۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
فصل چهارم: در معرفت نفسها و رياضت هر يك از آنهاست: تأديب نفس اماّره قهر و تحميل كردن انواع رنجه بر وى است. قوىترين رياضت نفس لوّامه بُعد وطن است. طريق رياضت نفس مُلهمه به رفق و مدار است و نفس مطمئنه چون راضى است از خدا، لذا احتياجى به رياضت ندارد. | فصل چهارم: در معرفت نفسها و رياضت هر يك از آنهاست: تأديب نفس اماّره قهر و تحميل كردن انواع رنجه بر وى است. قوىترين رياضت نفس لوّامه بُعد وطن است. طريق رياضت نفس مُلهمه به رفق و مدار است و نفس مطمئنه چون راضى است از خدا، لذا احتياجى به رياضت ندارد. | ||
فصل پنجم: در آفات نفس است: لازم است كه انسان به آفات نفس واقف باشد تا نفس پاکيزه شده و شايستگى همراهى دل را داشته باشد، حاصل رياضت نفس دو چيز است: آغازش مخالفت است و | فصل پنجم: در آفات نفس است: لازم است كه انسان به آفات نفس واقف باشد تا نفس پاکيزه شده و شايستگى همراهى دل را داشته باشد، حاصل رياضت نفس دو چيز است: آغازش مخالفت است و نهایتش موافقت. | ||
فصل ششم: در قلب است: دل لطيفهاى است، ربّانى و محلّ انوار الهى است، دل داراى دو چشم و دو گوش است و دل را درى است سوى صدر، چون دل از زندان هوى و اعتراض شهوت نگاه داشته شود، نور معرفت در وى خالص مىشود. | فصل ششم: در قلب است: دل لطيفهاى است، ربّانى و محلّ انوار الهى است، دل داراى دو چشم و دو گوش است و دل را درى است سوى صدر، چون دل از زندان هوى و اعتراض شهوت نگاه داشته شود، نور معرفت در وى خالص مىشود. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
باب يازدهم: در صبر و رضاء و تسليم و تفويض: صبر حبس نفس است، از هواى او، رضا خشنودى به بلاء و محنتى كه از حق به بنده مىرسد. تفويض ترك تدبير است به آنچه نيامده است؛ اما تسليم آن است كه به آنچه كه حكم در آن ظاهر شده اعتراض ننمايد. | باب يازدهم: در صبر و رضاء و تسليم و تفويض: صبر حبس نفس است، از هواى او، رضا خشنودى به بلاء و محنتى كه از حق به بنده مىرسد. تفويض ترك تدبير است به آنچه نيامده است؛ اما تسليم آن است كه به آنچه كه حكم در آن ظاهر شده اعتراض ننمايد. | ||
باب دوازدهم: محبتّ و صدق و توكّل: | باب دوازدهم: محبتّ و صدق و توكّل: نهایت محبّت آنست كه محبّ هر كه را دوست دارد، به خاطر محبوب دوست دارد و هر كه دشمن دارد، به خاطر او دشمن مىدارد. توكّل آنست كه انسان كار خويش را به خداوند متعال بسپارد و شرط ايمان توكّل است. | ||
باب سيزدهم: در معرفت زهد و تقوى: زهد داراى سه حرف است، «زاى» آن زينت «هاى» آن هواى نفس و «دال» آن دنياست؛ يعنى زاهد بايد زينت دنيا و هواى نفس و محبّت دنيا را ترك نمايد، بهترين زاد و توشه براى قيامت تقوى است. | باب سيزدهم: در معرفت زهد و تقوى: زهد داراى سه حرف است، «زاى» آن زينت «هاى» آن هواى نفس و «دال» آن دنياست؛ يعنى زاهد بايد زينت دنيا و هواى نفس و محبّت دنيا را ترك نمايد، بهترين زاد و توشه براى قيامت تقوى است. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
باب چهاردهم: در مكاشفه و مشاهده و معاينه: در مشاهده شهودى انوار مختلف براى سالك كشف مىشود و در كشف سّرى اسرار آفرينش مكشوف مىگردد و در كشف روحى چون حجاب زمان و مكان از ميان بر مىخيزد. لذا وقايع گذشته و آينده را در حال مشاهده مىنمايد. | باب چهاردهم: در مكاشفه و مشاهده و معاينه: در مشاهده شهودى انوار مختلف براى سالك كشف مىشود و در كشف سّرى اسرار آفرينش مكشوف مىگردد و در كشف روحى چون حجاب زمان و مكان از ميان بر مىخيزد. لذا وقايع گذشته و آينده را در حال مشاهده مىنمايد. | ||
باب پانزدهم: در بيان تخلّق به اخلاق الهى: بعضى از صفات را نمىتوان بر غير از خداوند سبحان اطلاق كرد و به آن متخلّق شد؛ مانند الوهيت و وحدانيت و صمدانيت و امثال آن؛ ولى برخى از صفات را بنده مىتواند به آن متخلّق مىشود و چون سالك به | باب پانزدهم: در بيان تخلّق به اخلاق الهى: بعضى از صفات را نمىتوان بر غير از خداوند سبحان اطلاق كرد و به آن متخلّق شد؛ مانند الوهيت و وحدانيت و صمدانيت و امثال آن؛ ولى برخى از صفات را بنده مىتواند به آن متخلّق مىشود و چون سالك به نهایت مىرسد، جميع صفات در او جمع مىشود. | ||
باب شانزدهم: در بيان خرقه و پوشيدن خرقه: مريد وقتى از جميع صفات ذميمه نفسانى بيرون آمده و به صفات حميده روحانى موصوف گشته و صلاحيّت مقتدايى را دارا شده باشد، مىتواند به دست شيخ خرقه بپوشد. | باب شانزدهم: در بيان خرقه و پوشيدن خرقه: مريد وقتى از جميع صفات ذميمه نفسانى بيرون آمده و به صفات حميده روحانى موصوف گشته و صلاحيّت مقتدايى را دارا شده باشد، مىتواند به دست شيخ خرقه بپوشد. |
ویرایش