بوستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۳
جز
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶: خط ۱۶:
| چاپ =3
| چاپ =3
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16915
| کتابخوان همراه نور =16915
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''بوستان'''، نخستين اثر [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شيخ مصلح‌الدين عبدالله سعدى شيرازى]] است كه كار سرودن آن در سال 655ق پايان يافته است. اين كتاب به زبان فارسی بوده و نویسنده آن را به نام اتابك ابوبكر بن سعد زنگى نوشته است.
'''بوستان'''، نخستين اثر [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شيخ مصلح‌الدين عبدالله سعدى شيرازى]] است كه كار سرودن آن در سال 655ق پايان يافته است. اين كتاب به زبان فارسی بوده و نویسنده آن را به نام اتابك ابوبكر بن سعد زنگى نوشته است.
آنچه باعث هرچه بيشتر شدن اهميت اين اثر مى‌شود، آن است كه پندها و آرزوهاى سعدى در اين كتاب، بيش از ديگر آثار او جلوه‌گر مى‌باشد.
آنچه باعث هرچه بيشتر شدن اهميت اين اثر مى‌شود، آن است كه پندها و آرزوهاى سعدى در اين كتاب، بيش از ديگر آثار او جلوه‌گر مى‌باشد.
خط ۳۰: خط ۳۰:
سعدى اين اثر را در زمانى كه در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شيراز آن را بر دوستانش عرضه داشته است. اين اثر در قالب مثنوى و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعرى، حماسى است؛ هر چند كه از نظر محتوا، به اخلاق، تربيت، سياست و اجتماعیات پرداخته است.
سعدى اين اثر را در زمانى كه در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شيراز آن را بر دوستانش عرضه داشته است. اين اثر در قالب مثنوى و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعرى، حماسى است؛ هر چند كه از نظر محتوا، به اخلاق، تربيت، سياست و اجتماعیات پرداخته است.


پسندها و آرزوهاى [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] در اين كتاب، بيش از ديگر آثار او جلوه‌گر است و سعدى‌شناسان و دوستداران او، همواره بوستان را در جايگاه يك كتاب اخلاقى و آموزشى نگريسته و آن را «جهان مطلوب سعدى» دانسته‌اند و به راستى هم [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] مدينه فاضله‌اى را كه مى‌جسته، در اين اثر، تصوير كرده است. وى در اين تصوير، دائم از تجربه‌ها، سرگذشت‌ها و روايت‌هاى گذشتگان ياد مى‌كند و تصوير آن جهان نورانى را در قالب حكايت‌هايى شيرين، چنان نغز و دلفريب جلوه كرده است كه بر بيشتر زيبايى‌هاى هنرى و شگردهاى شاعرانه اين اثر سايه افكنده است.
پسندها و آرزوهاى [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] در اين كتاب، بيش از ديگر آثار او جلوه‌گر است و سعدى‌شناسان و دوستداران او، همواره بوستان را در جايگاه يك كتاب اخلاقى و آموزشى نگريسته و آن را «جهان مطلوب سعدى» دانسته‌اند و به راستى هم [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] مدينه فاضله‌اى را كه مى‌جسته، در اين اثر، تصوير كرده است. وى در اين تصوير، دائم از تجربه‌ها، سرگذشت‌ها و روايت‌هاى گذشتگان ياد مى‌كند و تصوير آن جهان نورانى را در قالب حكايت‌هایى شيرين، چنان نغز و دلفريب جلوه كرده است كه بر بيشتر زيبايى‌هاى هنرى و شگردهاى شاعرانه اين اثر سايه افكنده است.


[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] به شيوه قدما، از زبان قصه براى بيان انديشه‌هاى خود بهره برده و اين اثر، مجموعه‌اى است كامل از انواع داستان‌هاست.
[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] به شيوه قدما، از زبان قصه براى بيان انديشه‌هاى خود بهره برده و اين اثر، مجموعه‌اى است كامل از انواع داستان‌هاست.
خط ۴۳: خط ۴۳:
دوم: احسان، سوم: عشق و مستى و شور، چهارم: تواضع، پنجم: رضا، ششم: قناعت، هفتم: عالم تربيت، هشتم: شكر بر عافيت، نهم: توبه و راه صواب و در آخرين باب، مطالبى پيرامون مناجات و خاتم كتاب، بيان شده است.
دوم: احسان، سوم: عشق و مستى و شور، چهارم: تواضع، پنجم: رضا، ششم: قناعت، هفتم: عالم تربيت، هشتم: شكر بر عافيت، نهم: توبه و راه صواب و در آخرين باب، مطالبى پيرامون مناجات و خاتم كتاب، بيان شده است.


اين كتاب، يك دوره كامل از حكمت عملى است. در اين اثر فاخر، سعدى عصاره‌اى از حاصل تحصيلات و تجربيات وسيع خود از سياست، اخلاق و دين را در دلكش‌ترين عبارات بيان كرده و در عين اينكه رعايت متانت و جزالت لفظ و معنى را در آن مرعى داشته است، براى شيرينى و جذابيت كلام، مزاح و طيبت را چاشنى آن ساخته، چنان‌كه خود مى‌گويد: «در موعظه‌هايث شافى را در سلك عبارت كشيده است و داروى تلخ نصيحت، به شهد ظرافت برآميخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند».
اين كتاب، يك دوره كامل از حكمت عملى است. در اين اثر فاخر، سعدى عصاره‌اى از حاصل تحصيلات و تجربيات وسيع خود از سياست، اخلاق و دين را در دلكش‌ترين عبارات بيان كرده و در عين اينكه رعايت متانت و جزالت لفظ و معنى را در آن مرعى داشته است، براى شيرينى و جذابيت كلام، مزاح و طيبت را چاشنى آن ساخته، چنان‌كه خود مى‌گويد: «در موعظه‌هایث شافى را در سلك عبارت كشيده است و داروى تلخ نصيحت، به شهد ظرافت برآميخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند».


اما اوج هنر و اعتلاى ذوق سعدى را در غزليات او بايد جستجو كرد. غزليات او كه شامل طيبات، بدايع، غزليات قديم و خواتيم مى‌باشد، دنيايى است رنگارنگ و پررمز و راز از جلوه‌هاى عشق كه با شور و جاذبتى فوق‌العاده و در عين حال، با رسايى و فصاحتى كم‌نظير، بيان شده است. غزل‌هاى او حاكى از درد آگاهى و شور و هيجان و سوز و گداز او در عشق است، عشقى كه هم جنبه‌هاى مجازى را شامل است و هم عشق معنوى و كامل را كه به همه كائنات و آفريدگار آن اظهار مى‌شود.
اما اوج هنر و اعتلاى ذوق سعدى را در غزليات او بايد جستجو كرد. غزليات او كه شامل طيبات، بدايع، غزليات قديم و خواتيم مى‌باشد، دنيايى است رنگارنگ و پررمز و راز از جلوه‌هاى عشق كه با شور و جاذبتى فوق‌العاده و در عين حال، با رسايى و فصاحتى كم‌نظير، بيان شده است. غزل‌هاى او حاكى از درد آگاهى و شور و هيجان و سوز و گداز او در عشق است، عشقى كه هم جنبه‌هاى مجازى را شامل است و هم عشق معنوى و كامل را كه به همه كائنات و آفريدگار آن اظهار مى‌شود.


[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مى‌شناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد:
[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مى‌شناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد:
{{شعر}}{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}}{{پایان شعر}}


او عشقبازى را از نفس‌پرستى جدا مى‌داند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مى‌شناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراین به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست.
او عشقبازى را از نفس‌پرستى جدا مى‌داند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مى‌شناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراین به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست.


از جمله سجاياى اخلاقى [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]]، كه را در كمتر شاعر و نویسنده‌اى مى‌توان يافت، شهامت او در بيان حقايق و لحن عتاب‌آميزش در برابر حاكمان و قدرتمندان زمان و دنياداران از خدا بى‌خبر و زاهدنماهاى بى‌بصيرت است. هرچند كه در ميان آثار او قصايدى كه به سنت شاعران ستايشگر سروده شده كم نيست، اما تفاوت اين مدايح با ساير آثار مشابه، در اين است كه سعدى به رغم ديگر گويندگان مدايح متملق، بجاى چاپلوسى و غلو مبالغه در اوصاف ممدوح، غالباً به عنوان ناصحى دلسوز و بيم‌دهنده، صاحبان زر و زور و تزوير را به بى‌ثباتى دنيا و زوال‌پذيرى قدرت‌هاى مادى و سرنوشت شوم و فرجام بد ستمگران متوجه مى‌كند و با تازيانه هوشيارى بخش ملامت و نصيحت به تأديب ممدوحان خويش مى‌پردازد و به ديندارى و خداپرستى و عدالت و نيكوكارى دعوتشان مى‌كند.
از جمله سجاياى اخلاقى [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]]، كه را در كمتر شاعر و نویسنده‌اى مى‌توان يافت، شهامت او در بيان حقايق و لحن عتاب‌آميزش در برابر حاكمان و قدرتمندان زمان و دنياداران از خدا بى‌خبر و زاهدنماهاى بى‌بصيرت است. هرچند كه در ميان آثار او قصايدى كه به سنت شاعران ستايشگر سروده شده كم نيست، اما تفاوت اين مدايح با ساير آثار مشابه، در اين است كه سعدى به رغم ديگر گويندگان مدايح متملق، بجاى چاپلوسى و غلو مبالغه در اوصاف ممدوح، غالباً ً به عنوان ناصحى دلسوز و بيم‌دهنده، صاحبان زر و زور و تزوير را به بى‌ثباتى دنيا و زوال‌پذيرى قدرت‌هاى مادى و سرنوشت شوم و فرجام بد ستمگران متوجه مى‌كند و با تازيانه هوشيارى بخش ملامت و نصيحت به تأديب ممدوحان خويش مى‌پردازد و به ديندارى و خداپرستى و عدالت و نيكوكارى دعوتشان مى‌كند.


ايمان مذهبى و اعتقاد راسخ [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] به مبانى دينى، از توحيديه‌هاى غرّاى او و اشعارى كه در بزرگداشت نبى اكرم(ص) سروده است، به روشنى پيداست. او در عالم عشقورزى، به «عشق محمد و آل محمد» بسنده مى‌كند و نيل به رستگارى و صفا را در پيروى از طريق پيامبر(ص) مى‌داند. اما با وجود اين ارادات عميق و تقيّدى كه به حفظ احكام دين دارد، از ويژگى‌هاى اخلاقى او، دور بودنش از تعصّب و تحجّر فكرى است. او با داشتن مشربى وسيع و دلى آكنده از محبت به همنوع، خويش و بيگانه و دوست و دوشمن را به ديده رأفت مى‌نگرد و جز با ستم‌پيشگان و رياكارانى كه دين و مقدسات را دام تزوير و ملعبه مقاصد و منافع شخصى خود قرار مى‌دهند، مخالف نيست.
ايمان مذهبى و اعتقاد راسخ [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] به مبانى دينى، از توحيديه‌هاى غرّاى او و اشعارى كه در بزرگداشت نبى اكرم(ص) سروده است، به روشنى پيداست. او در عالم عشقورزى، به «عشق محمد و آل محمد» بسنده مى‌كند و نيل به رستگارى و صفا را در پيروى از طريق پيامبر(ص) مى‌داند. اما با وجود اين ارادات عميق و تقيّدى كه به حفظ احكام دين دارد، از ويژگى‌هاى اخلاقى او، دور بودنش از تعصّب و تحجّر فكرى است. او با داشتن مشربى وسيع و دلى آكنده از محبت به همنوع، خويش و بيگانه و دوست و دوشمن را به ديده رأفت مى‌نگرد و جز با ستم‌پيشگان و رياكارانى كه دين و مقدسات را دام تزوير و ملعبه مقاصد و منافع شخصى خود قرار مى‌دهند، مخالف نيست.


[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] نسبت به خلق جهان كه- همه يكسره نهال خدايند- مشفق و مهربان است. او مبشّر صلح و بشردوستى است. در چشم‌انداز جهان آرمانيش، بنى آدم اعضاى يك پيكر و از يك گوهرند و چون انسان و آزادى در نظر وى اهميت فراوان دارند، لذا غايت آرزويش تفاهم ميان ملت‌ها و از بين رفتن خصومت‌ها و كدورت‌ها از جوامع انسانى است. او در اين ارتباط، با احساس مسئوليت و غمخوارى نسبت به ناتوانان و بيچارگان، خطاب به مصلحان و خيرانديشان، توصيه‌هايى اين چنين دارد كه: «تو كز محنت ديگران بى‌غمى/ نشايد كه نامت نهند آدمى»
[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] نسبت به خلق جهان كه- همه يكسره نهال خدايند- مشفق و مهربان است. او مبشّر صلح و بشردوستى است. در چشم‌انداز جهان آرمانيش، بنى آدم اعضاى يك پيكر و از يك گوهرند و چون انسان و آزادى در نظر وى اهميت فراوان دارند، لذا غايت آرزويش تفاهم ميان ملت‌ها و از بين رفتن خصومت‌ها و كدورت‌ها از جوامع انسانى است. او در اين ارتباط، با احساس مسئوليت و غمخوارى نسبت به ناتوانان و بيچارگان، خطاب به مصلحان و خيرانديشان، توصيه‌هایى اين چنين دارد كه: «تو كز محنت ديگران بى‌غمى/ نشايد كه نامت نهند آدمى»


استادى سعدى در سخنورى و احاطه‌اش بر علوم مختلف همراه با تجربيات وسيع و ارزنده، جامعيتى را براى او فراهم كرده است كه لغزش‌ها و عيوب مختصرش را تحت الشعاع قرار مى‌دهد و هنر بيان و جاذبيت گفتارش، آنچنان خواننده سخن‌سنج و صاحبدل آثار او را متأثر مى‌كند و به اعجاب وامى‌دارد كه لب به تحسين او مى‌گشايد و همزبان با اين شاعر توانا اعتراف مى‌كند كه: «سعدى اندازه ندارد كه شيرين سخنى/ باغ طبعت همه مرغان شكر گفتارند»
استادى سعدى در سخنورى و احاطه‌اش بر علوم مختلف همراه با تجربيات وسيع و ارزنده، جامعيتى را براى او فراهم كرده است كه لغزش‌ها و عيوب مختصرش را تحت الشعاع قرار مى‌دهد و هنر بيان و جاذبيت گفتارش، آنچنان خواننده سخن‌سنج و صاحبدل آثار او را متأثر مى‌كند و به اعجاب وامى‌دارد كه لب به تحسين او مى‌گشايد و همزبان با اين شاعر توانا اعتراف مى‌كند كه: «سعدى اندازه ندارد كه شيرين سخنى/ باغ طبعت همه مرغان شكر گفتارند»
خط ۶۴: خط ۶۳:
هنر [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] در اين است كه بدون آنكه سخنش از آرايه‌هاى مناسب و در خور خالى بماند، از سنگلاخ تكلّف و تصنع زمان خود بيرون آمده است.
هنر [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] در اين است كه بدون آنكه سخنش از آرايه‌هاى مناسب و در خور خالى بماند، از سنگلاخ تكلّف و تصنع زمان خود بيرون آمده است.


وى در بهره‌گيرى از آرايه‌هاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخن‌سرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيت‌هاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگى‌هاى روان‌شناسى واژه‌ها و تركيب‌ها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مى‌سرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، به‌گزينى واژه‌ها و تركيب‌هاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايت‌ها را به روانى و شيوايى مى‌پردازد، شايسته‌ترين واژه‌ها را نيز در پيوند با هم برمى‌گزيند و آن‌ها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مى‌كشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مى‌خوانيم:
وى در بهره‌گيرى از آرايه‌هاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخن‌سرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيت‌هاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگى‌هاى روان‌شناسى واژه‌ها و تركيب‌ها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مى‌سرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بزينى واژه‌ها و تركيب‌هاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايت‌ها را به روانى و شيوايى مى‌پردازد، شايسته‌ترين واژه‌ها را نيز در پيوند با هم برمى‌گزيند و آن‌ها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مى‌كشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مى‌خوانيم:
 
{{شعر}}{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}}{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زنده‌رود''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}}{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زنده‌رود''}}{{پایان شعر}}


در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زنده‌اى از بارندگى ديده مى‌شود، واژه‌هاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوسته‌اند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زنده‌رود است. شاعر مى‌توانست مثلاًبه جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مى‌بينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژه‌هاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بى‌گمان فعل «فرود آمدن» را براى همين منظور برگزيده است.
در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زنده‌اى از بارندگى ديده مى‌شود، واژه‌هاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوسته‌اند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زنده‌رود است. شاعر مى‌توانست مثلاًبه جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مى‌بينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژه‌هاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بى‌گمان فعل «فرود آمدن» را براى همين منظور برگزيده است.
خط ۹۵: خط ۹۴:
# حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31.
# حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31.


{{شعر و شاعری}}
==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:


[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
[[رده:25 فروردین الی 24 اردیبهشت]]