اصم، ابوبکر عبدالرحمان بن کیسان بن جریر اموی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۴۱: خط ۴۱:
اصم‎ به‎ سبب‎ آراء خاصى‎ که‎ در باب‎ امامت‎ و اعراض‎ داشت‎، معتزله‎ او را یک معتزلى‎ تمام‎ عیار نمى‎دانستند و به‎ او به‎ چشم‎ بیگانه‎ نظر مى‎کردند<ref>ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265</ref>.  
اصم‎ به‎ سبب‎ آراء خاصى‎ که‎ در باب‎ امامت‎ و اعراض‎ داشت‎، معتزله‎ او را یک معتزلى‎ تمام‎ عیار نمى‎دانستند و به‎ او به‎ چشم‎ بیگانه‎ نظر مى‎کردند<ref>ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265</ref>.  


ایشان، برخلاف جمهور مسلمانان، منکر وجود اعراض بود. از نظر او، تمام عالم از جوهر تشکیل شده است و گرمی و سردی و رنگ و نور نیز عرض نیستند. او درباره قدرت با نظام معتزلی هم‎عقیده بود و می‎پنداشت خداوند فردی را همراه با قدرت و حیات آفریده و آن فرد حی و قادر است و نمی‎توان گفت خداوند قدرت و حیات را در شخص خلق می‎کند. درباره عجز نیز می‎گفت: عجز همان عاجز است و چیزی از خارج بر عاجز وارد نمی‎شود که عجز را در او ایجاد کند، بلکه عجز به‎نوعی همان عاجز است و استطاعت جز نفس مستطیع نیست. بعید نیست این دیدگاه هم ناشی از انکار اعراض باشد. برخی معتزلیان روغن را در زیتون و آتش را در چوب، کامن (موجود) می‎دانستند و از آن به «کمون» تعبیر می‎کردند، اما اصم می‎گفت: هیچ شیئی در دنیا در شیئی دیگر کامن نیست. از دیدگاه اصم، انسان همان چیزی است که به چشم دیده می‎شود، انسان شیئی واحد و جوهری واحد است.<ref>ر.ک: اثباتی، اسماعیل، ج1، ص7276</ref>.
ایشان، برخلاف جمهور مسلمانان، منکر وجود اعراض بود. از نظر او، تمام عالم از جوهر تشکیل شده است و گرمی و سردی و رنگ و نور نیز عرض نیستند. او درباره قدرت با نظام معتزلی هم‎عقیده بود و می‎پنداشت خداوند فردی را همراه با قدرت و حیات آفریده و آن فرد حی و قادر است و نمی‎توان گفت خداوند قدرت و حیات را در شخص خلق می‌کند. درباره عجز نیز می‎گفت: عجز همان عاجز است و چیزی از خارج بر عاجز وارد نمی‎شود که عجز را در او ایجاد کند، بلکه عجز به‎نوعی همان عاجز است و استطاعت جز نفس مستطیع نیست. بعید نیست این دیدگاه هم ناشی از انکار اعراض باشد. برخی معتزلیان روغن را در زیتون و آتش را در چوب، کامن (موجود) می‎دانستند و از آن به «کمون» تعبیر می‌کردند، اما اصم می‎گفت: هیچ شیئی در دنیا در شیئی دیگر کامن نیست. از دیدگاه اصم، انسان همان چیزی است که به چشم دیده می‎شود، انسان شیئی واحد و جوهری واحد است.<ref>ر.ک: اثباتی، اسماعیل، ج1، ص7276</ref>.


ابن ‎مرتضی وی را جزو طبقه ششم معتزلیان بشمار آورده و گفته است که او در زمان خودش به ریاست و بزرگی رسیده بود. با وجود مکاتبه حاکمان وقت و پیشنهادهایی که به وی شده بود، به حکومت تمایلی نداشت و زندگی فقیرانه‌ای داشت. او را معتزلیانی چون ثمامة بن اشرس ستوده‌اند. ابن‎ ندیم وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانسته است. شیخ مفید، در رد آرای وی، کتاب «نقض كتاب الأصم في الإمامة» را نوشته است. فضل بن شاذان نیز کتابی به نام «الرد علی الأصم» دارد. علامه تستری معتقد است این کتاب در رد آرای حاتم ‎بن عنوان ابوعبدالرحمان بلخی اصم (متوفی 273)، که صوفی‎مسلک بوده، نوشته شده است. بشر بن معتمر هم سه کتاب نوشته بوده است: «الرد علی الأصم»، «الرد علی الأصم في الإمامة» و «كتاب علی الأصم في المخلوق». هشام فوطی هم کتابی با عنوان «الرد علی الأصم في نفي الحركات» داشته است.
ابن ‎مرتضی وی را جزو طبقه ششم معتزلیان بشمار آورده و گفته است که او در زمان خودش به ریاست و بزرگی رسیده بود. با وجود مکاتبه حاکمان وقت و پیشنهادهایی که به وی شده بود، به حکومت تمایلی نداشت و زندگی فقیرانه‌ای داشت. او را معتزلیانی چون ثمامة بن اشرس ستوده‌اند. ابن‎ ندیم وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانسته است. شیخ مفید، در رد آرای وی، کتاب «نقض كتاب الأصم في الإمامة» را نوشته است. فضل بن شاذان نیز کتابی به نام «الرد علی الأصم» دارد. علامه تستری معتقد است این کتاب در رد آرای حاتم ‎بن عنوان ابوعبدالرحمان بلخی اصم (متوفی 273)، که صوفی‎مسلک بوده، نوشته شده است. بشر بن معتمر هم سه کتاب نوشته بوده است: «الرد علی الأصم»، «الرد علی الأصم في الإمامة» و «كتاب علی الأصم في المخلوق». هشام فوطی هم کتابی با عنوان «الرد علی الأصم في نفي الحركات» داشته است.
خط ۹۰: خط ۹۰:


==وفات==
==وفات==
تاریخ درگذشت اصم را، به‌اختلاف، سال 225 و 200ق، ذکر کرده‌اند. به نوشته ابن ندیم، احتمال اینکه تاریخ 201 نیز درست باشد، وجود دارد و افزوده است که وقتی مأمون به عراق رفت، از ثمامة ‎بن اشرس، که بسیار از اصم ستایش می‎کرد، سراغ او را گرفت و ثمامه گفت: او از دنیا رفته است. با توجه به اینکه مأمون در سال 203 وارد عراق شده است، تاریخ 200 یا 201 صحیح‎تر می‎نماید<ref>ر.ک: همان</ref>.
تاریخ درگذشت اصم را، به‌اختلاف، سال 225 و 200ق، ذکر کرده‌اند. به نوشته ابن ندیم، احتمال اینکه تاریخ 201 نیز درست باشد، وجود دارد و افزوده است که وقتی مأمون به عراق رفت، از ثمامة ‎بن اشرس، که بسیار از اصم ستایش می‌کرد، سراغ او را گرفت و ثمامه گفت: او از دنیا رفته است. با توجه به اینکه مأمون در سال 203 وارد عراق شده است، تاریخ 200 یا 201 صحیح‎تر می‎نماید<ref>ر.ک: همان</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش