۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ید' به 'ید') |
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
هفت فصل عشق مشتمل است در بیان سریان عشق در هریک از موجودات، وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیه، وجود عشق در موجوداتی که صاحب قوه تعذیهاند، وجود عشق در جواهر حیوانی از جهت قوای حیوانیه، عشق ظرفا و صاحبان ذوق سلیم نسبت به صور حسنه و وجود عشق در نفوس الهیه<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | هفت فصل عشق مشتمل است در بیان سریان عشق در هریک از موجودات، وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیه، وجود عشق در موجوداتی که صاحب قوه تعذیهاند، وجود عشق در جواهر حیوانی از جهت قوای حیوانیه، عشق ظرفا و صاحبان ذوق سلیم نسبت به صور حسنه و وجود عشق در نفوس الهیه<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | ||
# رساله اسرار نماز: این رساله مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. فصول این رساله به ترتیب در بیان ماهیت نماز، تقسیم نماز بهظاهر و باطن و بیان آن است که هر یک از دو قسم نماز بر چه کسانی واجب است.<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | # رساله اسرار نماز: این رساله مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. فصول این رساله به ترتیب در بیان ماهیت نماز، تقسیم نماز بهظاهر و باطن و بیان آن است که هر یک از دو قسم نماز بر چه کسانی واجب است.<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | ||
#رساله تفسیر سوره مبارکه توحید و معوذتین: مترجم در ابتدای این رساله به روایاتی در فضیلت سوره مبارکه توحید اشاره کرده است. در انتهای این رساله چنین | #رساله تفسیر سوره مبارکه توحید و معوذتین: مترجم در ابتدای این رساله به روایاتی در فضیلت سوره مبارکه توحید اشاره کرده است. در انتهای این رساله چنین میخوانیم: «از اول سوره تا (الله الصمد) در بیان کردن ماهیت و لوازم آن و بیان وحدت حقیقیه است و اینکه مرکب از چیزی نیست و از لم یلد تا آخر سوره در بیان آن است که چیزی در نوع و جنس مساوی با او نیست. نه غیری از او متولد شده است و نه او از غیر؛ و همچنین بیان فرمود که کسی موازی و مشابه با او در وجود نیست و کفوی برای او متصور نمیشود. سپس میگوید: همین سوره کفایت است براى کسى که بخواهد دانا شود به صفات و ذات حقتعالی؛ زیرا که بر سبیل تعریض و اشاره شامل است جمیع آن علومی که متعلق به این مورد است. محض همین نکته است که فرمودهاند: خواندن سوره توحید ثوابش معادل است با خواندن ثلث قرآن و بهترین سورهای است که در نمازهاى واجبى باید خوانده شود»<ref>ر.ک: همان، ص163-162</ref>. | ||
#:مترجم در ابتدای تفسیر معوذتین نیز چنین مینویسد: چون شیخ علیهالرحمه در ذیل تفسیر این آیه مبارکه بدو مطلب مهم علمى بهطور اجمال اشاره فرموده که فهمش براى کسانی که چندان عالم بهاصطلاح نیستند خالى از اشکال نیست، لذا لازم است که ابتدا آن دو مطلب را اندکى توضیح بدهم پسازآن شروع به تفسیر آیه نمایم. مطلب اول مسئله قضاوقدر است؛ مطلب دوم مسئله خیر و شر است.<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. | #:مترجم در ابتدای تفسیر معوذتین نیز چنین مینویسد: چون شیخ علیهالرحمه در ذیل تفسیر این آیه مبارکه بدو مطلب مهم علمى بهطور اجمال اشاره فرموده که فهمش براى کسانی که چندان عالم بهاصطلاح نیستند خالى از اشکال نیست، لذا لازم است که ابتدا آن دو مطلب را اندکى توضیح بدهم پسازآن شروع به تفسیر آیه نمایم. مطلب اول مسئله قضاوقدر است؛ مطلب دوم مسئله خیر و شر است.<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. | ||
#:مترجم در تتمه این رسائل پاسخ [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] به ابوسعید ابوالخیر را ضمیمه کرده است: «چون جناب شیخ ابوسعید بن ابوالخیر رحمتالله که از بزرگان عرفای زمان حضرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس علیهالرحمه]] بوده، کیفیت استجابت دعا و چگونگى زیارت و حقیقت و تأثیر آن را از شیخ سؤال نموده؛ آنهم جواب ابوسعید را به طریق موجز بیان فرموده است. نگارنده هم آن را براى کسب فیض و ذخیره روز جزا ترجمه کرده و ضمیمه رسائل چهارگانه قرار داده است»<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. | #:مترجم در تتمه این رسائل پاسخ [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] به ابوسعید ابوالخیر را ضمیمه کرده است: «چون جناب شیخ ابوسعید بن ابوالخیر رحمتالله که از بزرگان عرفای زمان حضرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس علیهالرحمه]] بوده، کیفیت استجابت دعا و چگونگى زیارت و حقیقت و تأثیر آن را از شیخ سؤال نموده؛ آنهم جواب ابوسعید را به طریق موجز بیان فرموده است. نگارنده هم آن را براى کسب فیض و ذخیره روز جزا ترجمه کرده و ضمیمه رسائل چهارگانه قرار داده است»<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. | ||
# «رساله تحفه»: این رساله از رسائل بسیار خوب شیخ است که در آن تجرد و جوهریت نفس ناطقه و بقای آن را ثابت نموده و راه سعادت را بیان کرده است. همچنین حالات نفس انسان را پس از مفارقت از بدن و چگونگى آن را ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص182</ref>. | # «رساله تحفه»: این رساله از رسائل بسیار خوب شیخ است که در آن تجرد و جوهریت نفس ناطقه و بقای آن را ثابت نموده و راه سعادت را بیان کرده است. همچنین حالات نفس انسان را پس از مفارقت از بدن و چگونگى آن را ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص182</ref>. | ||
در سبب تألیف این رساله چنین | در سبب تألیف این رساله چنین میخوانیم: گویا هنگامیکه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ علیهالرحمه]] از امور دولتى کناره گرفته و از شواغل دنیوى دورى جسته یکى از دوستان صمیمى که او را به نام برادر، خوانده حضرت شیخ را نصیحت کرده و براى به دست آوردن ریاست و ذخیره کردن اموال ترغیب و تحریصش نموده است. شیخ این رساله را در جواب آن دوست تألیف فرموده و در ابتدا معنى سعادت حقیقى و ریاست واقعى را براى او بیان کرده و آن را رساله تحفه نام نهاده و چندین مسئله مهم فلسفى را در آن گنجانیده و در اطراف آن مسائل بحث شافى وافى کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص183-182</ref>. | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در ابتدای این رساله تأکید میکند که احسانی بالاتر از راهنمایی دوستان به سعادت ابدی و حیات سرمدی سراغ ندارد چراکه موجب تقرب بهحق و رسیدن به نعیم دائمی و خلاصی از هموم و غموم دنیوی است.<ref>ر.ک: همان، ص188-187</ref>. سپس پیش از ذکر ده دلیل بر تجرد نفس ناطقه انسانی، در اثبات اینکه سعادت غایت است چنین استدلال میکند: «هرگاه غایاتى سواى سعادت تصور شود و انسان طلب نماید آنها را و گمان کند که آن غایات باعث خیریت او است و یا حقیقتاً بر سنن خیریت باشد، محقق است که مقصود و منظور از آنها همان سعادت است و بس. بهعبارتدیگر تحصیل آنها بر سبیل مقدمه است؛ مقصود بالذات همان سعادت است و اما اگر کسى بخواهد خود سعادت را وسیله قرار دهد براى رسیدن به چیز دیگرى مسلم است که آن چیز آخر سعادت است نه آنکه آن را وسیله و مقدمه قرار داده است؛ مگر آنکه بگویى غایات امور غیرمتناهى است و اینهم که محال است»<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>. | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در ابتدای این رساله تأکید میکند که احسانی بالاتر از راهنمایی دوستان به سعادت ابدی و حیات سرمدی سراغ ندارد چراکه موجب تقرب بهحق و رسیدن به نعیم دائمی و خلاصی از هموم و غموم دنیوی است.<ref>ر.ک: همان، ص188-187</ref>. سپس پیش از ذکر ده دلیل بر تجرد نفس ناطقه انسانی، در اثبات اینکه سعادت غایت است چنین استدلال میکند: «هرگاه غایاتى سواى سعادت تصور شود و انسان طلب نماید آنها را و گمان کند که آن غایات باعث خیریت او است و یا حقیقتاً بر سنن خیریت باشد، محقق است که مقصود و منظور از آنها همان سعادت است و بس. بهعبارتدیگر تحصیل آنها بر سبیل مقدمه است؛ مقصود بالذات همان سعادت است و اما اگر کسى بخواهد خود سعادت را وسیله قرار دهد براى رسیدن به چیز دیگرى مسلم است که آن چیز آخر سعادت است نه آنکه آن را وسیله و مقدمه قرار داده است؛ مگر آنکه بگویى غایات امور غیرمتناهى است و اینهم که محال است»<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>. |
ویرایش