۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'یاش' به 'یاش') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری میشود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک میگیرد. در برهان اول میگوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین میگوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمیتواند در ذات معلول باشد؛ چنانکه علت حرکت آسیاب نمیتواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>. | مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری میشود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک میگیرد. در برهان اول میگوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین میگوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمیتواند در ذات معلول باشد؛ چنانکه علت حرکت آسیاب نمیتواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>. | ||
نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، میپردازد و میگوید: نفس یک جوهر زنده است که علیرغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهمپاشیدن قالب | نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، میپردازد و میگوید: نفس یک جوهر زنده است که علیرغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهمپاشیدن قالب مادیاش، بر مبنای آنچه از دانش و اعمال نیک کسب کرده است، دوام و بقا یابد. این نفس در ذات واحد خود به سه نوع یا سه جنبه تقسیم میشود: نمو، احساس، تمییز و این قسم آخر، همان عقل بالقوه است. نفس، همچنین، دارای شش قوه است: میل، نظر، تخیل، شناخت، حافظه و یادآوری و در هفت مرتبه تکامل میپذیرد: حمل، نمو، حس، تخیل، نطق، تعقل و سرانجام، انبعاث ثانوی؛ که در این مرحله آخر، حرکت نهایی آن از هستی جسمانی بهسوی حالتی جاودانی و بدون جسم است؛ اما نفس، حتی بدون داشتن قوه نطق، هستی خود را آغاز میکند. اگرچه نفس، زندگی را بدون دانش آغاز میکند، ولی بعداً دستخوش تکامل تدریجی میشود. نفس در آغاز بیمار و وابسته به حس است و بهذات خود نمیتواند چیزی را فراگیرد، مگر اطلاعاتی را که از راه حواس دریافت میدارد، اما قوای عاقلهای وجود دارد که میتواند این نفوس بیمار را درمان کند و نفس احتیاج به معلم دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51727/108 ر.ک: مفتخری، حسین؛ باقریان، زهره، ص108-109]</ref>. | ||
اثبات صورت سیاست ربانی که همان دار جزاست، اثبات وجوب وجود شرایع و رسوم عملی، اثبات وجوب تأویل که همان علم است و اثبات رسالت و وجوب آن از دیگر مصابیح این بخش از کتاب است. | اثبات صورت سیاست ربانی که همان دار جزاست، اثبات وجوب وجود شرایع و رسوم عملی، اثبات وجوب تأویل که همان علم است و اثبات رسالت و وجوب آن از دیگر مصابیح این بخش از کتاب است. |
ویرایش