شهرستانی، محمد بن عبدالکریم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'مدارك ' به 'مدارک ')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۴۱: خط ۴۱:
شهرستانى در حيات علمى خود آثار بسيارى-كه برخى تا بيست اثر شمارش كرده‌اند-به جهان علم و دانش عرضه داشت، اما سوگمندانه از اين تعداد كه به نظر مى‌رسد از نظر محتوا و دقت در رديف آثار بر جاى مانده اوست، تنها چند اثر بيشتر بر جاى نمانده است، كه عبارتند از:
شهرستانى در حيات علمى خود آثار بسيارى-كه برخى تا بيست اثر شمارش كرده‌اند-به جهان علم و دانش عرضه داشت، اما سوگمندانه از اين تعداد كه به نظر مى‌رسد از نظر محتوا و دقت در رديف آثار بر جاى مانده اوست، تنها چند اثر بيشتر بر جاى نمانده است، كه عبارتند از:


#الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مى‌شود.نويسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه‍.ق ادامه داشت ياد مى‌كند.
#الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مى‌شود.نویسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه‍.ق ادامه داشت ياد مى‌كند.
#: گروهى با توجه به اين مقدمه، زمان تأليف الملل و النحل را پس از سال 521 ه‍.ق باور دارند و مى‌گويند اين مقدمه، مقدمه اول شهرستانى بر ملل و نحل بوده است، اما پس از سقوط سلطان سنجر، شهرستانى اين مقدمه را حذف كرد و مقدمه‌اى براى كتابش آورد كه در آن نامى از نصيرالدين محمود نيست.
#: گروهى با توجه به اين مقدمه، زمان تأليف الملل و النحل را پس از سال 521 ه‍.ق باور دارند و مى‌گويند اين مقدمه، مقدمه اول شهرستانى بر ملل و نحل بوده است، اما پس از سقوط سلطان سنجر، شهرستانى اين مقدمه را حذف كرد و مقدمه‌اى براى كتابش آورد كه در آن نامى از نصيرالدين محمود نيست.
#:اما وجود قرينه‌اى محكم در متن ملل و نحل اين ديدگاه را زير سؤال مى‌برد، چه اينكه بر اساس اين قرينه از زمان غيبت امام زمان(ع) تا زمان نوشتن كتاب ملل و نحل در حدود 250 سال گذشته است.«الغيبة قد امتدت مائتين و نيفا و خمسين...» حال اگر اين مقدار را به سال غيبت امام زمان(ع)(260 ه‍.ق) بيفزاييم نتيجه مى‌گيريم كه شهرستانى كتاب ملل نحل را پس از سال 510 ه‍.ق و پيش از سال 520 به پايان برده است و گرنه واژه «نيفا» در عبارت «مائتين و نيفا و خمسين سنة» بى معنى خواهد بود، چنان كه واژه «خمسين» نيز لغو مى‌نمايد.
#:اما وجود قرينه‌اى محكم در متن ملل و نحل اين ديدگاه را زير سؤال مى‌برد، چه اينكه بر اساس اين قرينه از زمان غيبت امام زمان(ع) تا زمان نوشتن كتاب ملل و نحل در حدود 250 سال گذشته است.«الغيبة قد امتدت مائتين و نيفا و خمسين...» حال اگر اين مقدار را به سال غيبت امام زمان(ع)(260 ه‍.ق) بيفزاييم نتيجه مى‌گيريم كه شهرستانى كتاب ملل نحل را پس از سال 510 ه‍.ق و پيش از سال 520 به پايان برده است و گرنه واژه «نيفا» در عبارت «مائتين و نيفا و خمسين سنة» بى معنى خواهد بود، چنان كه واژه «خمسين» نيز لغو مى‌نمايد.
#:با توجه به اين نص محكم در الملل و النحل مى‌توانيم درباره مقدمات نيز به گونه‌اى ديگر اظهار نظر كنيم و بگوييم مقدمه‌اى كه در آن از نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر نام برده شده مقدمه دوم شهرستانى بوده كه در زمان صدارت نصيرالدين محمود به مقدمه اصلى ملل و نحل افزوده است و مقدمه اصلى و اولى كتاب، همين مقدمه‌اى است كه در اول ملل و نحل چاپ قم و به تصحيح بدران وجود دارد.
#:با توجه به اين نص محكم در الملل و النحل مى‌توانيم درباره مقدمات نيز به گونه‌اى ديگر اظهار نظر كنيم و بگوييم مقدمه‌اى كه در آن از نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر نام برده شده مقدمه دوم شهرستانى بوده كه در زمان صدارت نصيرالدين محمود به مقدمه اصلى ملل و نحل افزوده است و مقدمه اصلى و اولى كتاب، همين مقدمه‌اى است كه در اول ملل و نحل چاپ قم و به تصحيح بدران وجود دارد.
#مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از «الملل و النحل» نوشته است.ديدگاه‌هاى نويسنده اين كتاب را خواجه نصيرالدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمع‌آورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مى‌كند.
#مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از «الملل و النحل» نوشته است.ديدگاه‌هاى نویسنده اين كتاب را خواجه نصيرالدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمع‌آورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مى‌كند.
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مى‌توان به عنوان تتمه «الملل و النحل» نام برد.
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مى‌توان به عنوان تتمه «الملل و النحل» نام برد.
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاه‌هاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است.
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاه‌هاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است.
#تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه‍.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مى‌گويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه‍.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول، دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد، مى‌توانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد، چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است.
#تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه‍.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مى‌گويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه‍.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول، دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد، مى‌توانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد، چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است.


مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاه‌هاى نويسنده در علوم قرآنى است.
مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاه‌هاى نویسنده در علوم قرآنى است.


==گرايش مذهبى شهرستانى==
==گرايش مذهبى شهرستانى==
خط ۶۵: خط ۶۵:
محمد بن فتح‌الله بدران نيز در مقدمه «الملل و النحل» شهرستانى را اشعرى مى‌خواند. اما واقعيت امر چيز ديگرى است.شهرستانى به هيچ روى به اهل سنت و فرقه اشاعره گرايش نداشته است و سخنان و نوشته‌هاى او در دفاع از اهل سنت و در راستاى باورهاى آنها از روى تقيه بوده است.
محمد بن فتح‌الله بدران نيز در مقدمه «الملل و النحل» شهرستانى را اشعرى مى‌خواند. اما واقعيت امر چيز ديگرى است.شهرستانى به هيچ روى به اهل سنت و فرقه اشاعره گرايش نداشته است و سخنان و نوشته‌هاى او در دفاع از اهل سنت و در راستاى باورهاى آنها از روى تقيه بوده است.


در اين نوشتار كه با هدف روشن ساختن باورها و انديشه‌هاى مذهبى نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» شكل گرفته، دلايل، شواهد و قراينى از زندگى و آثار شهرستانى كه حكايت از وابستگى او به مذهب شيعه و فرقه اسماعيليه دارد ارائه مى‌شود.هر چند ممكن است برخى از اين نشانه‌ها به تنهايى دلبستگى وى را به شيعه و اسماعيليه اثبات ننمايد، اما از مجموع دلايل و شواهد مى‌توان اطمينان يافت كه نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»پيرو باطنيان بوده است.
در اين نوشتار كه با هدف روشن ساختن باورها و انديشه‌هاى مذهبى نویسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» شكل گرفته، دلايل، شواهد و قراينى از زندگى و آثار شهرستانى كه حكايت از وابستگى او به مذهب شيعه و فرقه اسماعيليه دارد ارائه مى‌شود.هر چند ممكن است برخى از اين نشانه‌ها به تنهايى دلبستگى وى را به شيعه و اسماعيليه اثبات ننمايد، اما از مجموع دلايل و شواهد مى‌توان اطمينان يافت كه نویسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»پيرو باطنيان بوده است.


اسناد و مداركى كه نشانگر گرايش شهرستانى به شيعه و اسماعيليه است به دو دسته تقسيم مى‌شود:1.مدارک و اسناد تاريخى؛2.قراين و شواهد موجود در آثار او.
اسناد و مداركى كه نشانگر گرايش شهرستانى به شيعه و اسماعيليه است به دو دسته تقسيم مى‌شود:1.مدارک و اسناد تاريخى؛2.قراين و شواهد موجود در آثار او.
خط ۷۱: خط ۷۱:
اسناد و مدارک تاريخى
اسناد و مدارک تاريخى


اين دسته از مهم‌ترين دلايل گرايش شهرستانى به اسماعيليه است، زيرا كسانى كه نويسنده ملل و نحل را اسماعيلى معرفى مى‌كنند، يا از معاصران او به شمار مى‌آيند و يا به جهت ارتباط و زندگى با باطنيان، باورها، بزرگان و داعيان آنها را به خوبى مى‌شناسند.براى نمونه ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] از معاصران شهرستانى در «التحبير فى المعجم الكبير» می‌نويسد: «و كان متهما بالميل الى اهل البدع يعنى الاسماعيلية و الدعوة اليهم لضلالتهم.»
اين دسته از مهم‌ترين دلايل گرايش شهرستانى به اسماعيليه است، زيرا كسانى كه نویسنده ملل و نحل را اسماعيلى معرفى مى‌كنند، يا از معاصران او به شمار مى‌آيند و يا به جهت ارتباط و زندگى با باطنيان، باورها، بزرگان و داعيان آنها را به خوبى مى‌شناسند.براى نمونه ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] از معاصران شهرستانى در «التحبير فى المعجم الكبير» می‌نويسد: «و كان متهما بالميل الى اهل البدع يعنى الاسماعيلية و الدعوة اليهم لضلالتهم.»


ابومحمد محمود بن عباس بن ارسلان خوارزمى يكى ديگر از معاصران شهرستانى پس از معرفى شهرستانى و اساتيد او مى‌نويسد: «لو لا تخليطه فى الاعتقاد و ميله الى اهل الزيغ و الالحاد، كان هو الامام، و كثيرا ما كنّا نتعجّب من وفور فضله و كمال عقله، كيف مال الى شىء لا اصل له و اختار امرا لا دليل عليه لا معقولا و لا منقولا.»
ابومحمد محمود بن عباس بن ارسلان خوارزمى يكى ديگر از معاصران شهرستانى پس از معرفى شهرستانى و اساتيد او مى‌نويسد: «لو لا تخليطه فى الاعتقاد و ميله الى اهل الزيغ و الالحاد، كان هو الامام، و كثيرا ما كنّا نتعجّب من وفور فضله و كمال عقله، كيف مال الى شىء لا اصل له و اختار امرا لا دليل عليه لا معقولا و لا منقولا.»
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
«و لهذا قيل:التوحيد فطرة و الامامة فطرة و المبدأ فطرة و المعاد فطرة من انكرها فقد أنكر الفطرة.»
«و لهذا قيل:التوحيد فطرة و الامامة فطرة و المبدأ فطرة و المعاد فطرة من انكرها فقد أنكر الفطرة.»


نويسنده «مفاتيح الاسرار» شكر نعمت و وفاء به عهد را دو اصل از اصول مهم و اساسى دين مى‌داند و عهد امامت را از سزاوارترين عهدها براى وفا و فراگيرترين پيمانها از جهت نفع براى مردم معرفى مى‌نمايد:
نویسنده «مفاتيح الاسرار» شكر نعمت و وفاء به عهد را دو اصل از اصول مهم و اساسى دين مى‌داند و عهد امامت را از سزاوارترين عهدها براى وفا و فراگيرترين پيمانها از جهت نفع براى مردم معرفى مى‌نمايد:


«و احق النعم بالشكر و أعمّها نفعا للخلق و أخصّها درجة عند الحق نعمة النبوة.و أحقّ العهود بالوفاء و أعمّها نفعا للخلق و أخصّها درجة عند الحق عهد الامامة.»
«و احق النعم بالشكر و أعمّها نفعا للخلق و أخصّها درجة عند الحق نعمة النبوة.و أحقّ العهود بالوفاء و أعمّها نفعا للخلق و أخصّها درجة عند الحق عهد الامامة.»
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
«و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة، أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول‌الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول‌الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...»
«و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة، أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول‌الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول‌الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...»


در جاى جاى تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» با عنوان «الاسرار»آيات قرآن بر مسأله امامت و وصايت منطبق شده، نويسنده در سرّ ديگرى از اسرار آيات قرآن مسأله امامت را از عهود الهى مى‌خواند و منكر آن را منافق مى‌نامد:
در جاى جاى تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» با عنوان «الاسرار»آيات قرآن بر مسأله امامت و وصايت منطبق شده، نویسنده در سرّ ديگرى از اسرار آيات قرآن مسأله امامت را از عهود الهى مى‌خواند و منكر آن را منافق مى‌نامد:


«فمن عرف نعمة الله ثم أنكرها و كفرها فهو كافر، و من نقض عهد الله من بعد ميثاقه و قطع ما أمر الله به أن يوصل فهو منافق.»
«فمن عرف نعمة الله ثم أنكرها و كفرها فهو كافر، و من نقض عهد الله من بعد ميثاقه و قطع ما أمر الله به أن يوصل فهو منافق.»
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
همو على(ع) را تنها كسى مى‌داند كه به آيه نجوى عمل نمود: «و لذلك كلّ من كان يريد مناجاة الرسول(ص) وجب عليه أن يقدّم بين يدى نجواه صدقة، فلا عمل بهذه الآية إلاّ أمير المؤمنين علىّ رضى الله عنه، حيث تصدّق بعشرة دراهم على عشرة مناجيات.»
همو على(ع) را تنها كسى مى‌داند كه به آيه نجوى عمل نمود: «و لذلك كلّ من كان يريد مناجاة الرسول(ص) وجب عليه أن يقدّم بين يدى نجواه صدقة، فلا عمل بهذه الآية إلاّ أمير المؤمنين علىّ رضى الله عنه، حيث تصدّق بعشرة دراهم على عشرة مناجيات.»


نويسنده مفاتيح الاسرار، آيات شريفه'''«الذين ينفقون أموالهم بالليل و النهار سرّا و علانية»'''(بقره274/) و'''«و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله»'''(بقره207/) را در شأن و منزلت على(ع) مى نماياند.[1] و مخاطب آيه شريفه'''«يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرين»'''(بقره153/) را على(ع) مى داند و ايشان را امام ائمه در صبر و صلات معرفى مى‌كند:
نویسنده مفاتيح الاسرار، آيات شريفه'''«الذين ينفقون أموالهم بالليل و النهار سرّا و علانية»'''(بقره274/) و'''«و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله»'''(بقره207/) را در شأن و منزلت على(ع) مى نماياند.[1] و مخاطب آيه شريفه'''«يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرين»'''(بقره153/) را على(ع) مى داند و ايشان را امام ائمه در صبر و صلات معرفى مى‌كند:


«قال الصابرون على البلاء الشاكرون للنعماء:ان امام الائمة فى الصبر و الصلوة اميرالمؤمنين علىّ رضى الله عنه، حيث قال ان للمحن نهايات و لها غايات، فشأن المؤمن أن يصبر و يستغفر حتى ينقضى ايامها، و لقد كان‌ عليه‌السلام مقبلا على شأنه، راضيا بزمانه، صابرا على ما يصيبه من المحن، مشغولا بالعبادة على ما تنوبه من الفتن، و كان المخاطب ب‍'''«يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة»'''هو، و لقد قال النبى(ص) کلّ ما ورد فى القرآن'''«يا ايها الذين آمنوا»'''فعلىّ رأسه بل و الله هو الوافى بموجب الخطاب، و هو الخارج عن التكليف التى تضمّنه الخطاب، فمن أدّى ما كلّف كان هو المعنىّ بالخطاب.»
«قال الصابرون على البلاء الشاكرون للنعماء:ان امام الائمة فى الصبر و الصلوة اميرالمؤمنين علىّ رضى الله عنه، حيث قال ان للمحن نهايات و لها غايات، فشأن المؤمن أن يصبر و يستغفر حتى ينقضى ايامها، و لقد كان‌ عليه‌السلام مقبلا على شأنه، راضيا بزمانه، صابرا على ما يصيبه من المحن، مشغولا بالعبادة على ما تنوبه من الفتن، و كان المخاطب ب‍'''«يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة»'''هو، و لقد قال النبى(ص) کلّ ما ورد فى القرآن'''«يا ايها الذين آمنوا»'''فعلىّ رأسه بل و الله هو الوافى بموجب الخطاب، و هو الخارج عن التكليف التى تضمّنه الخطاب، فمن أدّى ما كلّف كان هو المعنىّ بالخطاب.»
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش، فهم قرآن، تفسير قرآن، تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل‌بيت(ع) مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاه‌هاى ساير فرقه‌هاى اسلامى را زير سؤال مى‌برد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مى‌خواند.
يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش، فهم قرآن، تفسير قرآن، تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل‌بيت(ع) مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاه‌هاى ساير فرقه‌هاى اسلامى را زير سؤال مى‌برد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مى‌خواند.


نويسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، در تأويل آيات قرآن كه با عنوان «الاسرار» انجام مى‌گيرد از اهل‌بيت پيامبر با عناوين ديگرى نيز ياد مى‌كند مانند: اهل القرآن، اصحاب الاسرار، العترة الطاهرة، الصادقين و...او در مقدمه مفاتيح الاسرار در اين باره مى‌نويسد:
نویسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، در تأويل آيات قرآن كه با عنوان «الاسرار» انجام مى‌گيرد از اهل‌بيت پيامبر با عناوين ديگرى نيز ياد مى‌كند مانند: اهل القرآن، اصحاب الاسرار، العترة الطاهرة، الصادقين و...او در مقدمه مفاتيح الاسرار در اين باره مى‌نويسد:


«و اذا قلت:قال اهل القرآن، و اصحاب الاسرار او الذى شققت له اسماء من معنى الآية، فلا اريد به نفسى عياذ بالله و انما اريد الصديقين من اهل‌بيت النبى(ص)، فهم الواقفون على الاسرار و هم من المصطفين الاخيار...»
«و اذا قلت:قال اهل القرآن، و اصحاب الاسرار او الذى شققت له اسماء من معنى الآية، فلا اريد به نفسى عياذ بالله و انما اريد الصديقين من اهل‌بيت النبى(ص)، فهم الواقفون على الاسرار و هم من المصطفين الاخيار...»
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
«و حق التلاوة على وجوه:منها، صحة اخراج الحروف من مخارجها، و منها صحة وضع الالفاظ على مواضعها، و منها صحة نظم المعانى على طرائقها، و منها الوقوف على اسرارها من الحروف و الاصوات اولا و من الالفاظ و الكلمات ثانيا و من المعانى و الآيات ثالثا، فيميّزون بين المحكمات منها و المتشابهات، و بين العمومات منها و الخصوصات، و بين المفروغات منها و المقيدات، و بين المشروعات منها ظاهرا و المقدرات باطنا و...»
«و حق التلاوة على وجوه:منها، صحة اخراج الحروف من مخارجها، و منها صحة وضع الالفاظ على مواضعها، و منها صحة نظم المعانى على طرائقها، و منها الوقوف على اسرارها من الحروف و الاصوات اولا و من الالفاظ و الكلمات ثانيا و من المعانى و الآيات ثالثا، فيميّزون بين المحكمات منها و المتشابهات، و بين العمومات منها و الخصوصات، و بين المفروغات منها و المقيدات، و بين المشروعات منها ظاهرا و المقدرات باطنا و...»


بر اساس اين باورها نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» تفسير بايسته و بهينه قرآن را در توان اهل‌بيت مى‌خواند و تنها راه رهايى از گرداب تفسير به رأى را آموختن تفسير از اهل‌بيت معرفى مى‌نمايد: «قالت العترة الطاهرة الذين هم احد الثقلين و ثانى اثنين:ان الذين فسروا القرآن بآرائهم انّما تبوّءوا مقعدهم من النار، لانهم لم يسندوا تفاسيرهم الى صادق قد عرفوا صدقه اولا ثم صدقوه فى التفسير، فاختلفت اقاويلهم فى كل آية، بل فى كل كلمة، بل فى كل حرف، و هم الذين حرّفوا الكلم عن مواضعها و الحروف عن مواقعها، و تعرضوا للوقوف على اسرار القرآن، و استرقوا السمع فأتبعهم شهاب ثاقب، فمن قال:انها عبارات عن اسماء الله و اسماء الحروف او السور او اسماء اشخاص او اقسام بها فقد اختطف خطفة مما تناجت به ملائكة اللّه، او تناغت عليه اولياء الله، و إن الناجى منهم من و كل علمها الى اللّه تعالى و الى رسوله(ص) و الى الصادقين عن اللّه، و هو قول من قال ان لكلّ كتاب سرا و صفوة استأثر الله تعالى بعلمها و آثر اولياه و اصفياه بالوقوف عليها...»
بر اساس اين باورها نویسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» تفسير بايسته و بهينه قرآن را در توان اهل‌بيت مى‌خواند و تنها راه رهايى از گرداب تفسير به رأى را آموختن تفسير از اهل‌بيت معرفى مى‌نمايد: «قالت العترة الطاهرة الذين هم احد الثقلين و ثانى اثنين:ان الذين فسروا القرآن بآرائهم انّما تبوّءوا مقعدهم من النار، لانهم لم يسندوا تفاسيرهم الى صادق قد عرفوا صدقه اولا ثم صدقوه فى التفسير، فاختلفت اقاويلهم فى كل آية، بل فى كل كلمة، بل فى كل حرف، و هم الذين حرّفوا الكلم عن مواضعها و الحروف عن مواقعها، و تعرضوا للوقوف على اسرار القرآن، و استرقوا السمع فأتبعهم شهاب ثاقب، فمن قال:انها عبارات عن اسماء الله و اسماء الحروف او السور او اسماء اشخاص او اقسام بها فقد اختطف خطفة مما تناجت به ملائكة اللّه، او تناغت عليه اولياء الله، و إن الناجى منهم من و كل علمها الى اللّه تعالى و الى رسوله(ص) و الى الصادقين عن اللّه، و هو قول من قال ان لكلّ كتاب سرا و صفوة استأثر الله تعالى بعلمها و آثر اولياه و اصفياه بالوقوف عليها...»


در نگاه شهرستانى تحريف قرآن بر دو قسم است؛ تحريف لفظى و تحريف معنوى كه تحريف معنوى آيات، نتيجه بى توجهى به ديدگاه‌ها و تأويلات عترت پيامبر است:
در نگاه شهرستانى تحريف قرآن بر دو قسم است؛ تحريف لفظى و تحريف معنوى كه تحريف معنوى آيات، نتيجه بى توجهى به ديدگاه‌ها و تأويلات عترت پيامبر است:
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل‌بيت و ديدگاه‌هاى تفسيرى آنها سود مى‌برد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل‌بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاه‌هاى اهل‌بيت را مى‌آموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل‌البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.»
به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل‌بيت و ديدگاه‌هاى تفسيرى آنها سود مى‌برد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل‌بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاه‌هاى اهل‌بيت را مى‌آموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل‌البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.»


بهره‌ورى شهرستانى از روايات اهل‌بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمى‌شود، بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مى‌برد؛ رواياتى درباره تعداد سوره‌ها، تعداد آيات، نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر، فضائل سوره‌ها، قراءات قرآن، جمع‌آورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» دارد، به گونه‌اى كه نويسنده گاه براى ارائه نظريه تفسيرى و تأويلى اهل‌بيت و يا عرضه باور ايشان در مباحث علوم قرآنى به كتب خاص روايى شيعه مراجعه مى‌كند:
بهره‌ورى شهرستانى از روايات اهل‌بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمى‌شود، بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مى‌برد؛ رواياتى درباره تعداد سوره‌ها، تعداد آيات، نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر، فضائل سوره‌ها، قراءات قرآن، جمع‌آورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» دارد، به گونه‌اى كه نویسنده گاه براى ارائه نظريه تفسيرى و تأويلى اهل‌بيت و يا عرضه باور ايشان در مباحث علوم قرآنى به كتب خاص روايى شيعه مراجعه مى‌كند:


«فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما‌السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص) بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...»
«فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما‌السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص) بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...»
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:




از نشانه‌ها، دلايل و شواهد بسيارى كه در آثار شهرستانى به خصوص تفسير گران سنگ او «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» وجود دارد و ما تنها به بخشى از آنها اشاره كرديم نتيجه مى‌گيريم نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» به مذهب شيعه وابسته بوده است.اكنون اين سؤال مطرح است كه شهرستانى از ميان فرقه‌هاى متعدد شيعه مانند اماميه، كيسانيه، زيديه، اسماعيليه و...به كدام يك وابستگى و دلبستگى داشته است؟آيا او يك مفسر كيسانى يا امامى و يا زيدى است و يا مفسرى است پيرو باطنيان كه با عقايد و باورهاى آنها، آيات قرآن را تفسير مى‌كند؟
از نشانه‌ها، دلايل و شواهد بسيارى كه در آثار شهرستانى به خصوص تفسير گران سنگ او «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» وجود دارد و ما تنها به بخشى از آنها اشاره كرديم نتيجه مى‌گيريم نویسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» به مذهب شيعه وابسته بوده است.اكنون اين سؤال مطرح است كه شهرستانى از ميان فرقه‌هاى متعدد شيعه مانند اماميه، كيسانيه، زيديه، اسماعيليه و...به كدام يك وابستگى و دلبستگى داشته است؟آيا او يك مفسر كيسانى يا امامى و يا زيدى است و يا مفسرى است پيرو باطنيان كه با عقايد و باورهاى آنها، آيات قرآن را تفسير مى‌كند؟


دلايل و شواهد بسيارى شهرستانى را از بزرگان و به اصطلاح از داعيان اسماعيليه نشان مى‌دهد.در جاى جاى آثار او به خصوص تفسير وى كه در محيطى تقريبا امن و به دور از ترس و وحشت از اهل سنت نوشته شده و نسبت به آثار ديگرش كمتر حكايت از تقيه دارد، نشانه‌هايى از وابستگى و دلبستگى نويسنده مفاتيح الاسرار به اسماعيليه، باطنيه، تعليميه و ملاحده وجود دارد؛ نشانه‌هايى كه تنها در صورت آشنايى با عقايد و باورهاى خاص اسماعيليه و مقايسه آن با ديدگاه‌ها و انديشه‌هاى شهرستانى در خور رديابى است.برخى از اين نشانه‌ها عبارتند از:
دلايل و شواهد بسيارى شهرستانى را از بزرگان و به اصطلاح از داعيان اسماعيليه نشان مى‌دهد.در جاى جاى آثار او به خصوص تفسير وى كه در محيطى تقريبا امن و به دور از ترس و وحشت از اهل سنت نوشته شده و نسبت به آثار ديگرش كمتر حكايت از تقيه دارد، نشانه‌هايى از وابستگى و دلبستگى نویسنده مفاتيح الاسرار به اسماعيليه، باطنيه، تعليميه و ملاحده وجود دارد؛ نشانه‌هايى كه تنها در صورت آشنايى با عقايد و باورهاى خاص اسماعيليه و مقايسه آن با ديدگاه‌ها و انديشه‌هاى شهرستانى در خور رديابى است.برخى از اين نشانه‌ها عبارتند از:


#خداشناسى
#خداشناسى
#:يكى از شاخصه‌هاى اصلى فرقه اسماعيليه كه آنها را از تمام فرقه‌هاى اسلامى-چه شيعى و چه سنى-جدا مى‌كند، باورهاى خاص آنها درباره خدا و صفات الهى است. اسماعيليان خدا را منزه از صفات مى‌دانند و وجود را كه از آن به «ايس» تعبير مى‌كنند از خداوند نفى مى‌كنند.حميدالدين کرمانى يكى از فلاسفه بزرگ اسلام و پيرو اسماعيليه،ذيل عنوان «فى الله الذى لا اله الا هو و بطلان كونه ايسا»چندين دليل براى نفى وجود از خداوند ارائه مى‌كند. نويسنده ديگر اسماعيليه پرسشهايى از قبيل:هل هو؟ما هو؟كم هو؟كيف هو؟اى هو؟متى هو؟و...را در مورد خداوند بيهوده و بى معنى مى‌خواند.
#:يكى از شاخصه‌هاى اصلى فرقه اسماعيليه كه آنها را از تمام فرقه‌هاى اسلامى-چه شيعى و چه سنى-جدا مى‌كند، باورهاى خاص آنها درباره خدا و صفات الهى است. اسماعيليان خدا را منزه از صفات مى‌دانند و وجود را كه از آن به «ايس» تعبير مى‌كنند از خداوند نفى مى‌كنند.حميدالدين کرمانى يكى از فلاسفه بزرگ اسلام و پيرو اسماعيليه،ذيل عنوان «فى الله الذى لا اله الا هو و بطلان كونه ايسا»چندين دليل براى نفى وجود از خداوند ارائه مى‌كند. نویسنده ديگر اسماعيليه پرسشهايى از قبيل:هل هو؟ما هو؟كم هو؟كيف هو؟اى هو؟متى هو؟و...را در مورد خداوند بيهوده و بى معنى مى‌خواند.
#:مصطفى غالب، محقق برجسته اسماعيلى، در مقدمه «راحة العقل» درباره اعتقادات اسماعيليه در بحث خداشناسى مى‌نويسد: «و مذهب الاسماعيلية فى توحيدهم أنّ الله سبحانه و تعالى منزّه عن الصفات و الاسماء، لا شریک له و انه تعالى ليس ايسا و ليس ليسا، و هو ليس من جنس العقول حتى تدركه العقول، و ليس بجسم حتى يراه البصر، و لا يحلّ فى جسد، و انه تعالى لا يعرب عنه بلفظ قول و لا بعقد ضمير، و انه سبحانه و تعالى أبدع من ذاته العقل الكلى او الموجود الاول او المبدع الاول و جعله علة للموجودات العلوية و السلفية، لانه عين الابداع و عين المبدع من ناحية و عين الوحدة من ناحية اخرى.»
#:مصطفى غالب، محقق برجسته اسماعيلى، در مقدمه «راحة العقل» درباره اعتقادات اسماعيليه در بحث خداشناسى مى‌نويسد: «و مذهب الاسماعيلية فى توحيدهم أنّ الله سبحانه و تعالى منزّه عن الصفات و الاسماء، لا شریک له و انه تعالى ليس ايسا و ليس ليسا، و هو ليس من جنس العقول حتى تدركه العقول، و ليس بجسم حتى يراه البصر، و لا يحلّ فى جسد، و انه تعالى لا يعرب عنه بلفظ قول و لا بعقد ضمير، و انه سبحانه و تعالى أبدع من ذاته العقل الكلى او الموجود الاول او المبدع الاول و جعله علة للموجودات العلوية و السلفية، لانه عين الابداع و عين المبدع من ناحية و عين الوحدة من ناحية اخرى.»
#:اين باور، در نوشته‌هاى شهرستانى به روشنى ديده مى‌شود، او در تلاش براى نقد انديشه‌هاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] از اين باور باطنيان سود مى‌برد:
#:اين باور، در نوشته‌هاى شهرستانى به روشنى ديده مى‌شود، او در تلاش براى نقد انديشه‌هاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] از اين باور باطنيان سود مى‌برد:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش