سمعانی، عبدالکریم بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تاج الدین' به 'تاج‌الدین')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
</div>
</div>


'''شهاب‌الدين ابوالقاسم احمد'''، فرزند ابومظفر سمعانى يكى از دانشيان و سخنوران خاندان سمعانى است. خاندانى كه در فضل و كمال، امام و راهنماى روزگار خود بودند و بر همگان پيشى داشتند. احمد سمعانى ظاهراً در مرو به سال 487ق زاده شد. تا اوان بلوغ در همان جاى بود و از پدر فقه و حديث آموخت. آنگاه همراه برادرزاده‌اش، عبدالكريم به سرخس مسافرت كرد؛ اما ديرى نپائيد كه به مرو بازگشت. ديگر بار آن دو جوان مروى به قصد دانش اندوزى راهى سفر شدند، اين بار به سوى نيشابور به آهنگ استماع كتاب [[صحيح مسلم]] از نامداران آن ديار. به مقصود كه رسيدند، احمد روانه مرو شد. ساليانى بعد، احمد سمعانى مراحل علوم ظاهرى و باطنى را گذرانيده بود، فقيه و مفتى بود، وعظ مى‌گفت، شعر مى‌سرود و در مجلس بوسعيد با عرفان آشنا گشته بود. وى سرانجام به سال 534ق دار فانى را وداع گفت.
ولادت
 
احمد سمعانى ظاهراً در مرو به سال 487ق زاده شد.
 
خاندان
 
'''شهاب‌الدين ابوالقاسم احمد'''، فرزند ابومظفر سمعانى يكى از دانشيان و سخنوران خاندان سمعانى است. خاندانى كه در فضل و كمال، امام و راهنماى روزگار خود بودند و بر همگان پيشى داشتند.
 
تحصیلات
 
سمعانى تا اوان بلوغ در همان جاى بود و از پدر فقه و حديث آموخت.
 
مسافرت‌های وی
 
آنگاه همراه برادرزاده‌اش، عبدالكريم به سرخس مسافرت كرد؛ اما ديرى نپائيد كه به مرو بازگشت. ديگر بار آن دو جوان مروى به قصد دانش اندوزى راهى سفر شدند، اين بار به سوى نيشابور به آهنگ استماع كتاب [[صحيح مسلم]] از نامداران آن ديار. به مقصود كه رسيدند، احمد روانه مرو شد. ساليانى بعد، احمد سمعانى مراحل علوم ظاهرى و باطنى را گذرانيده بود، فقيه و مفتى بود، وعظ مى‌گفت، شعر مى‌سرود و در مجلس بوسعيد با عرفان آشنا گشته بود.


=== سمعانى و تصوّف ===
=== سمعانى و تصوّف ===
خط ۵۲: خط ۶۶:


سمعانى به احتمال قريب به يقين، از آراى عرفانى بوسعيد، سخت متأثر بوده است. لذا تصوّف وى تصوّفى است، عاشقانه و پاکبازانه. براساس همين پسند و انديشه است كه سمعانى به ستايش «انجمن عاشقان» مى‌پردازد. وى در جرگه‌ى صوفيانى قرار دارد كه اهل سكر و بيهوشى‌اند و به همين جهت به حلاّج، لقب «ديوانه‌ى عراق» مى‌دهد و از بايزيد به هيأت «شوريده‌ى بسطام» ياد مى‌كند.
سمعانى به احتمال قريب به يقين، از آراى عرفانى بوسعيد، سخت متأثر بوده است. لذا تصوّف وى تصوّفى است، عاشقانه و پاکبازانه. براساس همين پسند و انديشه است كه سمعانى به ستايش «انجمن عاشقان» مى‌پردازد. وى در جرگه‌ى صوفيانى قرار دارد كه اهل سكر و بيهوشى‌اند و به همين جهت به حلاّج، لقب «ديوانه‌ى عراق» مى‌دهد و از بايزيد به هيأت «شوريده‌ى بسطام» ياد مى‌كند.
وفات
وى سرانجام به سال 534ق دار فانى را وداع گفت.




۵۳٬۳۲۷

ویرایش