح یا ابهام و تاریکی با هم تفاوت آشکار داشته باشند و سرانجام معانی بر ژرفای دل انسان بنشیند و کمند تسیلم بر جان شنوندگان افکند<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. | ||
وی در ادامه اشاره میکند که پایگاه بیان در آفرینش انسان تا بدانجا است که خدا در قرآن کریم فرموده: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن: 3 و 4)؛ «انسان را آفرید، به او بیان آموخت» و در حدیث آمده است: «إن من البيان لسحرا» و این علم و هم علم معانی همه به فصاحت و بلاغت برمیگردد و در خدمت سخندانی و گویایی است<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | وی در ادامه اشاره میکند که پایگاه بیان در آفرینش انسان تا بدانجا است که خدا در قرآن کریم فرموده: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن: 3 و 4)؛ «انسان را آفرید، به او بیان آموخت» و در حدیث آمده است: «إن من البيان لسحرا» و این علم و هم علم معانی همه به فصاحت و بلاغت برمیگردد و در خدمت سخندانی و گویایی است<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. |
ویرایش