۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
برخى از امورى كه باعث مىشود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از: | برخى از امورى كه باعث مىشود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از: | ||
معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ | معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ تولیت دادن به عمروعاص؛ وصيت معاويه براى سب بر على(ع)؛ خفيف نمودن مقام پيامبر(ص) و استخفاف انصار. | ||
نویسنده در پايان مقام اول، تكملهاى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.<ref>متن، 179</ref> | نویسنده در پايان مقام اول، تكملهاى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.<ref>متن، 179</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مىدانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.<ref>متن، ص209</ref> | مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مىدانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.<ref>متن، ص209</ref> | ||
اولین شبههاى كه در مقام دوم بيان شده و ادله گروه دوم مىباشد و مؤلف به آن پاسخ داده، تحت عنوان «صحب» است. خلاصه اين دليل چنين است: | |||
«معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهایى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردمخورى، گناه كبيره و... را مرتكب مىشدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».<ref>متن، ص209</ref> | «معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهایى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردمخورى، گناه كبيره و... را مرتكب مىشدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».<ref>متن، ص209</ref> | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
شبهه سوم، برخى از احاديث مىباشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.<ref>متن، ص256</ref> | شبهه سوم، برخى از احاديث مىباشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.<ref>متن، ص256</ref> | ||
شبهه چهارم، در مورد | شبهه چهارم، در مورد تولیت عمر بن خطالب به معاويه بوده و شبه آخر، قول اشعرى در مورد اجتهاد و عدالت معاويه است. | ||
خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيدابن شهاب در رثاى [[امام على(ع)]] و اباعبدالله الحسين(ع) است.<ref>متن، ص317</ref> | خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيدابن شهاب در رثاى [[امام على(ع)]] و اباعبدالله الحسين(ع) است.<ref>متن، ص317</ref> |
ویرایش