۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''التفسير و المفسرون في المغرب الأقصی'''، اثر سعاد اشقر (معاصر)، کتابی است که نویسنده در آن به ورود مباحث تفسیری به مغرب (مراکش)، اهتمام علمای آن دیار به این مباحث و تألیفاتی که در این زمینه نگاشته شده، پرداخته است. | '''التفسير و المفسرون في المغرب الأقصی'''، اثر [[اشقر، سعاد|سعاد اشقر]] (معاصر)، کتابی است که نویسنده در آن به ورود مباحث تفسیری به مغرب (مراکش)، اهتمام علمای آن دیار به این مباحث و تألیفاتی که در این زمینه نگاشته شده، پرداخته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در پایان مقدمه، بهاختصار از محتوای کتاب سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص10-12</ref>. | در پایان مقدمه، بهاختصار از محتوای کتاب سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص10-12</ref>. | ||
سعاد | [[اشقر، سعاد|سعاد اشقر]]، در تمهیدیه، ابتدا یک بحث تاریخی مطرح نموده است؛ او از چگونگی ورود اسلام به مغرب (مراکش) و مراحل تغییر زبان آنها سخن به میان آورده، سپس حرکت علمی دول اسلامی آن منطقه، یعنی ادریسیان (172-375ق)، مرابطین (430-541ق)، موحدین (541-668)، مرینیون (668-869ق)، سعدیون (915-1069ق) و علویون (1075-معاصر) را مورد بحث و بررسی قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص13-30</ref>. | ||
باب اول مشتمل بر مقدمهای در باب پیدایش تفسیر در مغرب اقصی (مراکش) و دلیل کندی حرکت نگارش و تألیف در آنجاست. | باب اول مشتمل بر مقدمهای در باب پیدایش تفسیر در مغرب اقصی (مراکش) و دلیل کندی حرکت نگارش و تألیف در آنجاست. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
فصل اول از باب اول، به بیان مشارکت علمای مغرب (مراکش) در علم تفسیر اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش از کتاب به دنبال نمونههای کتب تفسیری بوده تا ثابت کند عالمان آن دیار نسبت به این علم نهتنها بیتفاوت نبوده، بلکه مشتاقانه دستبهقلم شده و آثاری را از خود برجای نهادهاند. کتب تفسیری که نویسنده درصدد استخراج آنهاست، شامل اقسام ششگانه زیر است: تفسیر تمام سورهها (تفسیر کامل)؛ تفسیر بخشی از قرآن (آیه، آیات، سوره یا چند سوره)؛ تفسیر مشکلات، متشابهات و آیات غریب قرآن؛ پرسش و پاسخهای تفسیری؛ حاشیه و تعلیقه بر تفاسیر مشهور یا خلاصهای از آن تفاسیر؛ تألیفات دیگر در موضوع تفسیر<ref>ر.ک: همان، ص65</ref>. | فصل اول از باب اول، به بیان مشارکت علمای مغرب (مراکش) در علم تفسیر اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش از کتاب به دنبال نمونههای کتب تفسیری بوده تا ثابت کند عالمان آن دیار نسبت به این علم نهتنها بیتفاوت نبوده، بلکه مشتاقانه دستبهقلم شده و آثاری را از خود برجای نهادهاند. کتب تفسیری که نویسنده درصدد استخراج آنهاست، شامل اقسام ششگانه زیر است: تفسیر تمام سورهها (تفسیر کامل)؛ تفسیر بخشی از قرآن (آیه، آیات، سوره یا چند سوره)؛ تفسیر مشکلات، متشابهات و آیات غریب قرآن؛ پرسش و پاسخهای تفسیری؛ حاشیه و تعلیقه بر تفاسیر مشهور یا خلاصهای از آن تفاسیر؛ تألیفات دیگر در موضوع تفسیر<ref>ر.ک: همان، ص65</ref>. | ||
اشقر، اقسام تفاسیر مذکور را در دولتهای موحدان، مرینیان، سعدیان، علویان استقصا و به عدد 203 ختم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. ایشان آثار چاپشده را از آثار مخطوط تفکیک نموده و گاه ترجمه یک نویسنده و یا گزارشی از محتوای یک اثر را ارائه داده است<ref>ر.ک: همان، ص151، رقم 165؛ ص134، رقم 119</ref>. | [[اشقر، سعاد|اشقر]]، اقسام تفاسیر مذکور را در دولتهای موحدان، مرینیان، سعدیان، علویان استقصا و به عدد 203 ختم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. ایشان آثار چاپشده را از آثار مخطوط تفکیک نموده و گاه ترجمه یک نویسنده و یا گزارشی از محتوای یک اثر را ارائه داده است<ref>ر.ک: همان، ص151، رقم 165؛ ص134، رقم 119</ref>. | ||
سعاد | [[اشقر، سعاد|سعاد اشقر]]، فصل دوم این باب را به عالمانی اختصاص داده که با علم تفسیر آشنا بوده، ولی آثاری از خویش در این موضوع به رشته تحریر درنیاوردهاند؛ عالمانی از قرن پنجم تا دوران معاصر و از دولت مرابطین (430-541ق) تا زمان معاصر. در پایان این فصل ملحقات آمده که استدراکی از مطالب باقیمانده فصل میباشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص214-216</ref>. | ||
در باب دوم به این موضوع اشاره شده که هرچند بسیاری از علمای مغرب (مراکش)، در موضوع تفسیر کتابی ننوشتهاند و اثری از خود برجای نگذاشتهاند، لکن معتقد بودند این علم دارای اهمیت ویژهای است. نویسنده در ادامه گرایشهای تفسیری رایج در آن مکان را مورد بحث و بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص219</ref>. | در باب دوم به این موضوع اشاره شده که هرچند بسیاری از علمای مغرب (مراکش)، در موضوع تفسیر کتابی ننوشتهاند و اثری از خود برجای نگذاشتهاند، لکن معتقد بودند این علم دارای اهمیت ویژهای است. نویسنده در ادامه گرایشهای تفسیری رایج در آن مکان را مورد بحث و بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص219</ref>. | ||
سعاد اشقر در ابتدا فرق بین روش تفسیری و گرایش تفسیری را بیان کرده و در اینباره میگوید: مقصود از گرایش (اتجاه) تفسیری، مجموعه آراء و افکاری است که در تفسیر دخالت دارند و در بندبند تفسیر جاریاند<ref>ر.ک: همان</ref> و مقصود از روش (منهج) تفسیری، شکل و قالب فنیای است که از خلال آن، اتجاه تفسیری محقق میگردد<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[اشقر، سعاد|سعاد اشقر]] در ابتدا فرق بین روش تفسیری و گرایش تفسیری را بیان کرده و در اینباره میگوید: مقصود از گرایش (اتجاه) تفسیری، مجموعه آراء و افکاری است که در تفسیر دخالت دارند و در بندبند تفسیر جاریاند<ref>ر.ک: همان</ref> و مقصود از روش (منهج) تفسیری، شکل و قالب فنیای است که از خلال آن، اتجاه تفسیری محقق میگردد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نویسنده به دنبال این مقدمه، تفاسیر آن منطقه را از حیث گرایش تفسیری لغوی، صوفیانه (عرفانی) و اصلاحی سلفی، طی سه فصل مورد بررسی قرار داده است. ایشان معتقد است که مفسرین اندلسی برتری چشمگیری در زمینه نحو و لغت داشتهاند؛ چنانکه عنایت به نحو و لغت، همچون قاعده و اصلی است که روش آنها در تفسیر بر آن استوار است. در اینباره قاضی عبدالحق بن عطیه غرناطی (متوفی 546) در تفسیر «المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز» و اثیرالدین ابوحسان غرناطی نفزی (متوفی 754ق) در تفسیر «البحر المحيط» از کسانی بودهاند که از نحو و لغت در تفاسیرشان بسیار استفاده نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>. | نویسنده به دنبال این مقدمه، تفاسیر آن منطقه را از حیث گرایش تفسیری لغوی، صوفیانه (عرفانی) و اصلاحی سلفی، طی سه فصل مورد بررسی قرار داده است. ایشان معتقد است که مفسرین اندلسی برتری چشمگیری در زمینه نحو و لغت داشتهاند؛ چنانکه عنایت به نحو و لغت، همچون قاعده و اصلی است که روش آنها در تفسیر بر آن استوار است. در اینباره قاضی عبدالحق بن عطیه غرناطی (متوفی 546) در تفسیر «المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز» و اثیرالدین ابوحسان غرناطی نفزی (متوفی 754ق) در تفسیر «البحر المحيط» از کسانی بودهاند که از نحو و لغت در تفاسیرشان بسیار استفاده نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>. | ||
علمای مغرب (مراکش) نیز گرایش لغوی در تفسیر را شناخته و شهر سبته، محل تشکیل حلقات درسی در اینباره بود. نویسنده در اینباره تنها به «تفسير القرآن العظيم» ابن ابیربیع سبتی (متوفی 688ق) اشاره میکند و میگوید: از میان مفسران مغرب اقصی، کسی را که در تفسیر با گرایش لغوی، صاحب تألیف باشد، جز ابن ابیربیع نیافتیم<ref>ر.ک: همان، 224-225</ref>. اشقر در ادامه، بخشهایی از کتاب ابن ابیربیع را میآورد که ایشان اهتمام ویژهای به مسائل لغوی، نحوی، شواهد شعری و بلاغت داشته است<ref>ر.ک: همان، ص225-232</ref>. | علمای مغرب (مراکش) نیز گرایش لغوی در تفسیر را شناخته و شهر سبته، محل تشکیل حلقات درسی در اینباره بود. نویسنده در اینباره تنها به «تفسير القرآن العظيم» ابن ابیربیع سبتی (متوفی 688ق) اشاره میکند و میگوید: از میان مفسران مغرب اقصی، کسی را که در تفسیر با گرایش لغوی، صاحب تألیف باشد، جز ابن ابیربیع نیافتیم<ref>ر.ک: همان، 224-225</ref>. [[اشقر، سعاد|اشقر]] در ادامه، بخشهایی از کتاب ابن ابیربیع را میآورد که ایشان اهتمام ویژهای به مسائل لغوی، نحوی، شواهد شعری و بلاغت داشته است<ref>ر.ک: همان، ص225-232</ref>. | ||
فصل دوم به گرایش صوفیانه (عارفانه) در آثار تفسیری مغرب (مراکش) اختصاص یافته است. نویسنده به نقل از ابن خلدون درباره تصوف میگوید: تصوف به معنای عکوف در عبادت و انقطاع الی الله تعالی و اعراض از زیباییهای دنیا و زهد ورزیدن از هر لذت و مال و مقامی که به شخص رو نماید و گوشهگیری برای درک بهتر عبادت است<ref>ر.ک: همان، ص241</ref>. | فصل دوم به گرایش صوفیانه (عارفانه) در آثار تفسیری مغرب (مراکش) اختصاص یافته است. نویسنده به نقل از ابن خلدون درباره تصوف میگوید: تصوف به معنای عکوف در عبادت و انقطاع الی الله تعالی و اعراض از زیباییهای دنیا و زهد ورزیدن از هر لذت و مال و مقامی که به شخص رو نماید و گوشهگیری برای درک بهتر عبادت است<ref>ر.ک: همان، ص241</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش