حکمت الهی عام و خاص: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۲۹: خط ۲۹:
}}
}}


'''حکمت الهی عام و خاص''' با نام کامل «حکمت الهی عام و خاص به‎ضمیمه شرح فصوص حکیم فارابی و قسمت روانشناسی و منطق»، نوشته محی‌الدین مهدی الهی قمشه‎ای(1280-1352ش)، کتابی است دو جلدی به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. نویسنده در جلد اول این کتاب به بیان مباحث فلسفی در سه بخش، کلیات فلسفه، جوهر و عرض و الهیات بمعنی الاخص پرداخته و در جلد دوم، به شرح [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص فارابی]]، خطبه اول نهج‎البلاغه و مباحثی از اخلاق عملی بر مبنای روایات پرداخته است. ظاهراً او در این دو جلد به دنبال جمع مباحث حکمت نظری و عملی بوده است.
'''حکمت الهی عام و خاص''' با نام کامل «حکمت الهی عام و خاص به‎ضمیمه شرح فصوص حکیم فارابی و قسمت روانشناسی و منطق»، نوشته محی‌الدین مهدی الهی قمشه‌ای(1280-1352ش)، کتابی است دو جلدی به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. نویسنده در جلد اول این کتاب به بیان مباحث فلسفی در سه بخش، کلیات فلسفه، جوهر و عرض و الهیات بمعنی الاخص پرداخته و در جلد دوم، به شرح [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص فارابی]]، خطبه اول نهج‎البلاغه و مباحثی از اخلاق عملی بر مبنای روایات پرداخته است. ظاهراً او در این دو جلد به دنبال جمع مباحث حکمت نظری و عملی بوده است.


==ساختار==
==ساختار==
کتاب دارای دو جلد است و جلد اول، دارای مقدمه‎ای است که به تعریف فلسفه مطلق و فلسفه کلی (که به علم حکمت اعلی و امور عامه معروف است) پرداخته است. نویسنده در ابتدای جلد اول ساختار کتاب را این‎گونه شرح داده است؛ این کتاب تقسیم شود به چهار تعلیم و یک خاتمه، تعلیم اول در فلسفه اعلی که علم الهی اعم و علم کلی و امور عامه معروف است و این تعلیم مشتمل بر یک مقدمه و هفت فصل و دو تذکره است، تعلیم ثانی در جواهر و اعراض و این تعلیم مشتمل بر چهارفصل و یک تبصره است. تعلیم سوم در الهیات خاص و در آن چهارفصل و یک خاتمه است. تعلیم چهارم [که در جلد دوم واقع شده] شرح رساله حکیم [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است که مشتمل است بر شصت‎وشش فصل و یک ضمیمه در روانشناسی و یک خاتمه در علم منطق<ref>کتاب، ج1، ص2</ref>
کتاب دارای دو جلد است و جلد اول، دارای مقدمه‌ای است که به تعریف فلسفه مطلق و فلسفه کلی (که به علم حکمت اعلی و امور عامه معروف است) پرداخته است. نویسنده در ابتدای جلد اول ساختار کتاب را این‎گونه شرح داده است؛ این کتاب تقسیم شود به چهار تعلیم و یک خاتمه، تعلیم اول در فلسفه اعلی که علم الهی اعم و علم کلی و امور عامه معروف است و این تعلیم مشتمل بر یک مقدمه و هفت فصل و دو تذکره است، تعلیم ثانی در جواهر و اعراض و این تعلیم مشتمل بر چهارفصل و یک تبصره است. تعلیم سوم در الهیات خاص و در آن چهارفصل و یک خاتمه است. تعلیم چهارم [که در جلد دوم واقع شده] شرح رساله حکیم [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است که مشتمل است بر شصت‎وشش فصل و یک ضمیمه در روانشناسی و یک خاتمه در علم منطق<ref>کتاب، ج1، ص2</ref>


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۴۳: خط ۴۳:
وی در قسمتی از این بخش در توضیح عشق، سخنانی در تعریف عشق از زبان اهل حکمت و حال و صاحبان معرفت و کمال بیان می‌کند: «با آنکه گفتیم که مقام عشق از حد و لغت و صفت بیرون است از آثار و ظهورات آن به بیانات زیر تعبیر توان کرد (عشق) جذبه و الهام الهی و تحریک روح قدسی است به‎سوی اقلیم حسن و زیبایی تابان الهام، کاری که از غیر عشق برنیاید، عشق انجام دهد (عشق) ظهور جذبه حسن و حسن جذاب است (عشق) درمان هر درد و درد بی‌درمان است (عشق) فرمانده کل قوای وجود و معزول کننده حکم عقل و شهود است (عشق) الم لذیذ و لذت الیم جان انسان است یا به زبان تازی... العشق نار الله الموقده تحترق بها اشواق الافئده؛ عشق آتش شوق الهی است که شوق ماسوی الله را پاک می‌سوزاند و نابود می‎گرداند، یا العشق نور یشرق من مطالع الحسن الی مظاهر الانس؛ عشق نور خداست که از هر افق حسن و زیبایی تابش کند و قوای ادراکی را مشغول خود سازد...»<ref>ر.ک: همان، ج1، ص145-146</ref>
وی در قسمتی از این بخش در توضیح عشق، سخنانی در تعریف عشق از زبان اهل حکمت و حال و صاحبان معرفت و کمال بیان می‌کند: «با آنکه گفتیم که مقام عشق از حد و لغت و صفت بیرون است از آثار و ظهورات آن به بیانات زیر تعبیر توان کرد (عشق) جذبه و الهام الهی و تحریک روح قدسی است به‎سوی اقلیم حسن و زیبایی تابان الهام، کاری که از غیر عشق برنیاید، عشق انجام دهد (عشق) ظهور جذبه حسن و حسن جذاب است (عشق) درمان هر درد و درد بی‌درمان است (عشق) فرمانده کل قوای وجود و معزول کننده حکم عقل و شهود است (عشق) الم لذیذ و لذت الیم جان انسان است یا به زبان تازی... العشق نار الله الموقده تحترق بها اشواق الافئده؛ عشق آتش شوق الهی است که شوق ماسوی الله را پاک می‌سوزاند و نابود می‎گرداند، یا العشق نور یشرق من مطالع الحسن الی مظاهر الانس؛ عشق نور خداست که از هر افق حسن و زیبایی تابش کند و قوای ادراکی را مشغول خود سازد...»<ref>ر.ک: همان، ج1، ص145-146</ref>


بخش(تعلیم) سوم از جلد اول درباره مباحث الهیات است. نویسنده این بخش را ضمن فصولی مطرح کرده است. وی در فصل اول به اثبات مبدأ پرداخته و ادله بطلان عقیده مادیان را ارائه می‌کند. در فصل دوم به مباحثی مانند بیان توحید و یگانگی آفریدگار و رد شبهات در این زمینه از جمله شبهه ابن‎کمونه، می‌پردازد. در فصل سوم به‎صورت اجمالی از صفات واجب تعالی مانند علم و قدرت و اراده و اختیار و کلام او سخن می‎گوید و مباحثی مانند اعیان ثابته و... را هم در این فصل مطرح می‌کند. فصل چهارم این بخش در افعال و صنع و ابداع الهی نگاشته شده و در آن مباحثی مانند ازلی و ابدی، قاعده امکان اشرف، محوریت انسان در قوس صعود و نزول، صدور کثرت از ذات واحد و طریقه مشائین و اشراقیون و خود نویسنده در بیان این امر، مباحث نبوت خاصه، خلافت رسول، دلیل عقلی خاتمیت پیامبر(ص) و... را مطرح کرده است. وی در خاتمه این جلد، مباحث مربوط به معاد و سیر الی الله را بیان می‌دارد و علاوه بر ابطال قول قائلان به تناسخ، به ارائه ده دلیل بر بقای روح پس از مرگ بدن می‌پردازد.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص220-333</ref> نویسنده در صفحه آخر جلد اول، به این نکته تذکر می‌دهد که علمای بزرگی مانند شیخ طوسی و علامه حلی و محقق اول و سید مرتضی و سید رضی و شیخ بهایی و فیض کاشانی و علامه مجلسی حکمت می‌دانسته‎اند و اغلب، تألیفاتی در زمینه این علوم داشته‎اند لذا اگر طعنی از سوی برخی علما به فلسفه زده شده است، منظور فلسفه مادی یونان بوده است نه فلسفه حکمای الهی.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص334</ref>
بخش(تعلیم) سوم از جلد اول درباره مباحث الهیات است. نویسنده این بخش را ضمن فصولی مطرح کرده است. وی در فصل اول به اثبات مبدأ پرداخته و ادله بطلان عقیده مادیان را ارائه می‌کند. در فصل دوم به مباحثی مانند بیان توحید و یگانگی آفریدگار و رد شبهات در این زمینه از جمله شبهه ابن‎کمونه، می‌پردازد. در فصل سوم به‎صورت اجمالی از صفات واجب تعالی مانند علم و قدرت و اراده و اختیار و کلام او سخن می‎گوید و مباحثی مانند اعیان ثابته و... را هم در این فصل مطرح می‌کند. فصل چهارم این بخش در افعال و صنع و ابداع الهی نگاشته شده و در آن مباحثی مانند ازلی و ابدی، قاعده امکان اشرف، محوریت انسان در قوس صعود و نزول، صدور کثرت از ذات واحد و طریقه مشائین و اشراقیون و خود نویسنده در بیان این امر، مباحث نبوت خاصه، خلافت رسول، دلیل عقلی خاتمیت پیامبر(ص) و... را مطرح کرده است. وی در خاتمه این جلد، مباحث مربوط به معاد و سیر الی الله را بیان می‌دارد و علاوه بر ابطال قول قائلان به تناسخ، به ارائه ده دلیل بر بقای روح پس از مرگ بدن می‌پردازد.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص220-333</ref> نویسنده در صفحه آخر جلد اول، به این نکته تذکر می‌دهد که علمای بزرگی مانند شیخ طوسی و علامه حلی و محقق اول و سید مرتضی و سید رضی و شیخ بهایی و فیض کاشانی و علامه مجلسی حکمت می‌دانسته‌اند و اغلب، تألیفاتی در زمینه این علوم داشته‌اند لذا اگر طعنی از سوی برخی علما به فلسفه زده شده است، منظور فلسفه مادی یونان بوده است نه فلسفه حکمای الهی.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص334</ref>


محی‌الدین الهی قمشه‎ای درباره محتوای جلد دوم کتاب، چنین گزارش می‌دهد «این کتاب، شامل سه قسمت است. (قسم اول) شرح رساله فصوص الحکم معلم ثانی حکیم ابونصر فارابی که خلاصه‎ای است در حکمت الهی و عرفان و علم‎النفس با عباراتی فصیح و موجز و اشاراتی به لباب و حقایق این علوم و به نظر اهل بصیرت با آنکه مختصر است بی‎نیاز کننده محصل از کتب مفصل است. (قسم دوم) شرح خطبه توحیدیه اول نهج‎البلاغه در حکمت نظری و معارف الهی است که توان گفت روح معانی و لب اللب لطایف دوره حکمت با فصیح‎ترین عبارات و صریح‎ترین برهان که خاص لسان معجز بیان عالی علوی(ع) است در آن مندرج است. (قسم سوم) ده مقاله در حکمت عملی، شرح صد کلام از جواهر کلمات قصار آن بزرگوار است که بهترین کتاب مختصر و جامع حکمت عملی و اخلاق است پس توان گفت کتاب، شامل یک دوره حکمت و فلسفه الهی علمی و عملی است با ادله و برهان عقلی علاوه بیان وحی آسمانی...»<ref>ر.ک: همان، ج2، صفحه الف</ref>
محی‌الدین الهی قمشه‌ای درباره محتوای جلد دوم کتاب، چنین گزارش می‌دهد «این کتاب، شامل سه قسمت است. (قسم اول) شرح رساله فصوص الحکم معلم ثانی حکیم ابونصر فارابی که خلاصه‌ای است در حکمت الهی و عرفان و علم‎النفس با عباراتی فصیح و موجز و اشاراتی به لباب و حقایق این علوم و به نظر اهل بصیرت با آنکه مختصر است بی‎نیاز کننده محصل از کتب مفصل است. (قسم دوم) شرح خطبه توحیدیه اول نهج‎البلاغه در حکمت نظری و معارف الهی است که توان گفت روح معانی و لب اللب لطایف دوره حکمت با فصیح‎ترین عبارات و صریح‎ترین برهان که خاص لسان معجز بیان عالی علوی(ع) است در آن مندرج است. (قسم سوم) ده مقاله در حکمت عملی، شرح صد کلام از جواهر کلمات قصار آن بزرگوار است که بهترین کتاب مختصر و جامع حکمت عملی و اخلاق است پس توان گفت کتاب، شامل یک دوره حکمت و فلسفه الهی علمی و عملی است با ادله و برهان عقلی علاوه بیان وحی آسمانی...»<ref>ر.ک: همان، ج2، صفحه الف</ref>


فص اول رساله، در اثبات مبدأ متعال (خداى عالم) است. از نظر نویسنده موجودات، مركب از وجود و ماهيت هستند. آن چیزی که وجودش عين ماهيت و جزء ماهيت و معلول ماهيتش نخواهد بود پس وجودش عارضى و محتاج‎ به غیر است و آن غير بايد مركب از وجود و ماهيت نباشد (بلكه وجود صرف باشد) و الا آن‎هم محتاج به غیر شود.
فص اول رساله، در اثبات مبدأ متعال (خداى عالم) است. از نظر نویسنده موجودات، مركب از وجود و ماهيت هستند. آن چیزی که وجودش عين ماهيت و جزء ماهيت و معلول ماهيتش نخواهد بود پس وجودش عارضى و محتاج‎ به غیر است و آن غير بايد مركب از وجود و ماهيت نباشد (بلكه وجود صرف باشد) و الا آن‎هم محتاج به غیر شود.


و آن ذاتى كه مركب از وجود و ماهيت نيست بلكه حقيقت و ماهيتش عين وجود است او واجب‎الوجود بالذات است و خالق و علت كل موجوداتى كه مركب از وجود و ماهيت‎اند پس مطلوب ثابت شد؛ و هر موجودى که مركب از وجود و ماهيتى است مانند تمام ممكنات، آن چیز محتاج به علت و موجد و آفریننده‎ای است كه ماهيتش عين وجودش است و منحصراً واجب‎الوجود بذاته است. فثبت المطلوب.‎ و بايد دانست كه حكيم فارابى در اين رساله تنها از نظریه وجود (برهان صدیقین) كه حقيقت واجب است اثبات وجود حق و توحيد و علم و قدرت و ساير اوصاف كماليه او را نموده بدون آنكه محتاج به نظر در معلولاتش شود گرچه از نظر در معلولات و آثار هم بدين مقصد توان رسيد اما طريقه اول اتقن و احسن است كه طريقه صديقين ناميد<ref>ر.ک: همان، ج2، صفحه الف و ب</ref>
و آن ذاتى كه مركب از وجود و ماهيت نيست بلكه حقيقت و ماهيتش عين وجود است او واجب‎الوجود بالذات است و خالق و علت كل موجوداتى كه مركب از وجود و ماهيت‎اند پس مطلوب ثابت شد؛ و هر موجودى که مركب از وجود و ماهيتى است مانند تمام ممكنات، آن چیز محتاج به علت و موجد و آفریننده‌ای است كه ماهيتش عين وجودش است و منحصراً واجب‎الوجود بذاته است. فثبت المطلوب.‎ و بايد دانست كه حكيم فارابى در اين رساله تنها از نظریه وجود (برهان صدیقین) كه حقيقت واجب است اثبات وجود حق و توحيد و علم و قدرت و ساير اوصاف كماليه او را نموده بدون آنكه محتاج به نظر در معلولاتش شود گرچه از نظر در معلولات و آثار هم بدين مقصد توان رسيد اما طريقه اول اتقن و احسن است كه طريقه صديقين ناميد<ref>ر.ک: همان، ج2، صفحه الف و ب</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش