۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به 'هگ') |
جز (جایگزینی متن - 'هش' به 'هش') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
این کتاب، مثنوی عارفانهای در بحر متقارب - وزن بوستان - است که حالات و عادات و سیره و منش اهل معرفت و جویندگان کمال آدمیت را با بیانی ساده که قابل فهم همه طالبان هدایت و پویندگان راه حقیقت باشد به رشته نظم کشیده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32155/1/12 ر.ک: همان]</ref>. | این کتاب، مثنوی عارفانهای در بحر متقارب - وزن بوستان - است که حالات و عادات و سیره و منش اهل معرفت و جویندگان کمال آدمیت را با بیانی ساده که قابل فهم همه طالبان هدایت و پویندگان راه حقیقت باشد به رشته نظم کشیده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32155/1/12 ر.ک: همان]</ref>. | ||
خانقاه، حاوی بسیاری مطالب اخلاقی و عرفانی است؛ باآنکه حجم کتاب زیاد نیست، در همان صفحات معدود، عناوین متعددی از آداب و اعمال و رفتار | خانقاه، حاوی بسیاری مطالب اخلاقی و عرفانی است؛ باآنکه حجم کتاب زیاد نیست، در همان صفحات معدود، عناوین متعددی از آداب و اعمال و رفتار راهشناسان طریق تحقیق را با ذکر داستانهایی توصیف کرده است. بزرگانی که داستانهایی از آنان نقل شده، هم از بزرگان دین و راهنمایان الهیاند، همچون: پیامبر(ص)، موسی(ع)، عیسی(ع)، داوود(ع)، یونس(ع) و هم سلاطین و فرمانروایان، چون: انوشیروان و اردشیر و ملکشاه و بهرام گور و خسروپرویز و هشام بن عبدالملک و نعمان بن منذر... و هم عارفان و فیلسوفان، چون: سقراط، فضیل عیاض، ابوسعید ابوالخیر و بایزید و شبلی و حاتم اصم و لقمان و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32155/1/13 ر.ک: همان، ص13]</ref>. | ||
[[فقیر اصطهباناتی، علی|فقیر]] به شیوه قدما که معمولاً شعرشان از نثر ایشان روانتر و سادهتر بود، خانقاه را با جملهها و عبارات و واژههای ساده به نظم آورده است؛ درحالیکه نثر او در کتاب خرابات دشوارتر است. تعداد واژههای نامستعمل در زبان محاوره، در شعر او زیاد نیست و بعضی واژهها را که خواننده ناگزیر است برای درک معنا به فرهنگ لغات مراجعه کند، خود در حاشیه معنا کرده است؛ واژههایی چون: پرناک، شیدان، لاغ، خدیر، لنگوته و مانند آنها. تعمق در نظم و نثر «فقیر» این نکته را به ذهن میآورد که فقیر در همان حال که میخواهد به زبان روان و ساده با خواننده آثار خویش سخن گوید، طبق روش بزرگان ادب، دشواریهایی نیز در کلام ساده خود ایجاد میکند که اولاً ذهن خواننده را تنبل نکند و او را به کاوش و جستجو در درک معنا وادارد و ثانیاً واژههایی را که متروک شده دوباره احیا کند. استعمال واژههای پارسی کهن، مانند: ارمان (حسرت)، کشاک (خاطر)، مُروا (دعای خیر)، لنگوته (جامه کهنه)، ازدر (سزاوار) و نظایر آنها در اشعار [[فقیر اصطهباناتی، علی|فقیر]] برای فضلفروشی نیست؛ زیرا تفاخر به دانستن لغات مشکل در نزد بعضی اهل شعر و ادب، استعمال لغات متروک و نامأنوس عربی نظیر «عشیق» و «کئیب» بوده که بعضی از اینگونه واژهها نیز به ضرورت قافیه و وزن استعمال میشده است؛ اما فقیر واژههای پارسی مهجور را در شعر خود بدان منظور بهکار میبرده که این واژهها را زنده کند. باآنکه به زبان و ادب عربی مسلط بوده است، تفاخر او به ادب فارسی است و پیروی خداوندگار آن [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی شیرازی]] که در آثار خود بهخصوص [[بوستان]] و غزلیات از واژههای عربی کمتر استفاده کرده و اگر به مقتضای به سر بردن سی سال در بلاد عربزبان، قصاید و اشعار عربی هم سروده، بااینحال حساب عربی را از فارسی جدا کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32155/1/13 ر.ک: همان، ص14-13]</ref>. | [[فقیر اصطهباناتی، علی|فقیر]] به شیوه قدما که معمولاً شعرشان از نثر ایشان روانتر و سادهتر بود، خانقاه را با جملهها و عبارات و واژههای ساده به نظم آورده است؛ درحالیکه نثر او در کتاب خرابات دشوارتر است. تعداد واژههای نامستعمل در زبان محاوره، در شعر او زیاد نیست و بعضی واژهها را که خواننده ناگزیر است برای درک معنا به فرهنگ لغات مراجعه کند، خود در حاشیه معنا کرده است؛ واژههایی چون: پرناک، شیدان، لاغ، خدیر، لنگوته و مانند آنها. تعمق در نظم و نثر «فقیر» این نکته را به ذهن میآورد که فقیر در همان حال که میخواهد به زبان روان و ساده با خواننده آثار خویش سخن گوید، طبق روش بزرگان ادب، دشواریهایی نیز در کلام ساده خود ایجاد میکند که اولاً ذهن خواننده را تنبل نکند و او را به کاوش و جستجو در درک معنا وادارد و ثانیاً واژههایی را که متروک شده دوباره احیا کند. استعمال واژههای پارسی کهن، مانند: ارمان (حسرت)، کشاک (خاطر)، مُروا (دعای خیر)، لنگوته (جامه کهنه)، ازدر (سزاوار) و نظایر آنها در اشعار [[فقیر اصطهباناتی، علی|فقیر]] برای فضلفروشی نیست؛ زیرا تفاخر به دانستن لغات مشکل در نزد بعضی اهل شعر و ادب، استعمال لغات متروک و نامأنوس عربی نظیر «عشیق» و «کئیب» بوده که بعضی از اینگونه واژهها نیز به ضرورت قافیه و وزن استعمال میشده است؛ اما فقیر واژههای پارسی مهجور را در شعر خود بدان منظور بهکار میبرده که این واژهها را زنده کند. باآنکه به زبان و ادب عربی مسلط بوده است، تفاخر او به ادب فارسی است و پیروی خداوندگار آن [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی شیرازی]] که در آثار خود بهخصوص [[بوستان]] و غزلیات از واژههای عربی کمتر استفاده کرده و اگر به مقتضای به سر بردن سی سال در بلاد عربزبان، قصاید و اشعار عربی هم سروده، بااینحال حساب عربی را از فارسی جدا کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32155/1/13 ر.ک: همان، ص14-13]</ref>. |
ویرایش