۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن مبارک، عبدالله بن مبارک' به 'مروزی، عبدالله بن مبارک') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''كتاب الجهاد'''، اثر عبدالله بن مبارک (متوفی 181ق)، کتابی است یکجلدی به زبان عربی با موضوع فقه و روایات اسلامی. به گزارش تراجمنویسان این اولین اثری است که بهصورت مستقل در باب جهاد نوشته شده است و پیشازاین، مباحث جهاد بهعنوان یک باب در میان کتابها مطرح میشده است. مقدمه، تحقیق و تعلیقات کتاب از دکتر نزیه حماد است. | '''كتاب الجهاد'''، اثر [[مروزی، عبدالله بن مبارک|عبدالله بن مبارک]] (متوفی 181ق)، کتابی است یکجلدی به زبان عربی با موضوع فقه و روایات اسلامی. به گزارش تراجمنویسان این اولین اثری است که بهصورت مستقل در باب جهاد نوشته شده است و پیشازاین، مباحث جهاد بهعنوان یک باب در میان کتابها مطرح میشده است. مقدمه، تحقیق و تعلیقات کتاب از دکتر [[حماد، نزيه|نزیه حماد]] است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه کتاب گفته شده که جهاد ستون اصلی و پایه اساسی از پایههای اسلام است؛ زیرا سپر محکمی است که متکفل آزادی نشر دعوت به خدا است در هنگامیکه راهی بهجز سلاح نباشد؛ جهاد وسیله حمایت اهم مقاصد ضروری شریعت، یعنی دین، است لذا خداوند از مؤمنین خواسته که از دو حیث جان و مال در این امر ازخودگذشتگی کنند.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص39</ref> با توجه به جایگاه ویژه جهاد در اسلام، بسیاری از علما به آن توجه کرده و درباره آن بحث کرده و به تصنیف پرداختهاند. در مدونات و موسوعات اهل سنت مانند صحیحین و سنن ابوداود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و بیهقی و دارمی و مستدرک حاکم و موطأ مالک و... نیز باب مجزایی به این بحث اختصاص داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref> | در مقدمه کتاب گفته شده که جهاد ستون اصلی و پایه اساسی از پایههای اسلام است؛ زیرا سپر محکمی است که متکفل آزادی نشر دعوت به خدا است در هنگامیکه راهی بهجز سلاح نباشد؛ جهاد وسیله حمایت اهم مقاصد ضروری شریعت، یعنی دین، است لذا خداوند از مؤمنین خواسته که از دو حیث جان و مال در این امر ازخودگذشتگی کنند.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص39</ref> با توجه به جایگاه ویژه جهاد در اسلام، بسیاری از علما به آن توجه کرده و درباره آن بحث کرده و به تصنیف پرداختهاند. در مدونات و موسوعات اهل سنت مانند صحیحین و [[سنن أبيداود|سنن ابوداود]] و [[الجامع الصحیح و هو سنن الترمذي|ترمذی]] و [[المجتبی من السنن (المشهور بسنن النسائی)|نسائی]] و [[سنن ابن ماجة|ابن ماجه]] و [[السنن الكبری (بیهقی)|بیهقی]] و [[مسند الدارمي المعروف بـ : (سنن الدارمي)|دارمی]] و [[المستدرك علی الصحيحین|مستدرک حاکم]] و [[موطأ الإمام مالك|موطأ مالک]] و... نیز باب مجزایی به این بحث اختصاص داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref> | ||
محقق در مقدمه بهجز نویسنده این کتاب، از چهارده نفر دیگر نام میبرد که نوشتههایی در این باب داشتهاند از جمله آنان است: ابوسلیمان داود بن علی بن داود اصفهانی ظاهری متوفی سال 270ق، ابوبکر احمد بن عمرو بن ضحاک شیبانی معروف به ابن ابی عاصم متوفی سال 287ق، ابراهیم بن حماد بن اسحاق ازدی مالکی متوفی سال 323ق، ابوبکر محمد بن طیب باقلانی متوفی 403ق، تقیالدین عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی جماغیلی مقدسی متوقی 600ق، ابومحمد قاسم بن علی بن حسن بن هبةالله معروف به ابن عساکر متوفی 600ق فرزند ابن عساکر صاحب تاریخ | محقق در مقدمه بهجز نویسنده این کتاب، از چهارده نفر دیگر نام میبرد که نوشتههایی در این باب داشتهاند از جمله آنان است: ابوسلیمان داود بن علی بن داود اصفهانی ظاهری متوفی سال 270ق، [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابوبکر احمد بن عمرو بن ضحاک شیبانی]] معروف به [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]] متوفی سال 287ق، ابراهیم بن حماد بن اسحاق ازدی مالکی متوفی سال 323ق، ابوبکر محمد بن طیب باقلانی متوفی 403ق، تقیالدین عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی جماغیلی مقدسی متوقی 600ق، [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابومحمد قاسم بن علی بن حسن بن هبةالله]] معروف به [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] متوفی 600ق فرزند ابن عساکر صاحب [[تاریخ دمشق (سهیل زکار)|تاریخ دمشق]]، و....<ref>ر.ک: همان، ص40-42</ref> | ||
کتب تراجم گفتهاند از کسانی که کتابی مختص به باب جهاد نوشته عبدالله بن مبارک است و کتاب وی اولین اثری است که در این باب نوشته شده است. حاجی خلیفه و کتانی به اینکه کتاب ابن مبارک اولین اثر در این باب است تصریح کردهاند. عبارت کتانی چنین است: «و الجهاد لابی عبدالرحمن عبدالله بن المبارک بن واضح المروزی الحنظلی، مولی بنی حنظلة، التمیمی، من تابع التابعین، الحافظ، أحد الأعلام، المتوفی بهیت، -و هی مدینة علی الفرات– سنة احدی أو اثنتین و ثمانین و مائه، و هو اول من صنف فی الجهاد.»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | کتب تراجم گفتهاند از کسانی که کتابی مختص به باب جهاد نوشته [[مروزی، عبدالله بن مبارک|عبدالله بن مبارک]] است و کتاب وی اولین اثری است که در این باب نوشته شده است. حاجی خلیفه و کتانی به اینکه کتاب ابن مبارک اولین اثر در این باب است تصریح کردهاند. عبارت کتانی چنین است: «و الجهاد لابی عبدالرحمن عبدالله بن المبارک بن واضح المروزی الحنظلی، مولی بنی حنظلة، التمیمی، من تابع التابعین، الحافظ، أحد الأعلام، المتوفی بهیت، -و هی مدینة علی الفرات– سنة احدی أو اثنتین و ثمانین و مائه، و هو اول من صنف فی الجهاد.»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | ||
راویان کتاب، سعید بن رحمة، محمد بن سفیان صفار، ابراهیم بن محمد حلی، محمد بن احمد آبنوسی، و حسین بن محمد دلفی هستند که محقق در مقدمهاش بر کتاب، از هرکدام تعریف مختصری ارائه داده است.<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref> | راویان کتاب، سعید بن رحمة، محمد بن سفیان صفار، ابراهیم بن محمد حلی، محمد بن احمد آبنوسی، و حسین بن محمد دلفی هستند که محقق در مقدمهاش بر کتاب، از هرکدام تعریف مختصری ارائه داده است.<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref> | ||
بخش اول کتاب صفحات 59 تا 126 آن را به خود اختصاص داده و پس از عبارت «استنعت بالله» با ذکر روایتی از ابوالحسین محمد بن احمد بن محمد آبنوسی صیرفی آغاز میشود. در این روایت آمده: آبنوسی از قرائتی که بر وی در بغداد شده نقل میکند که من در جمادیالاولی سال 455ق حاضر بودم و شنیدم که ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن فتح جلی مصیصی گفت، یوسف بن محمد بن سفیان بن موسای صفار در سال 360ق در مصیصه برای آنان روایت کرده: سعید بن رحمة ابوعثمان روایت کرده که از عبدالله بن مبارک شنیده که اوزاعی به او خبر داده که یحیی بن ابی کثیر برایش حدیث کرده که هلال بن ابی میمونه از عطاء بن یسار حدیث کرده که عبدالله بن سلام بر او گفته که ابوسلمه بن عبدالرحمن از عبدالله بن سلام گفته: در میان ما گفتگویی بود و به هم گفتیم: کدامیک از شما نزد رسول خدا(ص) میرود تا از ایشان بپرسد که کدام عمل نزد رسول خدا دوستداشتنیتر است؟ او میگوید: همینکه یکی از ما این کار را بکند کافی است. سپس میگوید: رسول خدا(ص) یکی یکی به دنبال ما فرستاد تا جمعمان کرد و در آنجا برخی از ما را به برخی دیگر نشان میداد (به شخص اشاره میکرد)، سپس «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ (1) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ (2)...» (سوره صف: 1-2) را از اول تا آخرش بر ما خواند. عبدالله بن سلام از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد و هلال گفته: عطاء بن یسار از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد. اوزاعی میگوید: یحیی از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59-60</ref> | بخش اول کتاب صفحات 59 تا 126 آن را به خود اختصاص داده و پس از عبارت «استنعت بالله» با ذکر روایتی از ابوالحسین محمد بن احمد بن محمد آبنوسی صیرفی آغاز میشود. در این روایت آمده: آبنوسی از قرائتی که بر وی در بغداد شده نقل میکند که من در جمادیالاولی سال 455ق حاضر بودم و شنیدم که ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن فتح جلی مصیصی گفت، یوسف بن محمد بن سفیان بن موسای صفار در سال 360ق در مصیصه برای آنان روایت کرده: سعید بن رحمة ابوعثمان روایت کرده که از [[مروزی، عبدالله بن مبارک|عبدالله بن مبارک]] شنیده که اوزاعی به او خبر داده که یحیی بن ابی کثیر برایش حدیث کرده که هلال بن ابی میمونه از عطاء بن یسار حدیث کرده که عبدالله بن سلام بر او گفته که ابوسلمه بن عبدالرحمن از عبدالله بن سلام گفته: در میان ما گفتگویی بود و به هم گفتیم: کدامیک از شما نزد رسول خدا(ص) میرود تا از ایشان بپرسد که کدام عمل نزد رسول خدا دوستداشتنیتر است؟ او میگوید: همینکه یکی از ما این کار را بکند کافی است. سپس میگوید: رسول خدا(ص) یکی یکی به دنبال ما فرستاد تا جمعمان کرد و در آنجا برخی از ما را به برخی دیگر نشان میداد (به شخص اشاره میکرد)، سپس «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ (1) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ (2)...» (سوره صف: 1-2) را از اول تا آخرش بر ما خواند. عبدالله بن سلام از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد و هلال گفته: عطاء بن یسار از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد. اوزاعی میگوید: یحیی از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59-60</ref> | ||
دومین بخش کتاب از صفحه 126 تا آخر کتاب را در خود دارد و البته بخشی بهعنوان نماز خوف از صفحه 192 تا 201 را بهصورت مجزا در خود جای داده است. این بخش به عبارت «علیه توکلت و به استعین» آغاز میشود. اولین روایتی که در این بخش ذکر میشود درباره آیه شریفهای است که به مسلمانان دستور میدهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(حجرات: 2) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد، و همچنان که بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مىگوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد، مبادا بىآنكه بدانيد كردههايتان تباه شود.<ref>قرآن کریم، ترجمه فولادوند</ref> در این روایت، از قول ثابت بن قیس نقل میشود که پس از نزول این آیه در خانهاش نشست و گفت: همواره صدای من بالاتر و بلندتر از رسول خدا(ص) بوده. وقتی پیامبر(ص) مدتی او را ندید از او پرسید و یکی از یاران به اذن پیامبر(ص) برای تحقیق حالش به سراغش رفت و او را در حالت انکسار یافت که میگفت من از اهل جهنم هستم و وقتی خبر حال او را برای پیامبر(ص) آورد با بشارت بهشت از جانب آن حضرت(ص) به سمت او برگشت.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص126-127</ref> | دومین بخش کتاب از صفحه 126 تا آخر کتاب را در خود دارد و البته بخشی بهعنوان نماز خوف از صفحه 192 تا 201 را بهصورت مجزا در خود جای داده است. این بخش به عبارت «علیه توکلت و به استعین» آغاز میشود. اولین روایتی که در این بخش ذکر میشود درباره آیه شریفهای است که به مسلمانان دستور میدهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(حجرات: 2) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد، و همچنان که بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مىگوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد، مبادا بىآنكه بدانيد كردههايتان تباه شود.<ref>قرآن کریم، ترجمه فولادوند</ref> در این روایت، از قول ثابت بن قیس نقل میشود که پس از نزول این آیه در خانهاش نشست و گفت: همواره صدای من بالاتر و بلندتر از رسول خدا(ص) بوده. وقتی پیامبر(ص) مدتی او را ندید از او پرسید و یکی از یاران به اذن پیامبر(ص) برای تحقیق حالش به سراغش رفت و او را در حالت انکسار یافت که میگفت من از اهل جهنم هستم و وقتی خبر حال او را برای پیامبر(ص) آورد با بشارت بهشت از جانب آن حضرت(ص) به سمت او برگشت.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص126-127</ref> |
ویرایش