۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الغاية في القراءات العشر' به 'الغاية في القراءات العشر (و يليه ما اتفق لفظه و أختلف معناه في القرآن العظيم، و يليه المقدمة في أصول القراءات)') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type='authorCode'| | |data-type='authorCode'|AUTHORCODE02185AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''محمد بن يزيد بن عبدالاكبر الازدى بصرى''' مشهور به '''مبرد''' و مكنى به «ابوالعباس» در بصره، روز دهم ذى حجه سال 210ق زاده شد و بعدها در بغداد به تحصيل پرداخت. او مردى خوشسخن و خوشكلام بود و ابوسعيد سيرافى مىگويد از ابوبكر بن مجاهد شنيدم كه هيچ كس بيان معانى قرآن را نيكوتر از مبرد جواب نگفته است. | '''محمد بن يزيد بن عبدالاكبر الازدى بصرى''' مشهور به '''مبرد''' و مكنى به «ابوالعباس» در بصره، روز دهم ذى حجه سال 210ق زاده شد و بعدها در بغداد به تحصيل پرداخت. او مردى خوشسخن و خوشكلام بود و ابوسعيد سيرافى مىگويد از ابوبكر بن مجاهد شنيدم كه هيچ كس بيان معانى قرآن را نيكوتر از مبرد جواب نگفته است. | ||
وى نحو را از جرمى و مازنى و غير آن دو و ادب را از مازنى و ابوحاتم سجستانى آموخت. وى با ابوالعباس احمد بن يحيى ملقب به ثعلب معاصر بود و تاريخ ادباء به آن دو ختم شد. با اينكه او به ثعلب علاقه داشت،ثعلب به او روى خوش نشان نمىداد. جعفر بن محمد بن حمدان، فقيه موصلى كه دوست مبرد و ثعلب بود، گفت: از ابوعبدالله دينورى پرسيدم چرا ثعلب نمىخواهد با مبرد هم مجلس شود. گفت: چون مبرد خوشسخن، نيكوبيان، گشادهزبان است، و مذهب ثعلب مذهب معلمان است. چون در مجلسى فراهم آيند به ظاهر حكم به نفع مبرد كنند. وى در بغداد سكونت داشت و در نحو و لغت بر همگان برترى يافت. در آثار مبرد انواع مباحث لغوى، نحوى، و بلاغى به شكل پراكنده و فراوان يافت مىشود. او را در ادب، تألیفهاى نافع است كه مشهورترين آنان كتاب «الكامل» در لغت مىباشد كه از اركان ادب و كلام بهشمار مىرود. در علت ملقب شدن وى به «المبرد» نقل شده كه استاد وى "«المازنى» از او چيزى را پرسيد و او به نيكويى جواب داد و المازنى گفت: قم فأنت المبرد، يعنى برخیز كه تو اثبات كننده حق (يا فرو نشاننده آتش درون سينه و خنك كننده دلهاى طالبان علم) هستى. اگر چه او را در شمار ناقدان به حساب نياوردهاند؛ اما او استاد نسلى بود كه در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم مىزيستند و نظرات وى نزد آنها مورد توجه بوده است. در كتاب «الكامل» وى، نكات نقدى پراكنده و فراوانى يافت مىشود كه در روند نقد ادبى بسيار مؤثر بوده است و بهطور غير مستقيم، زمينههاى رشد و شكوفايى نقد در قرن چهارم را فراهم ساخته است. از جمله نقطه نظرات نقدى وى مىتوان توجه به نوگرايان، پرداختن به موضوع سرقتهاى ادبى و عنايت به بحث لفظ و معنى را برشمرد. وى برخلاف برخى از منتقدان مانند ابن سلام كه نوگرايان را به كلى رد | وى نحو را از جرمى و مازنى و غير آن دو و ادب را از مازنى و ابوحاتم سجستانى آموخت. وى با ابوالعباس احمد بن يحيى ملقب به ثعلب معاصر بود و تاريخ ادباء به آن دو ختم شد. با اينكه او به ثعلب علاقه داشت،ثعلب به او روى خوش نشان نمىداد. جعفر بن محمد بن حمدان، فقيه موصلى كه دوست مبرد و ثعلب بود، گفت: از ابوعبدالله دينورى پرسيدم چرا ثعلب نمىخواهد با مبرد هم مجلس شود. گفت: چون مبرد خوشسخن، نيكوبيان، گشادهزبان است، و مذهب ثعلب مذهب معلمان است. چون در مجلسى فراهم آيند به ظاهر حكم به نفع مبرد كنند. وى در بغداد سكونت داشت و در نحو و لغت بر همگان برترى يافت. در آثار مبرد انواع مباحث لغوى، نحوى، و بلاغى به شكل پراكنده و فراوان يافت مىشود. او را در ادب، تألیفهاى نافع است كه مشهورترين آنان كتاب «الكامل» در لغت مىباشد كه از اركان ادب و كلام بهشمار مىرود. در علت ملقب شدن وى به «المبرد» نقل شده كه استاد وى "«المازنى» از او چيزى را پرسيد و او به نيكويى جواب داد و المازنى گفت: قم فأنت المبرد، يعنى برخیز كه تو اثبات كننده حق (يا فرو نشاننده آتش درون سينه و خنك كننده دلهاى طالبان علم) هستى. اگر چه او را در شمار ناقدان به حساب نياوردهاند؛ اما او استاد نسلى بود كه در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم مىزيستند و نظرات وى نزد آنها مورد توجه بوده است. در كتاب «الكامل» وى، نكات نقدى پراكنده و فراوانى يافت مىشود كه در روند نقد ادبى بسيار مؤثر بوده است و بهطور غير مستقيم، زمينههاى رشد و شكوفايى نقد در قرن چهارم را فراهم ساخته است. از جمله نقطه نظرات نقدى وى مىتوان توجه به نوگرايان، پرداختن به موضوع سرقتهاى ادبى و عنايت به بحث لفظ و معنى را برشمرد. وى برخلاف برخى از منتقدان مانند ابن سلام كه نوگرايان را به كلى رد میكردند، به جمعآورى اشعار آنها در كتابى تحت عنوان «الروضة»پرداخت و به نقد و بررسى آن مبادرت ورزيد.اين موضعگيرى مثبت نسبت به نوگرايان، فتح بابى بود كه از مسدود شدن راه ابداع و خلاقيت در شعر جلوگيرى نمود. وى در 77 سالگى، به سال 285ق در بغداد درگذشت و در گورستان دارالكوفه دفن گرديد. | ||
او از بسيارى از اساتيد زمانش بهره گرفت كه از آن جمله است: | او از بسيارى از اساتيد زمانش بهره گرفت كه از آن جمله است: |
ویرایش