۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
'''رجعت و معراج، بهضمیمه هفت مقاله دیگر'''، تألیف [[رفيعي قزوینی، ابوالحسن|سید ابوالحسن رفیعی قزوینی]]، رساله مختصری است پیرامون موضوع رجعت ائمه(ع) پس از ظهور قائم(عج) و مسئله معراج پیامبر(ص) و شبهات مطرحشده پیرامون آن که | '''رجعت و معراج، بهضمیمه هفت مقاله دیگر'''، تألیف [[رفيعي قزوینی، ابوالحسن|سید ابوالحسن رفیعی قزوینی]]، رساله مختصری است پیرامون موضوع رجعت ائمه(ع) پس از ظهور قائم(عج) و مسئله معراج پیامبر(ص) و شبهات مطرحشده پیرامون آن که بههمراه هفت مقاله از مؤلف، به اهتمام [[بندرچي، محمد رضا|محمدرضا بندرچی]] به چاپ رسیده است. | ||
نویسنده کتاب را به درخواست عدهای از شاگردان و رفقای مباحث علمی خویش، به رشته تحریر درآورده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص16</ref>. | نویسنده کتاب را به درخواست عدهای از شاگردان و رفقای مباحث علمی خویش، به رشته تحریر درآورده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص16</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در پایان این فصل، به دو مطلب زیر، اشاره شده است: | در پایان این فصل، به دو مطلب زیر، اشاره شده است: | ||
# نفس کلیه الهیه در نبی(ع) و امام(ع)، دارای دو نوع اضافه و علاقه میباشد: یکی علاقه و ارتباط خاص با بدن خود، مثل همه نفوس و دیگری علاقه و ارتباط و استیلای نفس کلیه به مجموع عالم کبیر که این علاقه و ارتباط روح و حقیقت امامت و نیابت کلیه است و در اثر همین ارتباط کلی است که فرمودند: آبها به برکت ما جاری است و درختان به یمن ما اوراق و برگها دارند و | # نفس کلیه الهیه در نبی(ع) و امام(ع)، دارای دو نوع اضافه و علاقه میباشد: یکی علاقه و ارتباط خاص با بدن خود، مثل همه نفوس و دیگری علاقه و ارتباط و استیلای نفس کلیه به مجموع عالم کبیر که این علاقه و ارتباط روح و حقیقت امامت و نیابت کلیه است و در اثر همین ارتباط کلی است که فرمودند: آبها به برکت ما جاری است و درختان به یمن ما اوراق و برگها دارند و میوهها میرسند و در موت ظاهری امام، علاقه اول بهحسب صورت باطل میشود، اما علاقه دوم، به موت باطل نمیشود و ربط و اضافه و علاقه نفس کلیه الهیه به بدن عالم کبیر ثابت و باقی است. | ||
# اگر حقیقتی از حقایق وجودیه در عالم مادون عوالم عالیه متحقق شود و وجود او بهقدر همان عالم باشد، احاطه به عوالم فوق ندارد؛ ولی هرگاه آن حقیقت در وعاء و عالم محیط بر عوالم نازله، موجودیت و هستی داشته باشد، قهرا نسبت به عوالم نازله مستولی است و میتواند خود را در آن عوالم، ظاهر و متجلی سازد<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | # اگر حقیقتی از حقایق وجودیه در عالم مادون عوالم عالیه متحقق شود و وجود او بهقدر همان عالم باشد، احاطه به عوالم فوق ندارد؛ ولی هرگاه آن حقیقت در وعاء و عالم محیط بر عوالم نازله، موجودیت و هستی داشته باشد، قهرا نسبت به عوالم نازله مستولی است و میتواند خود را در آن عوالم، ظاهر و متجلی سازد<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در پاسخ به این شبهه، به این نکته اشاره شده است که اولا بعد از رحلت امام عصر(عج) از دنیا، ابقا و ادامه همین کمال اتم، عود نفوس کلیه ائمه(ع) را اقتضا میکند و ثانیا افرادی که بهوسیله امام عصر(عج) به مقام کمال علمی و عملی رسیدهاند، باقی نخواهند بود و رحلت خواهند نمود و اخلاف آنان در تکمیل، محتاج به رجعت خواهند بود<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | در پاسخ به این شبهه، به این نکته اشاره شده است که اولا بعد از رحلت امام عصر(عج) از دنیا، ابقا و ادامه همین کمال اتم، عود نفوس کلیه ائمه(ع) را اقتضا میکند و ثانیا افرادی که بهوسیله امام عصر(عج) به مقام کمال علمی و عملی رسیدهاند، باقی نخواهند بود و رحلت خواهند نمود و اخلاف آنان در تکمیل، محتاج به رجعت خواهند بود<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ||
در بخش دوم، در سه فصل، معراج از | در بخش دوم، در سه فصل، معراج از دیدگاههای گوناگون، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فصل اول، اقوال موجود در این زمینه، مطرح شده است. در اینباره، سه قول وجود دارد: | ||
# عروج و جمیع مشاهدات پیامبر(ص)، در رؤیا بوده است، نه در بیداری: این باطل و مخالف اجماع و مسلم علمای اسلام است. | # عروج و جمیع مشاهدات پیامبر(ص)، در رؤیا بوده است، نه در بیداری: این باطل و مخالف اجماع و مسلم علمای اسلام است. | ||
# معراج در بیداری بوده، ولی عروج فقط با روح بوده و بدن شریف آن حضرت حرکت و تحول نداشته است: نویسنده این قول را نیز با استناد به دلایلی، مردود دانسته و نپذیرفته است. | # معراج در بیداری بوده، ولی عروج فقط با روح بوده و بدن شریف آن حضرت حرکت و تحول نداشته است: نویسنده این قول را نیز با استناد به دلایلی، مردود دانسته و نپذیرفته است. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
در فصل سوم، به بررسی معنا و مفهوم معراج پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص37</ref> و در فصل چهارم، به رهآورد پیامبر(ص) از معراج که مهمترین آن، نمازهای یومیه است، اشاره گردیده و پیرامون آن، مباحثی مطرح شده است.<ref>ر.ک: همان، ص41-45</ref>. | در فصل سوم، به بررسی معنا و مفهوم معراج پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص37</ref> و در فصل چهارم، به رهآورد پیامبر(ص) از معراج که مهمترین آن، نمازهای یومیه است، اشاره گردیده و پیرامون آن، مباحثی مطرح شده است.<ref>ر.ک: همان، ص41-45</ref>. | ||
فصل پنجم، در بیان مشهودات پیامبر(ص) در معراج بوده<ref>ر.ک: همان، ص46-50</ref> و فصل ششم، در بیان فلسفه برگزاری نماز جماعت و اسرار آن میباشد؛ از جمله آنکه جانهای مسلمین در عالم معنی یک نوع وحدت و اتحادی دارند؛ زیراکه نفوس مسلمین تمام بهصورت اعتقادات و تصورات دینیه و تصدیقات به حقایق واقعه متصور و یک نقش معنوی بر روی همه نفوس فعلیت دارد؛ زیراکه واقع و حقیقت توحید و نبوت و معاد و سایر عقاید، یکی است و همچنین اخلاق فاضله و صفات حمیده یکی بیشتر نیست و بدیهی است که مقام واقع و نفسالامر هر امری، تعدد ندارد... در نماز جماعت که مسلمین به هیئت متحده | فصل پنجم، در بیان مشهودات پیامبر(ص) در معراج بوده<ref>ر.ک: همان، ص46-50</ref> و فصل ششم، در بیان فلسفه برگزاری نماز جماعت و اسرار آن میباشد؛ از جمله آنکه جانهای مسلمین در عالم معنی یک نوع وحدت و اتحادی دارند؛ زیراکه نفوس مسلمین تمام بهصورت اعتقادات و تصورات دینیه و تصدیقات به حقایق واقعه متصور و یک نقش معنوی بر روی همه نفوس فعلیت دارد؛ زیراکه واقع و حقیقت توحید و نبوت و معاد و سایر عقاید، یکی است و همچنین اخلاق فاضله و صفات حمیده یکی بیشتر نیست و بدیهی است که مقام واقع و نفسالامر هر امری، تعدد ندارد... در نماز جماعت که مسلمین به هیئت متحده متصلبههم عبادت مینمایند، صورت اتحاد معنوی نفوس تحقق مییابد و اتحاد صوری و صنعی تأیید و تأکید اتحاد معنوی را که منظور اصلی است میکند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. | ||
در فصل هفتم، به بیان مطالبی پیرامون چگونگی بیان اذان و تشریع آن پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص56-59</ref> و در فصل هشتم، چگونگی بیان امر خلافت در معراج، مورد بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. | در فصل هفتم، به بیان مطالبی پیرامون چگونگی بیان اذان و تشریع آن پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص56-59</ref> و در فصل هشتم، چگونگی بیان امر خلافت در معراج، مورد بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. |
ویرایش