مجاز القرآن (ابن عبدالسلام): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ف' به 'ی‌ف')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۳۶: خط ۳۶:
در مقدمه احمد زکی، به موضوع کتاب اشاره شده<ref>ر.ک: مقدمه احمد زکی، ص3م</ref> و در مقدمه محقق، به شرح حال مفصل نویسنده و معرفی موضوع کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5م</ref>.
در مقدمه احمد زکی، به موضوع کتاب اشاره شده<ref>ر.ک: مقدمه احمد زکی، ص3م</ref> و در مقدمه محقق، به شرح حال مفصل نویسنده و معرفی موضوع کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5م</ref>.


مؤلف پس از ستایش‎ خدا‎وند، بحثی درباره جوامع الکلم کرده و سپس به‎مناسبت کلمه‎ «اختصار»، بحث‎ «حذف» را‎ طرح کرده و افزوده است که حذف کلمه باید با دلیل باشد و اگر‎ کلمه‎ای‎ را‎ بدون دلیل حذف کنیم، نقض غرض خواهد بود و حذف کلمه را در صورتی روا‎ دانسته‎ که‎ به فهم نزدیک باشد و معتقد است حذف کلمه، چنانچه دور از فهم باشد، درست نیست. وی فایده‎ حذف را «کم کردن کلام و نزدیک کردن معانی آن به افهام» دانسته است<ref>ر.ک: محمد، علوی مقدم، ص432</ref>.
مؤلف پس از ستایش‎ خدا‎وند، بحثی درباره جوامع الکلم کرده و سپس به‎مناسبت کلمه‎ «اختصار»، بحث‎ «حذف» را‎ طرح کرده و افزوده است که حذف کلمه باید با دلیل باشد و اگر‎ کلمه‌ای‎ را‎ بدون دلیل حذف کنیم، نقض غرض خواهد بود و حذف کلمه را در صورتی روا‎ دانسته‎ که‎ به فهم نزدیک باشد و معتقد است حذف کلمه، چنانچه دور از فهم باشد، درست نیست. وی فایده‎ حذف را «کم کردن کلام و نزدیک کردن معانی آن به افهام» دانسته است<ref>ر.ک: محمد، علوی مقدم، ص432</ref>.


مؤلف برای‎ حذف‎، انواعی‎ برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ‎ لهم‎ الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می‎گرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم‎ أكل‎ الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز‎ همچون‎ آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دام‎ها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت‎ لكم‎ أكل‎ الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>.
مؤلف برای‎ حذف‎، انواعی‎ برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ‎ لهم‎ الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می‎گرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم‎ أكل‎ الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز‎ همچون‎ آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دام‎ها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت‎ لكم‎ أكل‎ الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>.


وی حذف مفعول را نیز به‎تفصیل بحث کرده و مثلا‎ گفته‎ است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن‎ لهم‎ حرما آمنا‎ يجبی‎ إليه‎ ثمرات كلّ شيء رزقا‎ من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به‎سوی آن سرازیر می‎شود؟ ولی بیشترشان نمی‎دانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف‎ شده‎ و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون‎ أنّ‎ الأرزاق‎ المجيبة‎ إليهم‎ من عندنا لغفلتهم‎ عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعول‎های افعال‎ آخر‎ آیات‎ کرده که اگر ندانیم مفاعیل این‎گونه‎ افعال‎ حذف‎ شده‎، معنای‎ آیه‎ را به‎خوبی درک نکرده‎ایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: '''... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون''' (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی‎کنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده‎ و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»<ref>ر.ک: همان، ص441</ref>.
وی حذف مفعول را نیز به‎تفصیل بحث کرده و مثلا‎ گفته‎ است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن‎ لهم‎ حرما آمنا‎ يجبی‎ إليه‎ ثمرات كلّ شيء رزقا‎ من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به‎سوی آن سرازیر می‎شود؟ ولی بیشترشان نمی‎دانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف‎ شده‎ و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون‎ أنّ‎ الأرزاق‎ المجيبة‎ إليهم‎ من عندنا لغفلتهم‎ عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعول‎های افعال‎ آخر‎ آیات‎ کرده که اگر ندانیم مفاعیل این‎گونه‎ افعال‎ حذف‎ شده‎، معنای‎ آیه‎ را به‎خوبی درک نکرده‌ایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: '''... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون''' (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی‎کنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده‎ و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»<ref>ر.ک: همان، ص441</ref>.


نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع‎ حذف‎ دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم به‎سوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که ‎‎تقدیر‎ آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>.
نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع‎ حذف‎ دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم به‎سوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که ‎‎تقدیر‎ آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>.
خط ۵۰: خط ۵۰:
به گفته نویسنده، گاه‎ ممکن‎ است خبر حذف شود، همچون آیه 5 سوره مائده: '''... و طعام الذين أوتوا الكتاب‎ حلّ‎ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات‎ من‎ المؤمنات...''' (و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاک‎دامن از مسلمانان...) که تقدیر آن «... و المحصنات من المؤمنات حلّ لكم...» می‎باشد. گاه نیز ممکن‎ است‎ برخی از حروف جاره‎ حذف شود و این حذف بیشتر در دو حرف «أن» و «أنّ» می‎باشد همچون آیه 44 سوره توبه: '''لا يستأذنك‎ الذين‎ يؤمنون باللّه و اليوم الآخر أن يجاهدوا‎ بأموالهم‎ و أنفسهم‎...''' (کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمی‎خواهند) که‎ در‎ اصل «...في أن يجاهدوا...» بوده است. گاه ممکن است در یک عبارت، فعلی که عامل است، حذف شده باشد همچون آیه 10 و 11 سوره طلاق: '''... قد أنزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات‎ اللّه...''' (خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت می‎کند) که در اصل «قد أنزل اللّه إليكم ذكرا و أرسل رسولا...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص445</ref>.
به گفته نویسنده، گاه‎ ممکن‎ است خبر حذف شود، همچون آیه 5 سوره مائده: '''... و طعام الذين أوتوا الكتاب‎ حلّ‎ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات‎ من‎ المؤمنات...''' (و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاک‎دامن از مسلمانان...) که تقدیر آن «... و المحصنات من المؤمنات حلّ لكم...» می‎باشد. گاه نیز ممکن‎ است‎ برخی از حروف جاره‎ حذف شود و این حذف بیشتر در دو حرف «أن» و «أنّ» می‎باشد همچون آیه 44 سوره توبه: '''لا يستأذنك‎ الذين‎ يؤمنون باللّه و اليوم الآخر أن يجاهدوا‎ بأموالهم‎ و أنفسهم‎...''' (کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمی‎خواهند) که‎ در‎ اصل «...في أن يجاهدوا...» بوده است. گاه ممکن است در یک عبارت، فعلی که عامل است، حذف شده باشد همچون آیه 10 و 11 سوره طلاق: '''... قد أنزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات‎ اللّه...''' (خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت می‎کند) که در اصل «قد أنزل اللّه إليكم ذكرا و أرسل رسولا...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص445</ref>.


گاه ممکن است، ضمیر‎ عائد‎ به موصول حذف شود، همچون آیه 41 سوره فرقان '''... أ هذا الذي بعث اللّه رسولا''' (آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است) که تقدیر آن چنین است:«...أ هذا الذي بعثه اللّه رسولا»<ref>ر.ک: همان</ref> و نیز گاه‎ ممکن‎ است در یک عبارت جمله‎ای‎ حذف‎ شود، همچون آیه 160 سوره اعراف: '''... أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا...''' (با عصایت بر آن تخته سنگ بزن، پس از آن دوازده چشمه جوشید) که تقدیر آیه، چنین است: «...أن اضرب بعصاك‎ الحجر‎ فضربه فانبجست...»<ref>ر.ک: همان، ص446</ref>.
گاه ممکن است، ضمیر‎ عائد‎ به موصول حذف شود، همچون آیه 41 سوره فرقان '''... أ هذا الذي بعث اللّه رسولا''' (آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است) که تقدیر آن چنین است:«...أ هذا الذي بعثه اللّه رسولا»<ref>ر.ک: همان</ref> و نیز گاه‎ ممکن‎ است در یک عبارت جمله‌ای‎ حذف‎ شود، همچون آیه 160 سوره اعراف: '''... أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا...''' (با عصایت بر آن تخته سنگ بزن، پس از آن دوازده چشمه جوشید) که تقدیر آیه، چنین است: «...أن اضرب بعصاك‎ الحجر‎ فضربه فانبجست...»<ref>ر.ک: همان، ص446</ref>.


مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از‎ روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای‎ تعیین‎ محذوف‎ وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی ‎‎قرینه‎ای‎ هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم‎ بین‎‎بین‎، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز‎ فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای‎ آن چیز وضع شده‎ است‎ و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقه‎ای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این‎ نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از‎ روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای‎ تعیین‎ محذوف‎ وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی ‎‎قرینه‌ای‎ هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم‎ بین‎‎بین‎، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز‎ فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای‎ آن چیز وضع شده‎ است‎ و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقه‌ای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این‎ نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.


نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ‎ خواهد‎ داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‎شناسند ندا می‎دهند) که شیخ طبرسی هم‎ در‎ تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب‎ النار‎...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز می‎دهند) و نیز‎ آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی‎ أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز می‎دهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده‎ انجام‎ خواهد‎ شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده،‎ مثال‎ آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>.
نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ‎ خواهد‎ داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‎شناسند ندا می‎دهند) که شیخ طبرسی هم‎ در‎ تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب‎ النار‎...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز می‎دهند) و نیز‎ آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی‎ أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز می‎دهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده‎ انجام‎ خواهد‎ شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده،‎ مثال‎ آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:


وی آخرین‎ فصل کتاب را به وجوه اعجاز‎ قرآن‎ اختصاص‎ داده و معجزه بودن قرآن را از چند‎ جهت‎ دانسته است:
وی آخرین‎ فصل کتاب را به وجوه اعجاز‎ قرآن‎ اختصاص‎ داده و معجزه بودن قرآن را از چند‎ جهت‎ دانسته است:
# اعجاز قرآن در بیان و فصاحت‎ آن است‎ و بیان و فصاحت را هم در‎ ترتیب‎ و نظمی دانسته‎ که‎ عرب‎ها‎ نتوانسته‎اند نظیره‎گویی به آن بکنند و باآنکه‎ همان الفاظ قرآنی در سخن عرب‎ها به‎کار رفته، ولی عرب‎ها از آوردن‎ همانندی‎ برای آن، عاجز و ناتوان بودند.
# اعجاز قرآن در بیان و فصاحت‎ آن است‎ و بیان و فصاحت را هم در‎ ترتیب‎ و نظمی دانسته‎ که‎ عرب‎ها‎ نتوانسته‌اند نظیره‎گویی به آن بکنند و باآنکه‎ همان الفاظ قرآنی در سخن عرب‎ها به‎کار رفته، ولی عرب‎ها از آوردن‎ همانندی‎ برای آن، عاجز و ناتوان بودند.
# اعجاز‎ قرآن در این است‎ که‎ خواننده قرآن ملول نمی‎شود و با‎ کثرت‎ تلاوت احساس حلاوت می‎کند.
# اعجاز‎ قرآن در این است‎ که‎ خواننده قرآن ملول نمی‎شود و با‎ کثرت‎ تلاوت احساس حلاوت می‎کند.
# اعجاز قرآن در‎ این‎ است‎ که از سرگذشت‎ پیشینیان‎، اخباری در اختیار خواننده‎ و شنونده‎ می‎گذارد و به خواننده می‌فهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر‎ امی‎ جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>.
# اعجاز قرآن در‎ این‎ است‎ که از سرگذشت‎ پیشینیان‎، اخباری در اختیار خواننده‎ و شنونده‎ می‎گذارد و به خواننده می‌فهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر‎ امی‎ جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش