تفسير القاسمي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ق' به 'ه‌ق')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}  
}}  


'''تفسير القاسمي المسمی محاسن التأويل'''، تألیف [[قاسمی، جمال‌الدین|محمد جمال‌الدین قاسمی]] (متوفی 1332ق/ 1914م)، معروف به علامه شام، تفسیر قرآن کریم می‎باشد که با تحقیق [[عيون سود، محمد باسل|محمد باسل عیون سود]]، چاپ شده است.
'''تفسير القاسمي المسمی محاسن التأويل'''، تألیف [[قاسمی، جمال‌الدین|محمد جمال‌الدین قاسمی]] (متوفی 1332ق/ 1914م)، معروف به علامه شام، تفسیر قرآن کریم می‌باشد که با تحقیق [[عيون سود، محمد باسل|محمد باسل عیون سود]]، چاپ شده است.


==سخن بزرگان پیرامون کتاب==
==سخن بزرگان پیرامون کتاب==
خط ۳۹: خط ۳۹:
در مقدمه نخست، زندگی‌نامه مفصلی از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه الف - ‎و</ref>.
در مقدمه نخست، زندگی‌نامه مفصلی از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه الف - ‎و</ref>.


نویسنده در مقدمه تفسیرش چنین می‌نویسد: «کمر همت به تحصیل فنون (قرآن‎شناسی) بستم و دیده‎ خویش را به نورانیت آیات آن (قرآن) روشن گردانیدم و به رموز آن دیده دوختم و از راه بردن به ظرایف آن شادمان گشتم و تا آنجا که مقدورم بود در تفاسیر گذشتگان راه بردم و مطالعه کردم و با مطالعه و ممارست بسیار به غث و سمین آنها پی‎بردم و دیدم که «به‌قدر دانش خود هر کسی کند ادراک» و هر کس در حد وسع و توان خویش گویی در این میدان زده است و روزگاری از عمر خویش را صرف کشف حقایق و کاوش در دقایق آن کردم و خواستم تا در سلک مفسران درآیم پیش از آنکه عناصر پراکنده شود و «سرایر آشکار» و به خدمتگری قرآن نامبردار شوم و جزو عاملان و عالمان به احکام قرآن در شمار آیم. بحول الله، عزم خویش را جزم کردم و بخت خفته را بیدار ساختم و به تقریر قواعد آن و تفسیر مقاصد آن پرداختم و نیک‎انجامی از خداوند طلب کردم و نام این اثر را محاسن التأويل نهادم و چکیده پژوهش‎ها و گزیده کوشش‎ها و لئالی اسرار و نتیجه افکار خود و نقاوه آثار مفسران سلف را در آن درج کردم»<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.
نویسنده در مقدمه تفسیرش چنین می‌نویسد: «کمر همت به تحصیل فنون (قرآن‎شناسی) بستم و دیده‎ خویش را به نورانیت آیات آن (قرآن) روشن گردانیدم و به رموز آن دیده دوختم و از راه بردن به ظرایف آن شادمان گشتم و تا آنجا که مقدورم بود در تفاسیر گذشتگان راه بردم و مطالعه کردم و با مطالعه و ممارست بسیار به غث و سمین آنها پی‌بردم و دیدم که «به‌قدر دانش خود هر کسی کند ادراک» و هر کس در حد وسع و توان خویش گویی در این میدان زده است و روزگاری از عمر خویش را صرف کشف حقایق و کاوش در دقایق آن کردم و خواستم تا در سلک مفسران درآیم پیش از آنکه عناصر پراکنده شود و «سرایر آشکار» و به خدمتگری قرآن نامبردار شوم و جزو عاملان و عالمان به احکام قرآن در شمار آیم. بحول الله، عزم خویش را جزم کردم و بخت خفته را بیدار ساختم و به تقریر قواعد آن و تفسیر مقاصد آن پرداختم و نیک‎انجامی از خداوند طلب کردم و نام این اثر را محاسن التأويل نهادم و چکیده پژوهش‎ها و گزیده کوشش‎ها و لئالی اسرار و نتیجه افکار خود و نقاوه آثار مفسران سلف را در آن درج کردم»<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.


نویسنده در مقدمه مفصل خود، به‌عنوان مباحث تمهیدی و مقدماتی، به ذکر یازده قاعده تفسیری پرداخته است که از جمله آنها عبارتند از: قاعده‎ در امها‎ت مآخذ تفسیر (شامل: نقل پیامبر(ص)، اخذ به قول صحابی، اخذ به مطلق لغت و...)؛ قاعده در معرفت تفسیر صحیح و اصح تفاسیر در زمان اختلاف؛ قاعده‎ در اینکه غالب اختلافاتی که به‌طور صحیح از سلف نقل شده، اختلاف تنوع است نه اختلاف تضاد؛ قاعده در شناخت نزول؛ قاعده در ناسخ و منسوخ؛ قاعده در قرائت شاذ و مدرج؛ قاعده در قصص‎ انبیا و استشهاد به اسرائیلیات؛ قاعده در اینکه شریعت امی است و در فهم آن می‎بایست از آنچه بین امی‎ها (عرب زمان نزول) معهود بوده است، پیروی کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12529/2/3 ر.ک: مقدمه نویسنده، ج1، ص3-‎222]</ref>.
نویسنده در مقدمه مفصل خود، به‌عنوان مباحث تمهیدی و مقدماتی، به ذکر یازده قاعده تفسیری پرداخته است که از جمله آنها عبارتند از: قاعده‎ در امها‎ت مآخذ تفسیر (شامل: نقل پیامبر(ص)، اخذ به قول صحابی، اخذ به مطلق لغت و...)؛ قاعده در معرفت تفسیر صحیح و اصح تفاسیر در زمان اختلاف؛ قاعده‎ در اینکه غالب اختلافاتی که به‌طور صحیح از سلف نقل شده، اختلاف تنوع است نه اختلاف تضاد؛ قاعده در شناخت نزول؛ قاعده در ناسخ و منسوخ؛ قاعده در قرائت شاذ و مدرج؛ قاعده در قصص‎ انبیا و استشهاد به اسرائیلیات؛ قاعده در اینکه شریعت امی است و در فهم آن می‌بایست از آنچه بین امی‎ها (عرب زمان نزول) معهود بوده است، پیروی کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12529/2/3 ر.ک: مقدمه نویسنده، ج1، ص3-‎222]</ref>.


غالب تحقیقات نویسنده عمیقاً مستند بوده و منابع فکری او وسیع و متنوع است و حتی باآنکه اهل سنت است، از تحقیقات معتزله و شیعه امامیه و زیدیه هم غافل نبوده و گاه آنها را نقل و گاهی نقد هم می‌کند. در مقدمه پرمایه و بسیار محققانه‌ای که در قرآن‎شناسی و تفسیرپژوهی و مقدمات و لوازم تفسیر و صفات و شرایط مفسر نگاشته است، از تفسیر طبری، زمخشری، راغب اصفهانی، فخر رازی، ابن کثیر دمشقی، ابن قیم، ابوحیان اندلسی، ابن عطیه اندلسی، قرطبی، بیضاوی، ابوالسعود، بعضی مفسران شیعه و زیدیه و برهان‎الدین بقاعی و سرانجام از مفسر بزرگ معاصر و مقتدای خویش عبده، فراوان نقل کرده است. همچنین اشاره به آثار و آرای شافعی، ابن سعد، واقدی، فراء، قاضی عبدالجبار (که همانند زمخشری از بزرگان معتزله است)، ابن حزم، شهرستانی صاحب ملل و نحل، عکبری، ابن المنیر اسکندری، ابن حجر عسقلانی و به‌ویژه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و سیوطی بسیار دارد<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.
غالب تحقیقات نویسنده عمیقاً مستند بوده و منابع فکری او وسیع و متنوع است و حتی باآنکه اهل سنت است، از تحقیقات معتزله و شیعه امامیه و زیدیه هم غافل نبوده و گاه آنها را نقل و گاهی نقد هم می‌کند. در مقدمه پرمایه و بسیار محققانه‌ای که در قرآن‎شناسی و تفسیرپژوهی و مقدمات و لوازم تفسیر و صفات و شرایط مفسر نگاشته است، از تفسیر طبری، زمخشری، راغب اصفهانی، فخر رازی، ابن کثیر دمشقی، ابن قیم، ابوحیان اندلسی، ابن عطیه اندلسی، قرطبی، بیضاوی، ابوالسعود، بعضی مفسران شیعه و زیدیه و برهان‎الدین بقاعی و سرانجام از مفسر بزرگ معاصر و مقتدای خویش عبده، فراوان نقل کرده است. همچنین اشاره به آثار و آرای شافعی، ابن سعد، واقدی، فراء، قاضی عبدالجبار (که همانند زمخشری از بزرگان معتزله است)، ابن حزم، شهرستانی صاحب ملل و نحل، عکبری، ابن المنیر اسکندری، ابن حجر عسقلانی و به‌ویژه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و سیوطی بسیار دارد<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
برای آشنایی با سبک و نوع تفسیر قاسمی، به نمونه ای از آرای تفسیری او اشاره می‌شود. وی در تفسیر سوره فاتحه چنین می‌نویسد: بعضی از سلف گفته‌اند فاتحه رمز اصلی و جان و جوهر قرآن است و رمز فاتحه همانا کلمه '''إياك نعبد و إياك نستعين'''(فاتحه: 5) است؛ چه، بخش اول این آیه، تبری از شرک است و بخش دوم آن، تبری از حول و قوه شخصی و تفویض و توکل کلی بر خداوند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
برای آشنایی با سبک و نوع تفسیر قاسمی، به نمونه ای از آرای تفسیری او اشاره می‌شود. وی در تفسیر سوره فاتحه چنین می‌نویسد: بعضی از سلف گفته‌اند فاتحه رمز اصلی و جان و جوهر قرآن است و رمز فاتحه همانا کلمه '''إياك نعبد و إياك نستعين'''(فاتحه: 5) است؛ چه، بخش اول این آیه، تبری از شرک است و بخش دوم آن، تبری از حول و قوه شخصی و تفویض و توکل کلی بر خداوند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


وی تفسیر آیه نهم از سوره بقره: '''يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُونَ''' را چنین آغاز می‌کند: کاشانی گوید: مخادعه یا نیرنگ، به‌کار بردن نیرنگ از هر دو سو است و نیرنگ، عبارت است از ظاهر ساختن خیر و پنهان داشتن شر. مراد از خدعه خداوند، خدعه رسول است؛ چراکه در جای خود محرز است که '''مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ''' (نساء: 80). آری خدعه آنها به خداوند و مؤمنین، در اظهار ایمان و دوستی و پنهان داشتن کفر و دشمنی است. خدعه خداوند و مؤمنین به آنها، مسالمت و پیشنهاد احکام اسلام به آنهاست و محترم شمردن مال و جان آنان و نظایر آن و درعین‎حال ذخیره کردن عذاب الیم و سرانجام وخیم و سوء عاقبت و بی‌آبرویی دنیوی با افشاگری‎های وحیانی، یعنی خبر دادن خداوند از طریق وحی به سوء نیت و مافي‎الضمير آنان. اما فرق این دو گونه خدعه یا نیرنگ در این است که نیرنگ آنان فقط به خودشان بازمی‌گردد؛ چه، مایه خسران و زیان جانی و سختی کشیدن و وِزر و وبال انداختن و ظلم و ظلمت‎افزایی و کفر و نفاق و خودویرانگری و شقاوت‎پیشگی و نظایر آن است و نیرنگ خداوند چنان است که با وجود اعلامش در قرآن، به کنه آن پی نمی‎برند؛ چنان‎که در آیه دیگری هم داریم '''وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ''' (آل عمران: 54) و این از عمق جهالت آنان است که از ظاهر، پی به باطن نمی‎برند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
وی تفسیر آیه نهم از سوره بقره: '''يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُونَ''' را چنین آغاز می‌کند: کاشانی گوید: مخادعه یا نیرنگ، به‌کار بردن نیرنگ از هر دو سو است و نیرنگ، عبارت است از ظاهر ساختن خیر و پنهان داشتن شر. مراد از خدعه خداوند، خدعه رسول است؛ چراکه در جای خود محرز است که '''مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ''' (نساء: 80). آری خدعه آنها به خداوند و مؤمنین، در اظهار ایمان و دوستی و پنهان داشتن کفر و دشمنی است. خدعه خداوند و مؤمنین به آنها، مسالمت و پیشنهاد احکام اسلام به آنهاست و محترم شمردن مال و جان آنان و نظایر آن و درعین‎حال ذخیره کردن عذاب الیم و سرانجام وخیم و سوء عاقبت و بی‌آبرویی دنیوی با افشاگری‎های وحیانی، یعنی خبر دادن خداوند از طریق وحی به سوء نیت و مافي‎الضمير آنان. اما فرق این دو گونه خدعه یا نیرنگ در این است که نیرنگ آنان فقط به خودشان بازمی‌گردد؛ چه، مایه خسران و زیان جانی و سختی کشیدن و وِزر و وبال انداختن و ظلم و ظلمت‎افزایی و کفر و نفاق و خودویرانگری و شقاوت‎پیشگی و نظایر آن است و نیرنگ خداوند چنان است که با وجود اعلامش در قرآن، به کنه آن پی نمی‌برند؛ چنان‎که در آیه دیگری هم داریم '''وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ''' (آل عمران: 54) و این از عمق جهالت آنان است که از ظاهر، پی به باطن نمی‌برند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش