مقالات الشيخ أبي‌الحسن الأشعري إمام أهل السنة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
خط ۴۳: خط ۴۳:
همان‎ طور که بیان شد نویسنده، شصت‎وپنج اصل و عقیده [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] را ذکر کرده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
همان‎ طور که بیان شد نویسنده، شصت‎وپنج اصل و عقیده [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] را ذکر کرده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
# اشعری معتقد است که عقل به معنای علم است؛ زیرا لغویان زمانی که می‌گویند: «عقلت كذا و لم أعقل كذا»، آن را به معنای علم اخذ نموده‌اند. همچنین خلیل در کتاب «العين» خود می‌گوید: «إن العقل نقيض الجهل» و منظور از نقیض، ضد منافی است و آنچه با جهل منافات دارد، علم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/29 ر.ک: متن کتاب، ص29]</ref>
# اشعری معتقد است که عقل به معنای علم است؛ زیرا لغویان زمانی که می‌گویند: «عقلت كذا و لم أعقل كذا»، آن را به معنای علم اخذ نموده‌اند. همچنین خلیل در کتاب «العين» خود می‌گوید: «إن العقل نقيض الجهل» و منظور از نقیض، ضد منافی است و آنچه با جهل منافات دارد، علم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/29 ر.ک: متن کتاب، ص29]</ref>
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، معتقد به رؤیت خداوند به‎وسیله چشم (بصر) بوده است؛ به این معنا که انسان به‎وسیله چشم سر خداوند را می‎بیند و فرقی بین کافر و مؤمن، مکلف و غیر مکلف و... نیست... اما درباره کیفیت دیده شدن خداوند، چون خداوند دارای اجزای مرکب نیست، پس دیده شدن وی، کیفیت ندارد؛ همان گونه که معلوم شدن وی بلاکیفیت است.<ref>ر.ک: همان، ص81-83</ref>
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، معتقد به رؤیت خداوند به‌وسیله چشم (بصر) بوده است؛ به این معنا که انسان به‌وسیله چشم سر خداوند را می‎بیند و فرقی بین کافر و مؤمن، مکلف و غیر مکلف و... نیست... اما درباره کیفیت دیده شدن خداوند، چون خداوند دارای اجزای مرکب نیست، پس دیده شدن وی، کیفیت ندارد؛ همان گونه که معلوم شدن وی بلاکیفیت است.<ref>ر.ک: همان، ص81-83</ref>
# ایشان معتقد است که مؤمن واقعی کسی است که با توجه به علم خداوند متعال بر عاقبت امر اشخاص، او با ایمان از دنیا رود و خداوند از او راضی باشد و این همان موافاة است (به این معنا که بنده چگونه پروردگارش را در قیامت ملاقات می‌کند، در حال کفر یا در حال ایمان)؛ بنابراین چه‎بسا شخصی در نظر ما مؤمن باشد، ولی عاقبت او ایمان نباشد و شخص کافری که عاقبت او ایمان باشد. پس ممکن است شخصی نزد ما مؤمن باشد و نزد خداوند کافر و همچنین شخصی در نظر ما کافر باشد و نزد خداوند مؤمن بشمار آید... بنابراین نباید کسی را به‎یقین مؤمن یا کافر خطاب نمود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/164 ر.ک: همان، ص164]</ref>،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/165 ر.ک: همان، ص165]</ref>
# ایشان معتقد است که مؤمن واقعی کسی است که با توجه به علم خداوند متعال بر عاقبت امر اشخاص، او با ایمان از دنیا رود و خداوند از او راضی باشد و این همان موافاة است (به این معنا که بنده چگونه پروردگارش را در قیامت ملاقات می‌کند، در حال کفر یا در حال ایمان)؛ بنابراین چه‎بسا شخصی در نظر ما مؤمن باشد، ولی عاقبت او ایمان نباشد و شخص کافری که عاقبت او ایمان باشد. پس ممکن است شخصی نزد ما مؤمن باشد و نزد خداوند کافر و همچنین شخصی در نظر ما کافر باشد و نزد خداوند مؤمن بشمار آید... بنابراین نباید کسی را به‎یقین مؤمن یا کافر خطاب نمود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/164 ر.ک: همان، ص164]</ref>،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/165 ر.ک: همان، ص165]</ref>
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد بود: توبه از تمام گناهان اعم از کفر و فسق و... بر هر انسانی واجب است و هر زمان شخصی توبه کند و به آن عهدش (توبه) وفا کند، هرچند پذیرش و قبول آن بر خداوند عقلا واجب نیست، ولی نقلا خداوند به‎خاطر فضل و کرمش آن را می‌پذیرد؛ زیرا اوست که بنده را از معصیت به طاعت متوجه می‌کند و او را بر ترک گناه و معصیت هشدار می‌دهد و بر اطاعتش تشویق می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref>
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد بود: توبه از تمام گناهان اعم از کفر و فسق و... بر هر انسانی واجب است و هر زمان شخصی توبه کند و به آن عهدش (توبه) وفا کند، هرچند پذیرش و قبول آن بر خداوند عقلا واجب نیست، ولی نقلا خداوند به‎خاطر فضل و کرمش آن را می‌پذیرد؛ زیرا اوست که بنده را از معصیت به طاعت متوجه می‌کند و او را بر ترک گناه و معصیت هشدار می‌دهد و بر اطاعتش تشویق می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref>
#:از دیگر معتقدات او درباره توبه این است: توبه از فلان گناه با اصرار بر غیر آن صحیح است...
#:از دیگر معتقدات او درباره توبه این است: توبه از فلان گناه با اصرار بر غیر آن صحیح است...
#:به‎وسیله توبه تمام حقوق خداوند ساقط می‌شود (خداوند از حق خود درمی‌گذرد)، اما نسبت به حقوق انسان‌ها تا زمانی که حق آن‌ها ادا نشده و برائت ذمه حاصل نگردد، پذیرفته نیست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/171 ر.ک: همان، 171]</ref>
#:به‌وسیله توبه تمام حقوق خداوند ساقط می‌شود (خداوند از حق خود درمی‌گذرد)، اما نسبت به حقوق انسان‌ها تا زمانی که حق آن‌ها ادا نشده و برائت ذمه حاصل نگردد، پذیرفته نیست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/171 ر.ک: همان، 171]</ref>
# ایشان در موضوع روح معتقد است که روح به معنای ریح و باد است؛ به این معنا که روح جسمی لطیف است که در اعضای انسان ساری و جاری است و انسان با حیات زنده است، نه با روح؛ هرچند تا زمانی که زنده است بدن و جسم او محلی برای روح است. اینکه قوام بدن به‎وسیله روح است یک مسئله معمولی است؛ همچون قوام بدن به غذا و آب. همچنان‎که بدون آب و غذا نمی‌توان زنده بود، بدون روح هم نمی‌توان زنده بود و شرط وجود حیات، وجود روح و غذاست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/267 ر.ک: همان، ص267]</ref>
# ایشان در موضوع روح معتقد است که روح به معنای ریح و باد است؛ به این معنا که روح جسمی لطیف است که در اعضای انسان ساری و جاری است و انسان با حیات زنده است، نه با روح؛ هرچند تا زمانی که زنده است بدن و جسم او محلی برای روح است. اینکه قوام بدن به‌وسیله روح است یک مسئله معمولی است؛ همچون قوام بدن به غذا و آب. همچنان‎که بدون آب و غذا نمی‌توان زنده بود، بدون روح هم نمی‌توان زنده بود و شرط وجود حیات، وجود روح و غذاست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/267 ر.ک: همان، ص267]</ref>


از دیگر مباحث کتاب، مطالبی درباره علم و مسائل مرتبط با آن، اسماء و صفات خداوند، اراده، قدر و خلق اعمال، استطاعت، آجال، رزق، وعد و وعید، عذاب قبر و مسائل مرتبط با آن، بقا و فنا، عرض و جوهر، جدل و احکام آن و... است.
از دیگر مباحث کتاب، مطالبی درباره علم و مسائل مرتبط با آن، اسماء و صفات خداوند، اراده، قدر و خلق اعمال، استطاعت، آجال، رزق، وعد و وعید، عذاب قبر و مسائل مرتبط با آن، بقا و فنا، عرض و جوهر، جدل و احکام آن و... است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش