۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ید' به 'ید') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
مباحث کتاب به ترتیب ذیل است: | مباحث کتاب به ترتیب ذیل است: | ||
# | # مقدمهای پنجاهصفحهای به قلم [[سلطانالقرائي، محمدامين|محمدامین سلطان القرائی]] در شرححال مصحح؛ | ||
# مقدمه مصحح؛ | # مقدمه مصحح؛ | ||
# مقدمه مؤلف در طریق و قاعده زیارت قبور مؤمنین و مؤمنات؛ | # مقدمه مؤلف در طریق و قاعده زیارت قبور مؤمنین و مؤمنات؛ | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
وی سپس به فضیلت زیارت در روزهای مختلف هفته تصریح میکند: «پس تمام هفته زیارت ابوین مستحب باشد و همچنین در لیالی متبرکه خصوصاً شب رغایب و شب برات و ایام شریفه مانند عشر ذیالحجه و عیدین همین حکم را دارد»<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | وی سپس به فضیلت زیارت در روزهای مختلف هفته تصریح میکند: «پس تمام هفته زیارت ابوین مستحب باشد و همچنین در لیالی متبرکه خصوصاً شب رغایب و شب برات و ایام شریفه مانند عشر ذیالحجه و عیدین همین حکم را دارد»<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | ||
در ادامه مقدمه برخی احکام زیارت قبور از دیدگاه نویسنده ذکر شده است؛ از جمله کراهت بوسیدن قبور: «بوسیدن قبور مکروهست الا قبر پدر و مادر و انبیا و کمل اولیا و بعضی (از علما) در اینها نیز خلاف | در ادامه مقدمه برخی احکام زیارت قبور از دیدگاه نویسنده ذکر شده است؛ از جمله کراهت بوسیدن قبور: «بوسیدن قبور مکروهست الا قبر پدر و مادر و انبیا و کمل اولیا و بعضی (از علما) در اینها نیز خلاف کردهاند»<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. سپس اخباری از سنت رسولالله(ص) بهعنوان مستندات این احکام ذکر شده است که زیارت قبر آمنه(س) توسط آنحضرت از جمله این مستندات است: «در کتب مسانید و سیر وارد است که سید المرسلین(ص) در آن سال که به غزوه بنی لحیان فرموده بود به منزل عسفان رسید در آنجا قبر مادر خود آمنه را دریافت و زیارت کرد و گریست چنانچه مجموع اصحاب و ملازمان رکاب سعادت انتساب را به گریه درآورد»<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>. | ||
از فحاوی بسیاری از اخبار و آثار و حکایت صلحا و ابرار محقق میگردد که اموات از احوال احیاء خبر مییابند و به زیارت یاران و دوستان انس حاصل میکنند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | از فحاوی بسیاری از اخبار و آثار و حکایت صلحا و ابرار محقق میگردد که اموات از احوال احیاء خبر مییابند و به زیارت یاران و دوستان انس حاصل میکنند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
روضه اول: در ذکر مقابر و مشاهد اصحاب پیامبر مکرم اسلام(ص) است. این روضه با بررسی تاریخ شهر تبریز آغاز شده است: «بدان که شهر تبریز از بناهایی است که در ظهور اسلام واقع شده، قبل از بنای آن بهجای آن و در حوالی و نواحی آن، دهها و قلعهها بوده و مردم آنجا آتشپرست | روضه اول: در ذکر مقابر و مشاهد اصحاب پیامبر مکرم اسلام(ص) است. این روضه با بررسی تاریخ شهر تبریز آغاز شده است: «بدان که شهر تبریز از بناهایی است که در ظهور اسلام واقع شده، قبل از بنای آن بهجای آن و در حوالی و نواحی آن، دهها و قلعهها بوده و مردم آنجا آتشپرست بودهاند...» <ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص15</ref>. پسازآن به مستنداتی در رابطه با این شهر اشاره شده است. سپس از مزار صحابی رسول خدا اسامة بن شریک ثعلبی در جنوب شهر تبریز یاد شده است. همچنین از ابودجانه انصاری، فرقد بن زید و ابومحجن ثقفی یاد شده است <ref>ر.ک: همان، ص28-20</ref>. ذکر رباعیات، اشعار و داستانهای متعدد سبب جذابیت کتاب شده است. | ||
روضه دوم: در ذکر مقابر اکابر سرخاب است. نویسنده سرخاب را از جمله مزارات مشهور شهر تبریز معرفی کرده که در جانب شمال آن شهر در پای کوه سرخ واقع است. او در ذکر اهمیت این گورستان به کلام مولانا جلالالدین محمد بلخی اشاره کرده مینویسد: «هر که از تبریز میآید و بهجانب ما میل مینماید تحفه او میباید که خاک پاک سرخاب باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. وی سپس در معرفی مزار پیر باب، ذکر این توضیح را لازم میداند: «پوشیده نماند که در هرجایی اکابر را به القاب متنوعه میخوانند؛ در بعضی جاها شیخ میگویند و در بعضی جا خواجه و در بعضی جا بابا و در بعضی جا باله و در بعضی جا آتا و در بعضی جا پیر»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | روضه دوم: در ذکر مقابر اکابر سرخاب است. نویسنده سرخاب را از جمله مزارات مشهور شهر تبریز معرفی کرده که در جانب شمال آن شهر در پای کوه سرخ واقع است. او در ذکر اهمیت این گورستان به کلام مولانا جلالالدین محمد بلخی اشاره کرده مینویسد: «هر که از تبریز میآید و بهجانب ما میل مینماید تحفه او میباید که خاک پاک سرخاب باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. وی سپس در معرفی مزار پیر باب، ذکر این توضیح را لازم میداند: «پوشیده نماند که در هرجایی اکابر را به القاب متنوعه میخوانند؛ در بعضی جاها شیخ میگویند و در بعضی جا خواجه و در بعضی جا بابا و در بعضی جا باله و در بعضی جا آتا و در بعضی جا پیر»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
روضه سوم: در ذکر مقابر کبراء چرنداب از دیگر مزارات مشهور تبریز است. پیش از ذکر مشایخ مدفون در این چرنداب به نقل از شمسالدین معرف به این نکته اشاره شده که مقبره بسیاری از اکابر اولیا و مشایخ صوفیه مدفون در چرنداب در اثر سیل از بین رفته است<ref>ر.ک: همان، ص274</ref>. | روضه سوم: در ذکر مقابر کبراء چرنداب از دیگر مزارات مشهور تبریز است. پیش از ذکر مشایخ مدفون در این چرنداب به نقل از شمسالدین معرف به این نکته اشاره شده که مقبره بسیاری از اکابر اولیا و مشایخ صوفیه مدفون در چرنداب در اثر سیل از بین رفته است<ref>ر.ک: همان، ص274</ref>. | ||
در این روضه نیز در ضمن ذیلی، حکومت بنیامیه و پسازآن عباسیه و فروع آن یعنی بنی اغلب در افریقیه و طولونیه و اخشیدیه و آل حمدان | در این روضه نیز در ضمن ذیلی، حکومت بنیامیه و پسازآن عباسیه و فروع آن یعنی بنی اغلب در افریقیه و طولونیه و اخشیدیه و آل حمدان بهاختصار معرفی شده است<ref>ر.ک: همان، ص284-276</ref>. | ||
در روضههای چهارم تا ششم کتاب مقابر عرفا گجیل، قبوری که در اندرون شهر واقع است از ولیانکوی تا شنبغازان و نیز مقابر اکابری که در نواحی و حدود تبریز واقع است معرفی | در روضههای چهارم تا ششم کتاب مقابر عرفا گجیل، قبوری که در اندرون شهر واقع است از ولیانکوی تا شنبغازان و نیز مقابر اکابری که در نواحی و حدود تبریز واقع است معرفی شدهاند. | ||
روضه هفتم در ذکر احوال سید احمد حسینی حسنی موسوی باب الابوابی ملقب به «بدرالدین» و مشهور به | روضه هفتم در ذکر احوال سید احمد حسینی حسنی موسوی باب الابوابی ملقب به «بدرالدین» و مشهور به «لالهای» است که در گورستان گجیل دفن شده است<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص110-109</ref>. او سرسلسله خاندان سادات لاله و از جانشینان امیر سید عبدالله برزش آبادی مشهدی است، از بابالابواب شروان به تبریز آمده و.... غرض مؤلف از لفظ تعظیمی «مخدوم» و «مخدوم علی الاطلاق» در این کتاب اوست<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ج1، صفحه هفتادویک</ref>. وی بر طریقت صوفیه بوده و بعضی اوقات معارف صوفیه را پیش خواجه شجاعالدین کربالی خوانده که وی شارح گلشن راز و از متصوفین بیبدل بوده است<ref>ر.ک: متن کتاب، جلد2، ص113</ref>. | ||
روضه هشتم: در سلسله عبداللهیه علویه علادولویه کبرویه که احمد الحسینی منسوب به این سلسله است. این روضه به ذکر شرححال صوفیه مطرح در سلسله مذکور اختصاص دارد. در ابتدای این روضه بهره بردن از ارشاد پیرکامل توصیه شده است: «بر طالبان معنی مخفی و مستور نیست که توسل به ذیل ارشاد پیر کامل که حبلالله المتین است طالبان را ضروری است چنانچه تفصیل این معنی در ذکر حضرت ایشان (میر سید عبدالله) قدس سره مذکور شد، بنابراین سلسله شریفه حضرت ایشان | روضه هشتم: در سلسله عبداللهیه علویه علادولویه کبرویه که احمد الحسینی منسوب به این سلسله است. این روضه به ذکر شرححال صوفیه مطرح در سلسله مذکور اختصاص دارد. در ابتدای این روضه بهره بردن از ارشاد پیرکامل توصیه شده است: «بر طالبان معنی مخفی و مستور نیست که توسل به ذیل ارشاد پیر کامل که حبلالله المتین است طالبان را ضروری است چنانچه تفصیل این معنی در ذکر حضرت ایشان (میر سید عبدالله) قدس سره مذکور شد، بنابراین سلسله شریفه حضرت ایشان رحمهالله مذکور میشود که هر یک از مقتدایان این سلسله رفیعه مرید که بودهاند و تربیت از که یافتهاند؟»<ref>ر.ک: همان، ص207</ref>. | ||
در بخشی از این روضه در ذکر شرححال امام زینالعابدین چنین میخوانیم: «بر حضرت [[امام سجاد(ع)|امام زینالعابدین علیهالسلام]] خوف و خشیة الهی بسیار غالب بوده، گویند که: در وقت وضو ساختن رنگ رخسار مبارکش متغیر گشتی، و چون به نماز ایستادی لرزه بر اندام نازنینش افتادی»<ref>ر.ک: همان، ص409</ref>. پسازآن شرححال امام حسین(ع)<ref>ر.ک: همان، ص414</ref>، امام حسن(ع) <ref>ر.ک: همان، ص422</ref>، [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] <ref>ر.ک: همان، ص428</ref> و پسازآن با تفصیل بیشتری شرححال نبی مکرم اسلام از ابتدای زندگانی شریف آنحضرت تا مبعوث شدن به خلعت نبوت و پسازآن مطرح شده است<ref>ر.ک: همان، ص448</ref>. | در بخشی از این روضه در ذکر شرححال امام زینالعابدین چنین میخوانیم: «بر حضرت [[امام سجاد(ع)|امام زینالعابدین علیهالسلام]] خوف و خشیة الهی بسیار غالب بوده، گویند که: در وقت وضو ساختن رنگ رخسار مبارکش متغیر گشتی، و چون به نماز ایستادی لرزه بر اندام نازنینش افتادی»<ref>ر.ک: همان، ص409</ref>. پسازآن شرححال امام حسین(ع)<ref>ر.ک: همان، ص414</ref>، امام حسن(ع) <ref>ر.ک: همان، ص422</ref>، [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] <ref>ر.ک: همان، ص428</ref> و پسازآن با تفصیل بیشتری شرححال نبی مکرم اسلام از ابتدای زندگانی شریف آنحضرت تا مبعوث شدن به خلعت نبوت و پسازآن مطرح شده است<ref>ر.ک: همان، ص448</ref>. |
ویرایش