۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
او علاوه بر روايت مستند تاريخى، در همه جاى كتاب به قضاوت تاريخى مىنشيند و نظرات صريح و جانبدارانه خود را ابراز مىكند و نسبت به همه افراد و جريانها موضعگيرى دارد و كمتر حادثه و واقعه و فرد و شخص و گروه و دستهاى از ديد حساس او پنهان مىماند. او علاوه بر اينكه خود در متن قضايا و حوادث مشروطه در آذربايجان حضور داشته و به قول معروف از نزدیک دست در آتش داشته، در نگارش تاريخ خود از شواهد عينى ديگر و دستاندركاران وقايع و رهبران قيامها، مطالب فراوانى به همراه يادداشتهاى خصوصى دست اول، گزارشها، اعلاميهها، تلگرافات رسمى داخلى و خارجى و نيز از روزنامهها و کتابها نقل كرده است. | او علاوه بر روايت مستند تاريخى، در همه جاى كتاب به قضاوت تاريخى مىنشيند و نظرات صريح و جانبدارانه خود را ابراز مىكند و نسبت به همه افراد و جريانها موضعگيرى دارد و كمتر حادثه و واقعه و فرد و شخص و گروه و دستهاى از ديد حساس او پنهان مىماند. او علاوه بر اينكه خود در متن قضايا و حوادث مشروطه در آذربايجان حضور داشته و به قول معروف از نزدیک دست در آتش داشته، در نگارش تاريخ خود از شواهد عينى ديگر و دستاندركاران وقايع و رهبران قيامها، مطالب فراوانى به همراه يادداشتهاى خصوصى دست اول، گزارشها، اعلاميهها، تلگرافات رسمى داخلى و خارجى و نيز از روزنامهها و کتابها نقل كرده است. | ||
موضعگيريهایى كه كسروى در باب روحانیت دخيل در حوادث مشروطه ابراز مىدارد، مختلف و متفاوت است. يكجا از فداكاریها و جانفشانيهاى آنها تقدير و ستايش مىكند و اساساً علت موجبه «جنبش مشروطه را در ایران آقايان طباطبايى و بهبهانى و ديگران» مىداند و در مورد نمايندگان مختلف اين قشر سخنهاى گوناگون بيان مىدارد و نقش علماى سهگانه نجف ([[آخوند خراسانى]]، مازندرانى و تهرانى) را تعيينكننده مىداند. همچنين از افرادى مانند ميرزا محسن برادر داماد صدر العلماء بهبهانى كه علاوه بر اسلامیت جنبههاى ناسيوناليستى را هم داراست و شيخ على اصغر ليلاوايى تعريف مىكند كه: «يكمرد خداشناس و پاکدرون و غيرتمندى بود». | |||
بايد توجه كرد اين تعريف و تمجيد بيشتر ناشى از جانبدارى آنها از مشروطه و آزاديخواهى است. زيرا كسروى هرجا كه توانسته و به قول معروف تيغش برش داشته، زهر خود را ريخته و مخالفت خود را با اين سلسله جليله ابراز كرده است. البته اين بيشتر شامل بخش ديگر از روحانیت است كه سرسازگارى با مشروطه نداشته، لذا مورد حمله او واقع شدهاند. | بايد توجه كرد اين تعريف و تمجيد بيشتر ناشى از جانبدارى آنها از مشروطه و آزاديخواهى است. زيرا كسروى هرجا كه توانسته و به قول معروف تيغش برش داشته، زهر خود را ريخته و مخالفت خود را با اين سلسله جليله ابراز كرده است. البته اين بيشتر شامل بخش ديگر از روحانیت است كه سرسازگارى با مشروطه نداشته، لذا مورد حمله او واقع شدهاند. | ||
كسروى گرچه خود از مشروطهطلبان منورالفكر است، ولى نسبت به ساير روشنفكران اين چنينى، يكدل نيست و بويژه در مورد | كسروى گرچه خود از مشروطهطلبان منورالفكر است، ولى نسبت به ساير روشنفكران اين چنينى، يكدل نيست و بويژه در مورد آنهایى كه بعد از بمباران مجلس از ایران فرار را برقرار ترجيح دادند، زبان به انتقاد مىگشايد؛ «يكدسته كه به اروپا شتافته و اين يكسال را در خيابانهاى قشنگ و پاکيزه آنجا خوش مىچميدند و هرگز يادى از گرفتاريهاى تبريز و سختى كار آزاديخواهان نمیكردند، اين زمان آنان نيز به تلاش افتاده مىكوشيدند هرچه زودتر خود را به ایران رسانند و تا دير نشده، جا بر سر خوان يغما گيرند». و اينان «تخم اروپائيگرى مىافشاندند». | ||
به همين علت، كسروى در عوض همدلى با روشنفكران فرصتطلب، از توده عوامى كه به صرف داشتن غيرت و شجاعت وارد انقلاب و جرگه كارزار شدند، تعريف و تمجيد فراوان مىكند و در جاىجاى كتاب، از ستارخان و باقرخان و يپرمخان و امثالهم كه جان و هستى خود را در گرو انقلاب و احياء مجدد مشروطيت فدا كردند، بارها ذكر به خوبى و اصالت مىكند. او اعتراف دارد كه اين عده متأسفانه بعلت عدم آگاهى و اطلاع از عمق حوادث و بنيان مشروطيت ابزار دست سياستگران بيماردل قرار گرفتند. | به همين علت، كسروى در عوض همدلى با روشنفكران فرصتطلب، از توده عوامى كه به صرف داشتن غيرت و شجاعت وارد انقلاب و جرگه كارزار شدند، تعريف و تمجيد فراوان مىكند و در جاىجاى كتاب، از ستارخان و باقرخان و يپرمخان و امثالهم كه جان و هستى خود را در گرو انقلاب و احياء مجدد مشروطيت فدا كردند، بارها ذكر به خوبى و اصالت مىكند. او اعتراف دارد كه اين عده متأسفانه بعلت عدم آگاهى و اطلاع از عمق حوادث و بنيان مشروطيت ابزار دست سياستگران بيماردل قرار گرفتند. | ||
ویرایش