هستی و چیستی در مکتب صدرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فياضي، غلام رضا' به 'فیاضی، غلامرضا')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
}}  
}}  


'''هستی و چیستی در مکتب صدرایی'''، اثر غلامرضا فیاضی، با تحقیق و نگارش حسینعلی شیدان‌شید، تأملی است نو در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و تفاسیر و ادله و نتایج آن که در آن، شاهد تقریری نو از اصالت وجود هستیم.
'''هستی و چیستی در مکتب صدرایی'''، اثر [[فیاضی، غلامرضا|غلامرضا فیاضی]]، با تحقیق و نگارش [[شيدان شيد، حسينعلي|حسینعلی شیدان‌شید]]، تأملی است نو در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و تفاسیر و ادله و نتایج آن که در آن، شاهد تقریری نو از اصالت وجود هستیم.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۸: خط ۳۸:
در مقدمه، به بیان چارچوب کلی کتاب پرداخته شده و سپس به نکاتی پیرامون آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص1-‌8</ref>.
در مقدمه، به بیان چارچوب کلی کتاب پرداخته شده و سپس به نکاتی پیرامون آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص1-‌8</ref>.


نویسنده در فصل نخست، از تفاسیر سه‌گانه اصالت وجود بحث می‌کند و سپس در انتساب آنها به حکمت متعالیه، به داوری می‌نشیند. هرکدام از این تفاسیر، نیازمند مقدماتی هستند که استاد، آنها را با وضوح و روشنی کامل تشریح کرده‌اند. حاصل تفسیر نخست، در دو رکن گزارش می‌شود: عینیت ماهیت و وجود در خارج و تحلیل عقلی واقعیت واحد بر دو چیز. ماهیت در خارج عین وجود است، درست همان‌ گونه که فصل، عین جنس است و صفات باری تعالی عین ذات او و جسم تعلیمی، عین جسم طبیعی. عینیت وجود و ماهیت در خارج، مکرر، مورد تأیید ملاصدرا واقع شده است و بدین معناست که امر واقعی واحد، هم مصداق وجود است، هم مصداق ماهیت. بنابراین در خارج هم وجود واقعیت دارد و هم ماهیت، ولی واقعیت داشتن هر دو، به معنای دو واقعیت ممتاز از هم نیست، بلکه بدان معناست که این دو عین همند و به یک مصداق موجودند. در خارج، یک واقعیت بیشتر نیست، ولی همان واقعیت واحد، هم مصداق وجود است، هم مصداق ماهیت. اما عقل ما، این توانایی را دارد که این واحد خارجی را به دو امر وجود و هر امری غیر وجود (ماهیت) تحلیل نماید؛ یعنی در آن واقعیت واحد، حقایق متعدد تشخیص می‌دهد و آنها را از هم جدا می‌سازد و برای هرکدام از آنها، حکم خاصی را بار می‌کند. بنابراین، عقل، شیء واحد خارجی را به دو چیز تحلیل می‌کند و پس از تحلیل، بر هریک از این دو، جداگانه نظر می‌افکند و در صدد فهم حکم هریک برمی‌آید. عقل بر آن می‌رود که از میان این دو، آنچه اساس و پایه موجودیت و تحقق است، وجود است. وجود، موجود است و اسناد وجود بدان، اسنادی حقیقی است و نیز وجود، بذاته موجود است، اما ماهیت موجود است و اسناد وجود به آن، اسنادی حقیقی است، اما ماهیت وجود بذاته ندارد<ref>ر.ک: موسوی اعظم، سید مصطفی، ص20</ref>.
نویسنده در فصل نخست، از تفاسیر سه‌گانه اصالت وجود بحث می‌کند و سپس در انتساب آنها به حکمت متعالیه، به داوری می‌نشیند. هرکدام از این تفاسیر، نیازمند مقدماتی هستند که استاد، آنها را با وضوح و روشنی کامل تشریح کرده‌اند. حاصل تفسیر نخست، در دو رکن گزارش می‌شود: عینیت ماهیت و وجود در خارج و تحلیل عقلی واقعیت واحد بر دو چیز. ماهیت در خارج عین وجود است، درست همان‌ گونه که فصل، عین جنس است و صفات باری تعالی عین ذات او و جسم تعلیمی، عین جسم طبیعی. عینیت وجود و ماهیت در خارج، مکرر، مورد تأیید [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] واقع شده است و بدین معناست که امر واقعی واحد، هم مصداق وجود است، هم مصداق ماهیت. بنابراین در خارج هم وجود واقعیت دارد و هم ماهیت، ولی واقعیت داشتن هر دو، به معنای دو واقعیت ممتاز از هم نیست، بلکه بدان معناست که این دو عین همند و به یک مصداق موجودند. در خارج، یک واقعیت بیشتر نیست، ولی همان واقعیت واحد، هم مصداق وجود است، هم مصداق ماهیت. اما عقل ما، این توانایی را دارد که این واحد خارجی را به دو امر وجود و هر امری غیر وجود (ماهیت) تحلیل نماید؛ یعنی در آن واقعیت واحد، حقایق متعدد تشخیص می‌دهد و آنها را از هم جدا می‌سازد و برای هرکدام از آنها، حکم خاصی را بار می‌کند. بنابراین، عقل، شیء واحد خارجی را به دو چیز تحلیل می‌کند و پس از تحلیل، بر هریک از این دو، جداگانه نظر می‌افکند و در صدد فهم حکم هریک برمی‌آید. عقل بر آن می‌رود که از میان این دو، آنچه اساس و پایه موجودیت و تحقق است، وجود است. وجود، موجود است و اسناد وجود بدان، اسنادی حقیقی است و نیز وجود، بذاته موجود است، اما ماهیت موجود است و اسناد وجود به آن، اسنادی حقیقی است، اما ماهیت وجود بذاته ندارد<ref>ر.ک: موسوی اعظم، سید مصطفی، ص20</ref>.


تفسیر دوم، بر این امر تکیه دارد که ماهیت، همان نفاد و پایان‌پذیری و حد وجود است. آنچه در خارج تحقق دارد و طارد عدم است، وجود است، اما ماهیت، صرفا عبارت است از حد وجود؛ یعنی نهایت و نفاد آن. در اینجاست که می‌توان حیثیت تقییدیه نفادیه را یکی از اقسام سه‌گانه حیثیت تقییدیه بشمار آورد. این تفسیر، برخلاف تفسیر دوم، ماهیت را به‌دقت عقلی موجود نمی‌داند. مفهوم ماهیت، منتزع از حد وجود محدود است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.
تفسیر دوم، بر این امر تکیه دارد که ماهیت، همان نفاد و پایان‌پذیری و حد وجود است. آنچه در خارج تحقق دارد و طارد عدم است، وجود است، اما ماهیت، صرفا عبارت است از حد وجود؛ یعنی نهایت و نفاد آن. در اینجاست که می‌توان حیثیت تقییدیه نفادیه را یکی از اقسام سه‌گانه حیثیت تقییدیه بشمار آورد. این تفسیر، برخلاف تفسیر دوم، ماهیت را به‌دقت عقلی موجود نمی‌داند. مفهوم ماهیت، منتزع از حد وجود محدود است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.
خط ۴۴: خط ۴۴:
تفسیر سوم، ماهیت را ظهور ذهنی وجود می‌داند. بر طبق این تفسیر، واقع عینی، یعنی آنچه در خارج تحقق دارد، عبارت از وجود است. پس وجود دارای اصالت است، ولی ماهیت خارجا نه عین وجود است و نه حد وجود، بلکه ظهور عقلی و ذهنی وجودهای محدود است. بدین معنا که هرکدام از وجودهای خارجی، فقط وجود است و دیگر هیچ؛ لیکن دستگاه علم حصولی ما، بدین‌گونه است که وقتی با هریک از این موجودات محدود روبه‌رو می‌شود و در صدد فهم آن برمی‌آید، متناسب با تعینات و حدود آن موجود، مفهومی در او نقش می‌بندد که آن را ماهیت می‌نامند؛ یعنی واقع خارجی، نوعی انعکاس در ظرف علم حصولی ما دارد که آن انعکاس، ماهیت است؛ بنابراین، در مقام نقادی، حکمت متعالیه و اصول آن، باید از تفاسیر مختلف آنها، آگاهی داشت. اخذ یک تفسیر و نقادی نمودن آن، آفت‌ساز خواهد بود<ref>ر.ک: همان</ref>.
تفسیر سوم، ماهیت را ظهور ذهنی وجود می‌داند. بر طبق این تفسیر، واقع عینی، یعنی آنچه در خارج تحقق دارد، عبارت از وجود است. پس وجود دارای اصالت است، ولی ماهیت خارجا نه عین وجود است و نه حد وجود، بلکه ظهور عقلی و ذهنی وجودهای محدود است. بدین معنا که هرکدام از وجودهای خارجی، فقط وجود است و دیگر هیچ؛ لیکن دستگاه علم حصولی ما، بدین‌گونه است که وقتی با هریک از این موجودات محدود روبه‌رو می‌شود و در صدد فهم آن برمی‌آید، متناسب با تعینات و حدود آن موجود، مفهومی در او نقش می‌بندد که آن را ماهیت می‌نامند؛ یعنی واقع خارجی، نوعی انعکاس در ظرف علم حصولی ما دارد که آن انعکاس، ماهیت است؛ بنابراین، در مقام نقادی، حکمت متعالیه و اصول آن، باید از تفاسیر مختلف آنها، آگاهی داشت. اخذ یک تفسیر و نقادی نمودن آن، آفت‌ساز خواهد بود<ref>ر.ک: همان</ref>.


نویسنده بعد از گزارشی تحلیلی از این سه تفسیر پیشنهادی، تفسیر نخست را منطبق‌تر بر خود ملاصدرا و قابل دفاع‌تر و با مبانی فلسفی، سازگارتر دانسته است<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده بعد از گزارشی تحلیلی از این سه تفسیر پیشنهادی، تفسیر نخست را منطبق‌تر بر خود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] و قابل دفاع‌تر و با مبانی فلسفی، سازگارتر دانسته است<ref>ر.ک: همان</ref>.


در فصل دوم، تفاوت‌های تفاسیر سه‌گانه، ارائه می‌شود. در این فصل، شاهد بیست‌وشش تفاوت میان این تفاسیر هستیم. از جمله این تفاوت‌ها می‌توان بدین موارد اشاره نمود:
در فصل دوم، تفاوت‌های تفاسیر سه‌گانه، ارائه می‌شود. در این فصل، شاهد بیست‌وشش تفاوت میان این تفاسیر هستیم. از جمله این تفاوت‌ها می‌توان بدین موارد اشاره نمود:
خط ۷۵: خط ۷۵:


==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش