عماد خراسانی، سید عمادالدین: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
خط ۶۲: خط ۶۲:


== خانواده ==
== خانواده ==
نام و نشان کامل او «عمادالدین حسن برقعی» یا «مبرقعی» است. مادرش به هنگام خوابی، می‌بیند چنان‎که گویی [[امام على(ع)|امام علی بن ابی‎طالب(ع)]] به او می‌گوید: «این فرزند تو همنام پسر ماست» می‌پرسد: «کدام یک؟» آن حضرت پاسخ می‌دهند: «حسن! و این سکه هم رونمای اوست. بگیر!» می‌گیرد و بیدار می‌شود.<ref>ر.ک: همان</ref>
نام و نشان کامل او «عمادالدین حسن برقعی» یا «مبرقعی» است. مادرش به هنگام خوابی، می‌بیند چنان‌که گویی [[امام على(ع)|امام علی بن ابی‎طالب(ع)]] به او می‌گوید: «این فرزند تو همنام پسر ماست» می‌پرسد: «کدام یک؟» آن حضرت پاسخ می‌دهند: «حسن! و این سکه هم رونمای اوست. بگیر!» می‌گیرد و بیدار می‌شود.<ref>ر.ک: همان</ref>


نسب او به موسی مبرقع پسر امام جواد(ع) می‌رسد. به همین دلیل است که خانواده او برقعی و مبرقعی لقب دارند. از تیره سادات برقعی در قم نیز ساکنند و در خراسان هم سلسله بزرگ و معروفی را تشکیل می‌دهند. عماد خراسانی، هم از طرف مادر سید است و هم از طرف پدر. از طرف پدر چنان‎که گذشت از سادات برقعی رضوی هستند و مادرش از سادات حسینی است.<ref>ر.ک: همان</ref>
نسب او به موسی مبرقع پسر امام جواد(ع) می‌رسد. به همین دلیل است که خانواده او برقعی و مبرقعی لقب دارند. از تیره سادات برقعی در قم نیز ساکنند و در خراسان هم سلسله بزرگ و معروفی را تشکیل می‌دهند. عماد خراسانی، هم از طرف مادر سید است و هم از طرف پدر. از طرف پدر چنان‌که گذشت از سادات برقعی رضوی هستند و مادرش از سادات حسینی است.<ref>ر.ک: همان</ref>


پدرش «سید محمدتقی معین دفتر» از صاحب‎منصبان آستان قدس رضوی بود و مادرش بی‌بی «حرمت» از بانوان محترم خاندانش. اقوام عماد به‌ویژه از طرف مادری اهل ذوق و فضل و ادب بودند. پدرش نیز شعر می‌گفته و «معین» تخلص می‌کرده ولی اعتنایی به جمع اشعارش نداشته و از روی تفنن شعر می‌گفته است. همچنین صدای خوشی داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref> عماد در سه‎سالگی مادر و در شش‎سالگی پدرش را از دست داد و پرورشش به عهده پدربزرگ (سید محمد اقتدار التولیه) و مادربزرگش (بی‌بی زهرا ملقب به بی‌بی عالم) از طرف مادری، افتاد. اقتدار التولیه هم در سیزده‎سالگی عماد، از دنیا رفت و عماد پیش بی‌بی عالم ماند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> بی‌بی عالم، او را «آق عماد» صدا می‌زده است. عماد، در 29 سالگی مادربزرگش را هم از دست داد و این مصیبت برایش سخت دردناک بود. او در شعر «قصه‌های ناتمام» جایی که از مادر سخن می‌گوید، منظورش همین مادربزرگش، بی‌بی عالم است.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>
پدرش «سید محمدتقی معین دفتر» از صاحب‎منصبان آستان قدس رضوی بود و مادرش بی‌بی «حرمت» از بانوان محترم خاندانش. اقوام عماد به‌ویژه از طرف مادری اهل ذوق و فضل و ادب بودند. پدرش نیز شعر می‌گفته و «معین» تخلص می‌کرده ولی اعتنایی به جمع اشعارش نداشته و از روی تفنن شعر می‌گفته است. همچنین صدای خوشی داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref> عماد در سه‎سالگی مادر و در شش‎سالگی پدرش را از دست داد و پرورشش به عهده پدربزرگ (سید محمد اقتدار التولیه) و مادربزرگش (بی‌بی زهرا ملقب به بی‌بی عالم) از طرف مادری، افتاد. اقتدار التولیه هم در سیزده‎سالگی عماد، از دنیا رفت و عماد پیش بی‌بی عالم ماند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> بی‌بی عالم، او را «آق عماد» صدا می‌زده است. عماد، در 29 سالگی مادربزرگش را هم از دست داد و این مصیبت برایش سخت دردناک بود. او در شعر «قصه‌های ناتمام» جایی که از مادر سخن می‌گوید، منظورش همین مادربزرگش، بی‌بی عالم است.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش