۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
همان طور که بیان شد نویسنده، شصتوپنج اصل و عقیده [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] را ذکر کرده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: | همان طور که بیان شد نویسنده، شصتوپنج اصل و عقیده [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] را ذکر کرده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: | ||
# اشعری معتقد است که عقل به معنای علم است؛ زیرا لغویان زمانی که میگویند: «عقلت كذا و لم أعقل كذا»، آن را به معنای علم اخذ نمودهاند. همچنین خلیل در کتاب «العين» خود میگوید: «إن العقل نقيض الجهل» و منظور از نقیض، ضد منافی است و آنچه با جهل منافات دارد، علم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/29 ر.ک: متن کتاب، ص29]</ref> | # اشعری معتقد است که عقل به معنای علم است؛ زیرا لغویان زمانی که میگویند: «عقلت كذا و لم أعقل كذا»، آن را به معنای علم اخذ نمودهاند. همچنین خلیل در کتاب «العين» خود میگوید: «إن العقل نقيض الجهل» و منظور از نقیض، ضد منافی است و آنچه با جهل منافات دارد، علم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/29 ر.ک: متن کتاب، ص29]</ref> | ||
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، معتقد به رؤیت خداوند | # [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، معتقد به رؤیت خداوند بهوسیله چشم (بصر) بوده است؛ به این معنا که انسان بهوسیله چشم سر خداوند را میبیند و فرقی بین کافر و مؤمن، مکلف و غیر مکلف و... نیست... اما درباره کیفیت دیده شدن خداوند، چون خداوند دارای اجزای مرکب نیست، پس دیده شدن وی، کیفیت ندارد؛ همان گونه که معلوم شدن وی بلاکیفیت است.<ref>ر.ک: همان، ص81-83</ref> | ||
# ایشان معتقد است که مؤمن واقعی کسی است که با توجه به علم خداوند متعال بر عاقبت امر اشخاص، او با ایمان از دنیا رود و خداوند از او راضی باشد و این همان موافاة است (به این معنا که بنده چگونه پروردگارش را در قیامت ملاقات میکند، در حال کفر یا در حال ایمان)؛ بنابراین چهبسا شخصی در نظر ما مؤمن باشد، ولی عاقبت او ایمان نباشد و شخص کافری که عاقبت او ایمان باشد. پس ممکن است شخصی نزد ما مؤمن باشد و نزد خداوند کافر و همچنین شخصی در نظر ما کافر باشد و نزد خداوند مؤمن بشمار آید... بنابراین نباید کسی را بهیقین مؤمن یا کافر خطاب نمود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/164 ر.ک: همان، ص164]</ref>،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/165 ر.ک: همان، ص165]</ref> | # ایشان معتقد است که مؤمن واقعی کسی است که با توجه به علم خداوند متعال بر عاقبت امر اشخاص، او با ایمان از دنیا رود و خداوند از او راضی باشد و این همان موافاة است (به این معنا که بنده چگونه پروردگارش را در قیامت ملاقات میکند، در حال کفر یا در حال ایمان)؛ بنابراین چهبسا شخصی در نظر ما مؤمن باشد، ولی عاقبت او ایمان نباشد و شخص کافری که عاقبت او ایمان باشد. پس ممکن است شخصی نزد ما مؤمن باشد و نزد خداوند کافر و همچنین شخصی در نظر ما کافر باشد و نزد خداوند مؤمن بشمار آید... بنابراین نباید کسی را بهیقین مؤمن یا کافر خطاب نمود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/164 ر.ک: همان، ص164]</ref>،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/165 ر.ک: همان، ص165]</ref> | ||
# [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد بود: توبه از تمام گناهان اعم از کفر و فسق و... بر هر انسانی واجب است و هر زمان شخصی توبه کند و به آن عهدش (توبه) وفا کند، هرچند پذیرش و قبول آن بر خداوند عقلا واجب نیست، ولی نقلا خداوند بهخاطر فضل و کرمش آن را میپذیرد؛ زیرا اوست که بنده را از معصیت به طاعت متوجه میکند و او را بر ترک گناه و معصیت هشدار میدهد و بر اطاعتش تشویق میکند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref> | # [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد بود: توبه از تمام گناهان اعم از کفر و فسق و... بر هر انسانی واجب است و هر زمان شخصی توبه کند و به آن عهدش (توبه) وفا کند، هرچند پذیرش و قبول آن بر خداوند عقلا واجب نیست، ولی نقلا خداوند بهخاطر فضل و کرمش آن را میپذیرد؛ زیرا اوست که بنده را از معصیت به طاعت متوجه میکند و او را بر ترک گناه و معصیت هشدار میدهد و بر اطاعتش تشویق میکند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref> | ||
#:از دیگر معتقدات او درباره توبه این است: توبه از فلان گناه با اصرار بر غیر آن صحیح است... | #:از دیگر معتقدات او درباره توبه این است: توبه از فلان گناه با اصرار بر غیر آن صحیح است... | ||
#: | #:بهوسیله توبه تمام حقوق خداوند ساقط میشود (خداوند از حق خود درمیگذرد)، اما نسبت به حقوق انسانها تا زمانی که حق آنها ادا نشده و برائت ذمه حاصل نگردد، پذیرفته نیست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/170 ر.ک: همان، ص170]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/171 ر.ک: همان، 171]</ref> | ||
# ایشان در موضوع روح معتقد است که روح به معنای ریح و باد است؛ به این معنا که روح جسمی لطیف است که در اعضای انسان ساری و جاری است و انسان با حیات زنده است، نه با روح؛ هرچند تا زمانی که زنده است بدن و جسم او محلی برای روح است. اینکه قوام بدن | # ایشان در موضوع روح معتقد است که روح به معنای ریح و باد است؛ به این معنا که روح جسمی لطیف است که در اعضای انسان ساری و جاری است و انسان با حیات زنده است، نه با روح؛ هرچند تا زمانی که زنده است بدن و جسم او محلی برای روح است. اینکه قوام بدن بهوسیله روح است یک مسئله معمولی است؛ همچون قوام بدن به غذا و آب. همچنانکه بدون آب و غذا نمیتوان زنده بود، بدون روح هم نمیتوان زنده بود و شرط وجود حیات، وجود روح و غذاست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23923/2/267 ر.ک: همان، ص267]</ref> | ||
از دیگر مباحث کتاب، مطالبی درباره علم و مسائل مرتبط با آن، اسماء و صفات خداوند، اراده، قدر و خلق اعمال، استطاعت، آجال، رزق، وعد و وعید، عذاب قبر و مسائل مرتبط با آن، بقا و فنا، عرض و جوهر، جدل و احکام آن و... است. | از دیگر مباحث کتاب، مطالبی درباره علم و مسائل مرتبط با آن، اسماء و صفات خداوند، اراده، قدر و خلق اعمال، استطاعت، آجال، رزق، وعد و وعید، عذاب قبر و مسائل مرتبط با آن، بقا و فنا، عرض و جوهر، جدل و احکام آن و... است. |
ویرایش