كشف الحقایق (نسفی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
خط ۴۰: خط ۴۰:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتاب‎هایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارى‎تعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محیى‎الدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محیى‎الدین به شیوه خود محیى‎الدین نگاشت و عده‎اى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظه‎کارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى مى‎شد تا پاره‎اى از عقاید محیى‎الدین که به‎ظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت ... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بى‎واسطه و به‎واسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محیى‎الدین مصروف داشتند.
از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتاب‎هایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارى‎تعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محیى‎الدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محیى‎الدین به شیوه خود محیى‎الدین نگاشت و عده‎اى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظه‎کارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى مى‎شد تا پاره‎اى از عقاید محیى‎الدین که به‎ظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بى‎واسطه و به‎واسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محیى‎الدین مصروف داشتند.


شیخ عزیز بن محمد نسفى همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محیى‎الدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محیى‎الدین مى‎گردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محیى‎الدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر می‎کند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محیى‎الدین معرفى مى‎نماید و آراء محیى‎الدین را به‎صورت آراء صوفیه جلوه مى‎دهد و تقریباً به‎طور مستمر و مرتب هر مسئله‎اى را که بحث می‎کند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محیى‎الدین را در آن مسئله به‎عنوان فصل الخطاب مى‎آورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محیى‎الدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمی‎کند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است‎.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref>
شیخ عزیز بن محمد نسفى همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محیى‎الدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محیى‎الدین مى‎گردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محیى‎الدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر می‎کند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محیى‎الدین معرفى مى‎نماید و آراء محیى‎الدین را به‎صورت آراء صوفیه جلوه مى‎دهد و تقریباً به‎طور مستمر و مرتب هر مسئله‎اى را که بحث می‎کند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محیى‎الدین را در آن مسئله به‎عنوان فصل الخطاب مى‎آورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محیى‎الدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمی‎کند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است‎.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش