۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'مساله' به 'مسأله') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
#كتاب در واقع شرح اصول پنجگانه معتزلى مىباشد و ناظر بر هيچ كتابى نيست و مويد اين امر سياق نوشتار مؤلف و عدم استناد مطالب به ديگران مىباشد. | #كتاب در واقع شرح اصول پنجگانه معتزلى مىباشد و ناظر بر هيچ كتابى نيست و مويد اين امر سياق نوشتار مؤلف و عدم استناد مطالب به ديگران مىباشد. | ||
و شايد همين | و شايد همين مسأله باعث شده كه از اين كتاب در بعضى منابع و نسخ به «الاصول الخمسة» ياد شده است. | ||
علاوه بر آنچه گفته شد، در سال 1998 دانشگاه كويت كتابى با عنوان «الاصول الخمسة»، تألیف قاضى عبدالجبار به چاپ رساند كه محتواى اين كتاب همان عباراتى است كه در كتاب شرح الاصول الخمسة به قاضى عبدالجبار نسبت داده شده است. | علاوه بر آنچه گفته شد، در سال 1998 دانشگاه كويت كتابى با عنوان «الاصول الخمسة»، تألیف قاضى عبدالجبار به چاپ رساند كه محتواى اين كتاب همان عباراتى است كه در كتاب شرح الاصول الخمسة به قاضى عبدالجبار نسبت داده شده است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
#:*... | #:*... | ||
#نقد مواضع قاضى در ديگر كتابهايش: از مواردى كه انتساب كتاب به قاضى را مخدوش مىكند، انتقاد از مواضع قاضى در ديگر كتابهايش توسط مؤلف اين كتاب است كه از آن ايرادات مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | #نقد مواضع قاضى در ديگر كتابهايش: از مواردى كه انتساب كتاب به قاضى را مخدوش مىكند، انتقاد از مواضع قاضى در ديگر كتابهايش توسط مؤلف اين كتاب است كه از آن ايرادات مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | ||
#:* ايراد مؤلف به نظر قاضى و تناقض گفتار او در | #:* ايراد مؤلف به نظر قاضى و تناقض گفتار او در مسأله لطف. | ||
#:* اشكال مؤلف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مؤلف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مىباشد. | #:* اشكال مؤلف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مؤلف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مىباشد. | ||
#تعارض بين اين كتاب و كتابهاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مىكند. تعارضهاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتابهاى قاضى است؛ از آن جمله مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | #تعارض بين اين كتاب و كتابهاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مىكند. تعارضهاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتابهاى قاضى است؛ از آن جمله مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | ||
#:* يكى از كليدىترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پىريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمىتواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمىتواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مىشوند و حال آنكه مؤلف اين كتاب قائل است، اين | #:* يكى از كليدىترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پىريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمىتواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمىتواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مىشوند و حال آنكه مؤلف اين كتاب قائل است، اين مسأله از اصول نمىباشد، بلكه مسألهاى است شرعى و بايد بر اساس مسائل و اصول شرعى مورد بررسى قرار گيرد. | ||
#:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتابهاى ديگر عبدالجبار | #:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتابهاى ديگر عبدالجبار مسأله اثبات وجوب امامت مىباشد. مؤلف اين كتاب قائل است، زمين نمىتواند خالى از امام باشد. و حال آن كه همين نظر را قاضى عبدالجبار در المغنى مورد نقد قرار مىدهد و قايل است اين سخن به هيچ وجه قابل توجيه نمىباشد. | ||
#:* يكى از بنيادىترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى | #:* يكى از بنيادىترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى مسأله تعيين امام بعد از پيامبر(ص) مىباشد. مؤلف در اين كتاب قائل شده است كه امام بلافصل بعد از پيامبر(ص)، [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|امیرالمؤمنین(ع)]] و بعد از او امام حسن(ع) و بعد از ايشان امام حسين(ع) و بعد از ايشان زيد بن على است. اما در كتاب المغنى امام بلا فصل پيامبر را ابوبكر مىنامد و هر شبههاى را در اين زمينه مورد نقد قرار مىدهد. | ||
#تقابل مؤلف با معتزله: يكى از مواردى كه صحت انتساب اين كتاب را به قاضى عبدالجبار مورد ترديد قرار مىدهد. اين است كه مؤلف خود را از معتزله نمىشمارد، بلكه گاه نظر خود را در مقابل نظر معتزله بيان مىكند به عنوان نمونه: | #تقابل مؤلف با معتزله: يكى از مواردى كه صحت انتساب اين كتاب را به قاضى عبدالجبار مورد ترديد قرار مىدهد. اين است كه مؤلف خود را از معتزله نمىشمارد، بلكه گاه نظر خود را در مقابل نظر معتزله بيان مىكند به عنوان نمونه: | ||
#:* الكلام فى طرق الإمامة. فقد اختلف فيه، فعندنا: أنه النص فى الأئمة الثلاثة و الدعوة و الخروج فى الباقى، و عند المعتزلة: أنه العقد و الاختيار و إليه ذهبت المجبرة. | #:* الكلام فى طرق الإمامة. فقد اختلف فيه، فعندنا: أنه النص فى الأئمة الثلاثة و الدعوة و الخروج فى الباقى، و عند المعتزلة: أنه العقد و الاختيار و إليه ذهبت المجبرة. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
اين كتاب از يك مقدمه و پنج اصل تشكيل يافته است. مؤلف در مقدمه مباحث مربوط به نظر را مطرح مىكند. او مىگويد، اول الواجبات نظر است و مباحثى كه در اين رابطه طرح مىكند، عبارتند از: تعريف و انواع نظر، چگونگى تمييز آنها، رابطه نظر با فكر، معرفت و علم، ضرورى نبودن معرفت خداوند تبارك و تعالى، تقليدى نبودن و علت وجود آن، نظر تنها راه شناخت خداوند، پس از آن در اصل توحيد. مؤلف ابتدا صفات قدرت، حيات و علم را به اجمال بيان كرده، آنگاه به بيان تفصيلى آنها مىپردازد. او اثبات مىكند كه خداوند جسم نيست و به شبهاتى كه وارد شده، جواب مىدهد و اثبات مىكند كه خداوند قابل رؤيت نيست و براى او ثانى متصور نمىباشد. در ادامه به شبهات نصارى و كلابيه جواب مىدهد. | اين كتاب از يك مقدمه و پنج اصل تشكيل يافته است. مؤلف در مقدمه مباحث مربوط به نظر را مطرح مىكند. او مىگويد، اول الواجبات نظر است و مباحثى كه در اين رابطه طرح مىكند، عبارتند از: تعريف و انواع نظر، چگونگى تمييز آنها، رابطه نظر با فكر، معرفت و علم، ضرورى نبودن معرفت خداوند تبارك و تعالى، تقليدى نبودن و علت وجود آن، نظر تنها راه شناخت خداوند، پس از آن در اصل توحيد. مؤلف ابتدا صفات قدرت، حيات و علم را به اجمال بيان كرده، آنگاه به بيان تفصيلى آنها مىپردازد. او اثبات مىكند كه خداوند جسم نيست و به شبهاتى كه وارد شده، جواب مىدهد و اثبات مىكند كه خداوند قابل رؤيت نيست و براى او ثانى متصور نمىباشد. در ادامه به شبهات نصارى و كلابيه جواب مىدهد. | ||
مؤلف در اصل دوم، ابتدا حقيقت عدل را بيان مىكند و اثبات مىكند كه خداوند بر فصل قبيح قدرت دارد. سپس مباحثى حول خلق افعال بيان مىكندكه عبارت است از ردى بر مجبره، غير مخلوق بودن افعال بندگان كه با ادله عقلى و نقلى اين | مؤلف در اصل دوم، ابتدا حقيقت عدل را بيان مىكند و اثبات مىكند كه خداوند بر فصل قبيح قدرت دارد. سپس مباحثى حول خلق افعال بيان مىكندكه عبارت است از ردى بر مجبره، غير مخلوق بودن افعال بندگان كه با ادله عقلى و نقلى اين مسأله را اثبات مىكند. او در ادامه از كسب و حقيقت آن، قدرت و رابطه آن با تفويض، آلام، اعواض، تكليف و لطف كه از مباحث عدالت مىباشند، سخن مىگويد. سپس بحثى از كلام خداوند به ميان مىآورد و بحث مىكند از كيفيت كلام خداوند و حقيقت آن و اثبات مىكند، حادث بودن كلام الهى را و در ادامه مباحث مربوط به نبوت را مطرح مىكند. مباحثى؛ همچون معجزات، لطف بودن بعثت، صفات رسول، نسخ، بداء، معجزات پيامبر اكرم(ص) و قرآن. | ||
در اصل سوم، مؤلف مباحث مربوط به معاد را بيان مىكند. مباحثى نظير: احباط و تكفير، خلود فساق در آتش و شهادت. | در اصل سوم، مؤلف مباحث مربوط به معاد را بيان مىكند. مباحثى نظير: احباط و تكفير، خلود فساق در آتش و شهادت. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
در اصل پنجم كه آخرين بخش كتاب است، مؤلف اقسام امر به معروف و نهى از منكر را بيان مىكند. در ادامه از توبه سخن گفته و مباحث مربوط به امامت را بيان مى نمايد كه عبارتند از: حقيقت امامت، علت نياز به امام، ملاكهاى امامت، تعيين مصاديق امامت، خلو زمان از امام و مباحث مربوط به قضا و قدر، آجال و اجل، وقت، ارزاق، اسعار و توبه را در پايان كتاب بيان مىكند. | در اصل پنجم كه آخرين بخش كتاب است، مؤلف اقسام امر به معروف و نهى از منكر را بيان مىكند. در ادامه از توبه سخن گفته و مباحث مربوط به امامت را بيان مى نمايد كه عبارتند از: حقيقت امامت، علت نياز به امام، ملاكهاى امامت، تعيين مصاديق امامت، خلو زمان از امام و مباحث مربوط به قضا و قدر، آجال و اجل، وقت، ارزاق، اسعار و توبه را در پايان كتاب بيان مىكند. | ||
شرح الاصول الخمسة از منابع كلام زيدى مىباشد، گرچه متكلمين زيدى قايل به عدل بوده و در بخشى از اصول با معتزله هم راى مىباشند؛ اما در برخى اصول نيز همچون | شرح الاصول الخمسة از منابع كلام زيدى مىباشد، گرچه متكلمين زيدى قايل به عدل بوده و در بخشى از اصول با معتزله هم راى مىباشند؛ اما در برخى اصول نيز همچون مسأله امامت و منزلة بين المنزلتين از آنها ممتاز هستند، چنانكه در اين كتاب به آنها اشاره شده است. از اين رو اگر كسى اعتزال را به معناى عام آن - يعنى قايلين به عدل و عقل گرايان - گرفت مىتواند از آثار زيديه و بخشى از شیعیان امامى - همچون آثار [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]- به عنوان آثار معتزله استناد كند؛ اما اگر مراد از معتزله فرقه خاص از فرق كلامى اهل سنت باشد، ديگر نمىتوان كتاب شرح الاصول الخمسه و كتابهاى مشابه آن را از منابع معتزله به حساب آورد. | ||
== نسخه شناسى == | == نسخه شناسى == |
ویرایش