مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۵: خط ۳۵:
مقدمه [[عابدی، احمد|احمد عابدی]]، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/35 ر.ک: مقدمه احمد عابدی، ص35]</ref>.
مقدمه [[عابدی، احمد|احمد عابدی]]، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/35 ر.ک: مقدمه احمد عابدی، ص35]</ref>.


[[عابدی، احمد|احمد عابدی]] در بحث توجه به «حضور خداوند» می‌گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‎بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‎بیند، اما اهمیت نمی‎دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/33 ر.ک: همان، ص33]</ref>.
[[عابدی، احمد|احمد عابدی]] در بحث توجه به «حضور خداوند» می‌گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‎بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‎بیند، اما اهمیت نمی‌دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/33 ر.ک: همان، ص33]</ref>.


ایشان در باب «حب خداوند»، می‌گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‌شود، همچنان‎که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‌شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/34 ر.ک: همان، ص34]</ref>.
ایشان در باب «حب خداوند»، می‌گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‌شود، همچنان‎که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‌شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/34 ر.ک: همان، ص34]</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.
کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.


نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‎عنوان نظر منتخب بیان می‌کند. او می‌گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‎خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‎ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‎ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‌نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‌کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‌نماید و به کمک آن، افعال را به‎آسانی انجام می‎دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‌شویم و هرگاه هیئت مزبور به‎طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‎که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‌گویند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/40 ر.ک: متن کتاب، ص40]</ref>.
نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‎عنوان نظر منتخب بیان می‌کند. او می‌گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‎خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‎ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‎ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‌نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‌کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‌نماید و به کمک آن، افعال را به‎آسانی انجام می‌دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‌شویم و هرگاه هیئت مزبور به‎طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‎که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‌گویند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/40 ر.ک: متن کتاب، ص40]</ref>.


ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‎شناسی تربیتی» می‌پردازد، سپس می‌گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‎های اخلاقی را ارائه می‎دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‎های درونی و فرهنگی دارد و «روان‎شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/49 ر.ک: همان، ص49]</ref>.
ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‎شناسی تربیتی» می‌پردازد، سپس می‌گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‎های اخلاقی را ارائه می‌دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‎های درونی و فرهنگی دارد و «روان‎شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/49 ر.ک: همان، ص49]</ref>.


در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‎گرا در پیش گرفته بود. ازاین‎رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‌ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‌اند تحت تأثیر افلاطون بوده‌اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‌اند، متأثر از ارسطو بوده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/51 ر.ک: همان، ص51]</ref>.
در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‎گرا در پیش گرفته بود. ازاین‎رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‌ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‌اند تحت تأثیر افلاطون بوده‌اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‌اند، متأثر از ارسطو بوده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/51 ر.ک: همان، ص51]</ref>.


معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‎نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‎داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/53 ر.ک: همان، ص53]</ref>.
معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‎نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‌داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/53 ر.ک: همان، ص53]</ref>.


نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‌گذارد.
نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‌گذارد.
خط ۵۳: خط ۵۳:
در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‎هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.
در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‎هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.


این بخش، شامل شش فصل می‌شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‎هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‎ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‎ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‎داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‌کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‌ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/192 ر.ک: متن کتاب، ص192]</ref>.
این بخش، شامل شش فصل می‌شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‎هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‎ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‎ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‌داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‌کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‌ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/192 ر.ک: متن کتاب، ص192]</ref>.


در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‌پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‎های شناخته‎شده اخلاقی بر اساس همین دسته‎بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‌کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‌توجهی به مواخذه الهی و ریا می‌شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.
در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‌پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‎های شناخته‎شده اخلاقی بر اساس همین دسته‎بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‌کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‌توجهی به مواخذه الهی و ریا می‌شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش