شرح فصوص الحکمة (استرآبادی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
خط ۴۰: خط ۴۰:
شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بی‎بضاعت و...»(نک ص193) یاد می‎کند.<ref>ر.ک: همان، ص ده</ref> «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی می‎بینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».<ref>ر.ک: همان، ص یازده</ref>
شارح در این کتاب از خود با عبارات «فقیر، حقیر، من بی‎بضاعت و...»(نک ص193) یاد می‎کند.<ref>ر.ک: همان، ص ده</ref> «در آغاز این شرح پنج گفتار است: 1. فلسفه چیست (ص3) 2. جدایی میان فلسفه و کلام (ص8) گویا مانند آنچه در آغاز شوارق لاهیجی می‎بینیم. 3. اثبات واجب (ص12) 4. وجود و شیء (ص16) 5. ماهیت (ص20)».<ref>ر.ک: همان، ص یازده</ref>


خود شرح از ص 27 آغاز می‎شود و در میانه‎ها جستجو می‎شود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آن‎چنان‎که اسکندر و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] گفته‎اند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] و [[ارسطو]] و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و... .<ref>ر.ک: همان</ref>
خود شرح از ص 27 آغاز می‎شود و در میانه‎ها جستجو می‎شود از چندین مسئله گوناگون مانند برهان اثبات واجب و هیولی و حدوث عالم و عقل و اتحاد عاقل و معقول و حدوث نفس آن‎چنان‎که اسکندر و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرای شیرازی]] گفته‎اند و ادراک نفس و حرکت و دهر و نغمه و لذت و عشق و بهجت و لذت و عشق خدا و معجزه نزد حکیم و متکلم و نبوت و مدنیت طبیعی و مدینه و گفته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] و [[ارسطو]] و فرشته نزد حکما و وحی نزد حکیم و....<ref>ر.ک: همان</ref>


نکته‎ای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] که شاگرد [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.<ref>ر.ک: همان، ص یازده و دوازده</ref> محقق کتاب، [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‎پژوه]]، در دیباچه کتاب از [[محقق، مهدی|دکتر مهدی محقق]] و [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص دوازده</ref>
نکته‎ای که باید در نظر داشت این است که نباید نویسنده این کتاب را با سید میرزا محمدتقی پسر حسن یا ابوالحسن ظهیر حسینی [[استرآبادی، محمدتقی|استرآبادی]] که شاگرد [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و صاحب «العجالة النافعة فی شرح خطبة شرایع الاسلام» و «المناقشات الفقهیة» و... بوده، اشتباه گرفت.<ref>ر.ک: همان، ص یازده و دوازده</ref> محقق کتاب، [[دانش‌پژوه، محمدتقی|محمدتقی دانش‎پژوه]]، در دیباچه کتاب از [[محقق، مهدی|دکتر مهدی محقق]] و [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص دوازده</ref>


عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است: ... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بی‎بضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجب‎الوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا به‎جای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه به‎قدر طاقت شرح کرده‎اند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی ابونصر فارابی]] و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتاب‎های قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.
عبارت نویسنده در مقدمه کتاب درباره وجه نگارش آن چنین است:... بعضی از دوستان وفاکیش در این روزگار که شهر رمضان المبارک سنه سته و خمسین بعد الف (سال 1056) است از این بی‎بضاعت التماس نموده که کتابی بسازد در اثبات واجب‎الوجود و صفات و کیفیت صدور موجودات از مبدأ اول وجود کل و چندی از مسائل متعلقه به فلسفه اولی به دستور حکماء تا ترا از خدا مزدی و ما را از تو یادگاری بود و مرا به‎جای آوردن این بسیار مشکل نمود به چند وجه: اول قلت بضاعت که فقیر را مایه دانش چندان نبود، دیگر عدم موافقت اصول فلسفه با شریعت نبوی و عدم محفوظ بودن سخنان ایشان از ابحاث و انظاری که رد آن متعسر است، بلکه متعذر، یا به سبب اغلاط فلاسفه در امر مبدأ و معاد یا اگر ایشان را راه درست بوده است به ما نرسیده و به درازای روزگار اصول ایشان تحریف یافته و شارح سخنان ارسطوطالیس که مقتدای این طایفه است هرکه به‎قدر طاقت شرح کرده‎اند و تناقض در میان سخنان ایشان چنانکه مجملی به آن اشاره شود. آخر گفتار به این قرار گرفته که شرح نوشته شود بر کتاب «فصوص» که منسوب است به استاد کل [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی ابونصر فارابی]] و آرای فلاسفه و متکلمان ذکر کرده شود و ابحاث ایشان و مناقضه با یکدیگر در معظم مسائل فلسفه اولی، نقل کرده شود این سخنان از کتاب‎های قوم، چون این مطالب فلسفه است و به اعتقادات دخلی ندارد.


مقرر کرد که پس‎ازاین نامه‎ای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند به‎قدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت به‎منزله مدخل کتاب و پس‎ازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم به‎قدر طاقت.<ref>متن کتاب، ص 1-2</ref>
مقرر کرد که پس‎ازاین نامه‎ای سازد در فن کلام و شبهات و سخنان فلاسفه را در خور طاقت و توان دفع نماید، هرچند در این نامه اعتضاد سخن کند به‎قدر طاقت که رد سخنان این طایفه بعد از فهمیدن غرض ایشان معقول است و پیش از فهمیدن رد سخنی دیگر شود به مطلب فلسفی و چون این کتاب نگینی چند بود متفرق و آن را خاتمی چند بایستی تا نگین در آن خاتم قرار گیرد، لاجرم گفتاری چند در اول نوشتن گرفت به‎منزله مدخل کتاب و پس‎ازآن آغاز نمود در شرح سخنان معلم به‎قدر طاقت.<ref>متن کتاب، ص 1-2</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش