۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
آنگاه مىگويد: راه ورود در جماعت اسلامى و روش سلف، آن است كه مانند آنان در كتاب و سنت تأمّل كنيم و با همان اصول موروثى از آنان به سراغ كتاب و سنت برويم؛ نه اينكه حرفبهحرف آنچه آنان در هر مسئله گفتهاند بپذيريم و برخلاف سنت ايشان جلو فهم و استنباط خود را (چنانكه سلفيه مىگويند) بگيريم. اين است نقطه اختلاف ما با سلفيه: تبعيت از روش و اسلوب سلف در فهم كتاب و سنت و نه تبعيت از فهم آنان؛ وگرنه كاروان علم و دانش اسلامى در چهارچوب فهم سلف محدود و راه پيشرفت و گسترش علوم اسلامى مسدود مىگردد. | آنگاه مىگويد: راه ورود در جماعت اسلامى و روش سلف، آن است كه مانند آنان در كتاب و سنت تأمّل كنيم و با همان اصول موروثى از آنان به سراغ كتاب و سنت برويم؛ نه اينكه حرفبهحرف آنچه آنان در هر مسئله گفتهاند بپذيريم و برخلاف سنت ايشان جلو فهم و استنباط خود را (چنانكه سلفيه مىگويند) بگيريم. اين است نقطه اختلاف ما با سلفيه: تبعيت از روش و اسلوب سلف در فهم كتاب و سنت و نه تبعيت از فهم آنان؛ وگرنه كاروان علم و دانش اسلامى در چهارچوب فهم سلف محدود و راه پيشرفت و گسترش علوم اسلامى مسدود مىگردد. | ||
آنگاه بسيارى از موارد اختلاف فهم و استنباط خلف و سلف را ذكر مىكند و نتيجه مىگيرد كه دانشمندان قرون بعد از سه نسل اول، خود به استنباط دست مىزدند و نيازهاى عصر خود را برآورده | آنگاه بسيارى از موارد اختلاف فهم و استنباط خلف و سلف را ذكر مىكند و نتيجه مىگيرد كه دانشمندان قرون بعد از سه نسل اول، خود به استنباط دست مىزدند و نيازهاى عصر خود را برآورده میكردند و مقيّد به عين استنباط سلف نبودند و اين يك سنت مستمرّ اسلامى است. حال «سلفيه» كه مقيّد به استنباط و فهم سلف هستند، مىخواهند اين باب رحمت را كه بقاء و ابديّت اسلام را تضمين مىنمايد، سد كنند؛ يا لازمه سخن آنان سدّ اين باب، است هرچند آنها خواستار آن نباشند. سرانجام به اين نتيجه مىرسد كه كلمه «سلفيه» از لحاظ علمى بر جامعه اسلامى انطباق ندارد، بلكه بين اين جماعت سنگ تفرقه مىاندازد و اينكه «سلفيه» تنها يك مرحله زمانى و مقطعى بابركت از سير علمى اسلام است و لاغير و مذاهب اسلامى (كه وى آنها را در چهار مذهب معروف منحصر مىنمايد و جماعت اسلامى را عبارت از پيروان آن چهار مذهب مىشمارد) در اصول كلّى پيرو سلف هستند، اما خود در استنباط و فهم از كتاب و سنت استقلال دارند و دليلى بر لزوم پيروى از سلف در جزئيات وجود ندارد. | ||
استاد بوطى، در متن كتاب، همين مطالب را شرح مىدهد و در پارهاى از مسائل اعتقادى كه سلفيه به سلف نسبت مىدهند، تشكيك نموده و از اينكه آنان مذاهب را بدعت و پيروان آنها را گاهى تكفير مىكنند انتقاد مىنمايد؛ درحالىكه بسيارى از آنچه را كه آنان كفر و بدعت مىشمارند كفر نيست؛ از جمله در ص128 به بعد جملهاى از مسائل شاذ و نادر را برمىشمارد و مىگويد: اينها گرچه باطل است، اما كفر نيست؛ از جمله مىگويد: بر سبيل مثال انكار امامت شيخين كه بسيارى از شيعه بر آن هستند كفر نيست، هرچند خلاف اجماع است و نيز اعتقاد به اينكه اعمال انسان عمل خود او است، چنانكه معتزله مىگويند، باعث كفر نمىشود و گرچه برخلاف آراء مورد اتّفاق اهل سنت است (مراد اشاعره است كه اكثريت اهل سنت را تشكيل مىدهند)؛ زيرا معتزله خدا را خالق قوّتها و قدرتها مىدانند. | استاد بوطى، در متن كتاب، همين مطالب را شرح مىدهد و در پارهاى از مسائل اعتقادى كه سلفيه به سلف نسبت مىدهند، تشكيك نموده و از اينكه آنان مذاهب را بدعت و پيروان آنها را گاهى تكفير مىكنند انتقاد مىنمايد؛ درحالىكه بسيارى از آنچه را كه آنان كفر و بدعت مىشمارند كفر نيست؛ از جمله در ص128 به بعد جملهاى از مسائل شاذ و نادر را برمىشمارد و مىگويد: اينها گرچه باطل است، اما كفر نيست؛ از جمله مىگويد: بر سبيل مثال انكار امامت شيخين كه بسيارى از شيعه بر آن هستند كفر نيست، هرچند خلاف اجماع است و نيز اعتقاد به اينكه اعمال انسان عمل خود او است، چنانكه معتزله مىگويند، باعث كفر نمىشود و گرچه برخلاف آراء مورد اتّفاق اهل سنت است (مراد اشاعره است كه اكثريت اهل سنت را تشكيل مىدهند)؛ زيرا معتزله خدا را خالق قوّتها و قدرتها مىدانند. |
ویرایش