۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
نویسنده همچنین در مقدمه به کمبودهای فلسفه در گذشته اشاره کرده، مینویسد: | نویسنده همچنین در مقدمه به کمبودهای فلسفه در گذشته اشاره کرده، مینویسد: | ||
# هدف از آموزش فلسفه نه در کتابهای درسی کاملاً ذکر شده بود و نه در جلسات درس درست بیان میگردید و دانشجویانی یافت | # هدف از آموزش فلسفه نه در کتابهای درسی کاملاً ذکر شده بود و نه در جلسات درس درست بیان میگردید و دانشجویانی یافت میشدند که پس از صرف سالها عمر خود در خواندن این کتابها، بهدرستی درنمییافتند که آموختن فلسفه چه لزومی دارد و کدام خلأ را پر میکند و در رفع چه نیازی بهکار میآید. بسیاری از ایشان تنها بر اساس تقلید از بعضی از بزرگان به آموختن فلسفه میپرداختند. | ||
# طرح مسائل و تنظیم آنها هم بهگونهای نبود که دانشجو بهآسانی دریابد که انگیزه طرح آنها چیست و چه ارتباطی بین آنها وجود دارد و یا با خواندن بخشی از کتاب، شوق خواندن بخشهای دیگر در او پدید آید. | # طرح مسائل و تنظیم آنها هم بهگونهای نبود که دانشجو بهآسانی دریابد که انگیزه طرح آنها چیست و چه ارتباطی بین آنها وجود دارد و یا با خواندن بخشی از کتاب، شوق خواندن بخشهای دیگر در او پدید آید. | ||
# کتب فلسفی، آکنده از اصطلاحات گیجکنندهای است که فهم صحیح آنها پس از سالها ممارست، امکانپذیر است و غالب دانشجویان در سالهای اول، به درک جان کلام موفق | # کتب فلسفی، آکنده از اصطلاحات گیجکنندهای است که فهم صحیح آنها پس از سالها ممارست، امکانپذیر است و غالب دانشجویان در سالهای اول، به درک جان کلام موفق نمیشوند. | ||
# در این کتابها طبعاً توجهی به مسائل مورد بحث در محافل غربی نشده، چه رسد به اینکه پاسخگوی شبهات جدیدی باشد که در عصر حاضر از طرف مکتبهای الحادی مطرح شده و | # در این کتابها طبعاً توجهی به مسائل مورد بحث در محافل غربی نشده، چه رسد به اینکه پاسخگوی شبهات جدیدی باشد که در عصر حاضر از طرف مکتبهای الحادی مطرح شده و میشود<ref>ر.ک: همان، ص22-21</ref>. | ||
سپس با توجه به کمبودهای یادشده، ویژگیهای کتاب را اینگونه | سپس با توجه به کمبودهای یادشده، ویژگیهای کتاب را اینگونه برمیشمارد: | ||
# نخست، اشارهای گذرا به سیر تفکر فلسفی و مکتبهای مختلف آن شده، تااینکه دانشجو تا حدودی به وضع فلسفه در جهان، از آغاز پیدایش آن تاکنون، آگاه شود و ضمناً علاقه او به مطالعه تاریخ فلسفه، جلب گردد. | # نخست، اشارهای گذرا به سیر تفکر فلسفی و مکتبهای مختلف آن شده، تااینکه دانشجو تا حدودی به وضع فلسفه در جهان، از آغاز پیدایش آن تاکنون، آگاه شود و ضمناً علاقه او به مطالعه تاریخ فلسفه، جلب گردد. | ||
# موقعیت کاذبی که در مغربزمین برای علوم تجربی پیش آمده و کمابیش روشنفکران شرقی را هم تحت تأثیر قرار داده، مورد ارزیابی قرار گرفته و موقعیت واقعی فلسفه در برابر آنها تثبیت شده است. | # موقعیت کاذبی که در مغربزمین برای علوم تجربی پیش آمده و کمابیش روشنفکران شرقی را هم تحت تأثیر قرار داده، مورد ارزیابی قرار گرفته و موقعیت واقعی فلسفه در برابر آنها تثبیت شده است. | ||
# همچنین رابطه فلسفه با دیگر علوم و معارف، مورد بررسی واقع شده و نیاز آنها به فلسفه، اثبات شده است. | # همچنین رابطه فلسفه با دیگر علوم و معارف، مورد بررسی واقع شده و نیاز آنها به فلسفه، اثبات شده است. | ||
# ضرورت آموختن فلسفه، تبیین و شبهاتی که پیرامون آنها مطرح | # ضرورت آموختن فلسفه، تبیین و شبهاتی که پیرامون آنها مطرح میشود، رفع شده است. | ||
# قبل از ذکر مسائل | # قبل از ذکر مسائل هستیشناسی، مبحث شناختشناسی آورده شده که منطقاً مقدم است و امروزه هم در جهان، مورد گفتگوهای فراوانی قرار دارد. | ||
# سعی شده که مسائل بهگونهای بیان شود که انگیزه طرح آنها و نیز موارد کاربرد آنها برای دانشجو روشن گردد و نیز بهصورتی تنظیم شود که علاوه بر رعایت رابطه منطقی بین آنها، شوق دانشجو را در آموختن مباحث بعدی برانگیزاند. | # سعی شده که مسائل بهگونهای بیان شود که انگیزه طرح آنها و نیز موارد کاربرد آنها برای دانشجو روشن گردد و نیز بهصورتی تنظیم شود که علاوه بر رعایت رابطه منطقی بین آنها، شوق دانشجو را در آموختن مباحث بعدی برانگیزاند. | ||
# همچنین تلاش شده مطالب طوری بیان شود که دانشجو را بهسوی تحجر فکری سوق ندهد، بلکه روح نقادی را در وی زنده بسازد. | # همچنین تلاش شده مطالب طوری بیان شود که دانشجو را بهسوی تحجر فکری سوق ندهد، بلکه روح نقادی را در وی زنده بسازد. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
# در پایان هر درسی خلاصه مطالب و نیز پرسشهایی درباره آنها ذکر شده که نقش مهمی را در بهتر آموختن، بازی میکند<ref>ر.ک: همان، ص23-22</ref>. | # در پایان هر درسی خلاصه مطالب و نیز پرسشهایی درباره آنها ذکر شده که نقش مهمی را در بهتر آموختن، بازی میکند<ref>ر.ک: همان، ص23-22</ref>. | ||
نویسنده در جلد اول در درس بیستودوم کتاب پس از طرح و بررسی دیدگاههای مختلف درباره مفهوم وجود، چنین نتیجه میگیرد: «مفهوم فلسفی وجود، مساوی است با مطلق واقعیت و در نقطه مقابل عدم قرار دارد و بهاصطلاح نقیض آن است و از ذات مقدس الهی گرفته تا واقعیتهای مجرد و مادی و همچنین از جواهر تا اعراض و از ذوات تا حالات، همه را در بر میگیرد. همین واقعیتهای عینی هنگامی که در ذهن بهصورت قضیه منعکس میگردند، دستکم دو مفهوم اسمی از آنها گرفته | نویسنده در جلد اول در درس بیستودوم کتاب پس از طرح و بررسی دیدگاههای مختلف درباره مفهوم وجود، چنین نتیجه میگیرد: «مفهوم فلسفی وجود، مساوی است با مطلق واقعیت و در نقطه مقابل عدم قرار دارد و بهاصطلاح نقیض آن است و از ذات مقدس الهی گرفته تا واقعیتهای مجرد و مادی و همچنین از جواهر تا اعراض و از ذوات تا حالات، همه را در بر میگیرد. همین واقعیتهای عینی هنگامی که در ذهن بهصورت قضیه منعکس میگردند، دستکم دو مفهوم اسمی از آنها گرفته میشود که یکی در طرف موضوع قرار میگیرد و معمولاً از مفاهیم ماهوی است و دیگری که مفهوم «موجود» باشد در طرف محمول قرار میگیرد که از مفاهیم فلسفی است و مشتق بودن آن مقتضای محمول بودن آن است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص276</ref>. | ||
در درس سیوهفتم از جلد دوم کتاب نیز پیرامون علت و معلول چنین میخوانیم: «تصور صحیح معنای علت و معلول، کافی است که دریابیم «هیچ موجودی نمیتواند علت وجود خودش باشد»؛ زیرا قوام معنای علیت به این است که موجودی متوقف بر موجود دیگری باشد تا با توجه به توقف یکی از آنها بر دیگری، مفهوم علت و معلول از آنها انتزاع گردد؛ یعنی این قضیه از بدیهیات اولیه است و نیازی به استدلال ندارد، ولی گاهی در سخنان فلاسفه به تعبیراتی برمیخوریم که ممکن است چنین توهمی را به وجود بیاورد که موجودی میتواند علت برای وجود خودش باشد؛ مثلاً در مورد خدای متعالی گفته | در درس سیوهفتم از جلد دوم کتاب نیز پیرامون علت و معلول چنین میخوانیم: «تصور صحیح معنای علت و معلول، کافی است که دریابیم «هیچ موجودی نمیتواند علت وجود خودش باشد»؛ زیرا قوام معنای علیت به این است که موجودی متوقف بر موجود دیگری باشد تا با توجه به توقف یکی از آنها بر دیگری، مفهوم علت و معلول از آنها انتزاع گردد؛ یعنی این قضیه از بدیهیات اولیه است و نیازی به استدلال ندارد، ولی گاهی در سخنان فلاسفه به تعبیراتی برمیخوریم که ممکن است چنین توهمی را به وجود بیاورد که موجودی میتواند علت برای وجود خودش باشد؛ مثلاً در مورد خدای متعالی گفته میشود: «وجود واجب الوجود مقتضای ذات اوست» و حتی درباره تعبیر «واجب الوجود بالذات» که در برابر «واجب الوجود بالغير» بهکار میرود، ممکن است توهم شود که همان گونه که در واجب الوجود بالغير، «غیر» علت است، در واجب الوجود بالذات هم، «ذات» علت است و «باء سببیت» دلالت بر این علیت دارد. حقیقت این است که اینگونه سخنان از باب ضیق تعبیر است و هرگز مقصود ایشان اثبات رابطه علیت بین ذات مقدس الهی و وجود خودش نیست، بلکه منظور نفی هرگونه معلولیت از آن مقام متعالی است»<ref>ر.ک: همان، ج2، ص76</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش