۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'یپ' به 'یپ') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
او مینویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی بااینحال در طرح آرا و قضایای فلسفی بیشتر بر متون خود فیلسوفان تکیه کردهام و زمانی که به سراغ شرح و توضیح آرای فلسفی و کلامی رفتهام، گاهی اوقات مجبور به استفاده از مطالعات نویسندگان مورد اعتماد شدهام..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: همان]</ref>. | او مینویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی بااینحال در طرح آرا و قضایای فلسفی بیشتر بر متون خود فیلسوفان تکیه کردهام و زمانی که به سراغ شرح و توضیح آرای فلسفی و کلامی رفتهام، گاهی اوقات مجبور به استفاده از مطالعات نویسندگان مورد اعتماد شدهام..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: همان]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره میکند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمههای متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، | [[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره میکند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمههای متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، میپردازد. در اواخر قرن هفتم، جایگزینی زبان عربی بهجای زبان فارسی و یونانی و قرار دادن آن بهعنوان زبان رسمی دولت، از نخستین تلاش حاکمان عرب برای تقویت تسلط زبانیاشان (پس از تقویت حاکمیت نظامی و سیاسی) بر دیگر ممالک تحت سلطهشان بود. درهرحال، چه این تغییر زبانی را معلول غیرت مسلمانان از گزینش غیر مسلمانان (بهویژه مسیحیان و یهودیان) برای پستهای رسمی دولتی بدانیم یا نه، ملاحظات عملیای هم وجود داشت که انتقال زبان رسمی به عربی را اجتنابناپذیر میساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/34 ر.ک: متن کتاب، ص34]</ref>. | ||
وی در باب دوم به اولین مباحثات دینی و سیاسی و آغازگاه حرکات کلامی در اسلام اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/79 ر.ک: همان، ص79-119]</ref>. | وی در باب دوم به اولین مباحثات دینی و سیاسی و آغازگاه حرکات کلامی در اسلام اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/79 ر.ک: همان، ص79-119]</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کردهاند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر میرسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>. | گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کردهاند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر میرسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در باب سوم به طلیعههای تألیف منظم فلسفی در قرن نهم | [[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در باب سوم به طلیعههای تألیف منظم فلسفی در قرن نهم میپردازد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/121 ر.ک: همان، ص121-178]</ref>. | ||
وی در این باب به معرفی کندی بهعنوان اولین فیلسوف عرب - چه عرب به معنای عرفی خاص آن (از نژاد عرب) و چه به معنای فرهنگی عام آن (کسانی که به زبان علمی آن عصر، یعنی عربی مینوشتهاند، گرچه عجم بودهاند) – | وی در این باب به معرفی کندی بهعنوان اولین فیلسوف عرب - چه عرب به معنای عرفی خاص آن (از نژاد عرب) و چه به معنای فرهنگی عام آن (کسانی که به زبان علمی آن عصر، یعنی عربی مینوشتهاند، گرچه عجم بودهاند) – میپردازد و از او بهعنوان یکی از فعالان عصر ترجمه یاد میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>. | ||
نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] بهعنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>. | نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] بهعنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>. | ||
باب پنجم کتاب به بحث از فیثاغوریگرایی جدید و ترویج علوم فلسفی | باب پنجم کتاب به بحث از فیثاغوریگرایی جدید و ترویج علوم فلسفی میپردازد. عمده مباحث این فصل، بحث درباره اخوانالصفا است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/257 ر.ک: همان، ص257-288]</ref>. ارزشی که اخوانالصفا به علوم ریاضی (که در نظر آنان حساب و هندسه و فلکیات و جغرافی و موسیقی و منطق و... را شامل میشد) میدادند، به هدف رسیدن به غایتی دیگر بود. ازاینرو مشاهده میکنیم که نویسنده رسائل (رسائل اخوانالصفا) در هر مرحله از مراحل بحث توقفی میکند تا این مهم را برای ما یادآوری کند که هدف از درس ریاضیات، صرفا تهذیب اخلاق و آموزش ذهن است؛ زیرا ریاضیات در درجه اول، راه شناخت نفس است که بهنوبه خود طریق صحیح دستیابی به بهترین دانشها (شناخت باری تعالی) است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/273 ر.ک: همان، ص273]</ref>. | ||
باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>. | باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشههای کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح میدهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن میگوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>. | باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشههای کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح میدهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن میگوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>. | ||
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون | در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون میپردازد. وی مینویسد: میتوانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااینحال همه آنان تحت تأثیر اندیشههای غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را میتوان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>. | [[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااینحال همه آنان تحت تأثیر اندیشههای غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را میتوان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>. |
ویرایش