۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''العرفان الشيعي'''، کتابی است که با استفاده از مباحث نظری و مسالک عملی استاد [[حیدری، کمال|سید کمال حیدری]] در موضوع عرفان نظری و عملی به قلم شیخ خلیل رزق در زمان معاصر، در یک جلد، به زبان عربی تألیف شده است. | '''العرفان الشيعي'''، کتابی است که با استفاده از مباحث نظری و مسالک عملی استاد [[حیدری، کمال|سید کمال حیدری]] در موضوع عرفان نظری و عملی به قلم شیخ [[رزق، خليل|خلیل رزق]] در زمان معاصر، در یک جلد، به زبان عربی تألیف شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در فصل اول کتاب تحت عنوان «حقائق هامّة حول العرفان»، از این بحث شده که منشأ پیدایش علم عرفان، کنجکاوی انسان در شناخت حقیقت وجود است. فلاسفه به دنبال حقیقت وجود از راه عقل و تفکر هستند؛ عرفا بر این باورند که شناخت حقیقت وجود با صرف تعقل امکان ندارد، بلکه نیازمند اشتغال به مجاهدات و ریاضات است. انسان در وهله اول میباید خود را بشناسد، سپس این شناخت را به جهان اطراف خود سرایت دهد، که این طریقه از شناخت را عرفان عملی میگویند؛ اما چون این نوع از شناخت، غیر منسجم است، در علمی به نام عرفان نظری بهصورت منسجم درمیآید و از آنجایی که میباید این مطالب در مجامع علمی قابل طرح باشد، جمعی از دانشمندان برای تبیین برهانی این مباحث اقدام کردهاند، که موفقترین آنها ملاصدرا بوده است؛ وی حکمت متعالیه را تأسیس کرد که جامع بین عرفان و فلسفه است. | در فصل اول کتاب تحت عنوان «حقائق هامّة حول العرفان»، از این بحث شده که منشأ پیدایش علم عرفان، کنجکاوی انسان در شناخت حقیقت وجود است. فلاسفه به دنبال حقیقت وجود از راه عقل و تفکر هستند؛ عرفا بر این باورند که شناخت حقیقت وجود با صرف تعقل امکان ندارد، بلکه نیازمند اشتغال به مجاهدات و ریاضات است. انسان در وهله اول میباید خود را بشناسد، سپس این شناخت را به جهان اطراف خود سرایت دهد، که این طریقه از شناخت را عرفان عملی میگویند؛ اما چون این نوع از شناخت، غیر منسجم است، در علمی به نام عرفان نظری بهصورت منسجم درمیآید و از آنجایی که میباید این مطالب در مجامع علمی قابل طرح باشد، جمعی از دانشمندان برای تبیین برهانی این مباحث اقدام کردهاند، که موفقترین آنها [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بوده است؛ وی حکمت متعالیه را تأسیس کرد که جامع بین عرفان و فلسفه است. | ||
همچنین در این فصل از مقصد عرفان نظری و عملی بحث شده، که عرفان نظری به دنبال به دست آوردن تفسیر کاملی از حقیقت وجود، تجلیات و مراتب آن است و عرفان عملی با سلوک و ریاضات همراه است که در صدد تفسیر و بیان مقامات عارفین و درجات سالکین به قرب الهی است.<ref>ر.ک: متن کتاب ص45-7</ref> | همچنین در این فصل از مقصد عرفان نظری و عملی بحث شده، که عرفان نظری به دنبال به دست آوردن تفسیر کاملی از حقیقت وجود، تجلیات و مراتب آن است و عرفان عملی با سلوک و ریاضات همراه است که در صدد تفسیر و بیان مقامات عارفین و درجات سالکین به قرب الهی است.<ref>ر.ک: متن کتاب ص45-7</ref> | ||
مؤلف در فصل دوم تحت عنوان «العرفان و التصوف و الأخلاق»، بیان میدارد که تصوف در آسمان فکر اسلامی در اوایل قرن دوم هجری در ضمن مباحثی مثل زهد شکل گرفت و گفته شده است که حسن بصری اولین کسی بود که کلمه صوفی را به کار برد، اما اولین کسی که لباس صوف (پشم) پوشید و به او متصوف اطلاق شد ابوهاشم کوفی بود؛ چراکه او زهد برگزید و از متاع دنیا دوری گزید. | مؤلف در فصل دوم تحت عنوان «العرفان و التصوف و الأخلاق»، بیان میدارد که تصوف در آسمان فکر اسلامی در اوایل قرن دوم هجری در ضمن مباحثی مثل زهد شکل گرفت و گفته شده است که حسن بصری اولین کسی بود که کلمه صوفی را به کار برد، اما اولین کسی که لباس صوف (پشم) پوشید و به او متصوف اطلاق شد ابوهاشم کوفی بود؛ چراکه او زهد برگزید و از متاع دنیا دوری گزید. | ||
در معنای لغوی تصوف اقوال زیادی وجود دارد؛ مثل پشم، صفه و صوفانه و در اصطلاح نیز معانی متعددی مطرح شده است که معروفترین آن، تعریف تصوف به تطهّر قلوب از محبت ماسوی الخالق است. | در معنای لغوی تصوف اقوال زیادی وجود دارد؛ مثل پشم، صفه و صوفانه و در اصطلاح نیز معانی متعددی مطرح شده است که معروفترین آن، تعریف تصوف به تطهّر قلوب از محبت ماسوی الخالق است. | ||
در فرق بین عرفان و تصوف آمده است که عرفان جنبه نظری و سلوکی دارد، اما تصوف جنبه اجتماعی دارد. همچنین برخلاف آنچه برخی گفتهاند که: «تصوف در بین شیعیان پدید آمده است»، در مناطق سنینشین، صوفیان بیشتری وجود دارند و برخی شیعیان نیز به تصوف گرایش پیدا کردهاند. | در فرق بین عرفان و تصوف آمده است که عرفان جنبه نظری و سلوکی دارد، اما تصوف جنبه اجتماعی دارد. همچنین برخلاف آنچه برخی گفتهاند که: «تصوف در بین شیعیان پدید آمده است»، در مناطق سنینشین، صوفیان بیشتری وجود دارند و برخی شیعیان نیز به تصوف گرایش پیدا کردهاند. | ||
همچنین بین اخلاق و عرفان تفاوتهایی وجود دارد؛ تفاوت اول اینکه علم اخلاق، سالک را در جاده وسط قرار میدهد، اما هدف عرفان عملی صعود سالک به مراتب عالیه است. | همچنین بین اخلاق و عرفان تفاوتهایی وجود دارد؛ تفاوت اول اینکه علم اخلاق، سالک را در جاده وسط قرار میدهد، اما هدف عرفان عملی صعود سالک به مراتب عالیه است. | ||
فرق دوم اخلاق و عرفان این است که اخلاق اختصاص به مؤمن ندارد، اما محور عرفان رابطه انسان با خداست. فرق سوم اخلاق و عرفان این است که علم اخلاق ثابت است، ولی در عرفان حرکت است و توقف نیست و صعود به مرتبه بعد است. فرق چهارم اخلاق و عرفان این است که عرفان اختصاص به خواص دارد و انسان ابتدا باید متخلّق باشد، سپس عارف.<ref>ر.ک: همان، ص85-49</ref> | فرق دوم اخلاق و عرفان این است که اخلاق اختصاص به مؤمن ندارد، اما محور عرفان رابطه انسان با خداست. فرق سوم اخلاق و عرفان این است که علم اخلاق ثابت است، ولی در عرفان حرکت است و توقف نیست و صعود به مرتبه بعد است. فرق چهارم اخلاق و عرفان این است که عرفان اختصاص به خواص دارد و انسان ابتدا باید متخلّق باشد، سپس عارف.<ref>ر.ک: همان، ص85-49</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۵: | ||
در فصل چهارم از دیدگاه هستیشناسی عرفان بحث شده. هستیشناسی عرفانی مبتنی بر معرفت قلبی است و بر استدلالات عقلی و تجربی تکیه ندارد. در عرفان دو مسئله اساسی وجود دارد: توحید چیست و موحّد کیست؛ بهعبارتدیگر از خدا و انسان بحث میشود. | در فصل چهارم از دیدگاه هستیشناسی عرفان بحث شده. هستیشناسی عرفانی مبتنی بر معرفت قلبی است و بر استدلالات عقلی و تجربی تکیه ندارد. در عرفان دو مسئله اساسی وجود دارد: توحید چیست و موحّد کیست؛ بهعبارتدیگر از خدا و انسان بحث میشود. | ||
هستیشناسی عرفانی دو نکته مهم دارد: اول اینکه دیدگاه شهودی عارف نظر شخصی محض است و امکان نقل آن به دیگری وجود ندارد و دیگر اینکه سلوک عرفانی نیاز به معرفت دین حقیقی دارد و معرفت دین حقیقی نیازمند اثبات آن با اسلوب عقلی و فلسفی است؛ لذا عرفان به فلسفه نیازمند است؛ برخلاف دیدگاه هستیشناسی مشاء که از ممکنات شروع میشود و در خداوند به پایان میرسد. در دیدگاه هستیشناسی، شناخت هستی از شناخت حق تعالی شروع میشود؛ مثل شناخت خورشید و به دنبال آن شناخت سایه آن.<ref>ر.ک: همان، ص188-137</ref> | هستیشناسی عرفانی دو نکته مهم دارد: اول اینکه دیدگاه شهودی عارف نظر شخصی محض است و امکان نقل آن به دیگری وجود ندارد و دیگر اینکه سلوک عرفانی نیاز به معرفت دین حقیقی دارد و معرفت دین حقیقی نیازمند اثبات آن با اسلوب عقلی و فلسفی است؛ لذا عرفان به فلسفه نیازمند است؛ برخلاف دیدگاه هستیشناسی مشاء که از ممکنات شروع میشود و در خداوند به پایان میرسد. در دیدگاه هستیشناسی، شناخت هستی از شناخت حق تعالی شروع میشود؛ مثل شناخت خورشید و به دنبال آن شناخت سایه آن.<ref>ر.ک: همان، ص188-137</ref> | ||
خط ۷۵: | خط ۷۹: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش