۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''شاعران فارسىسرا'''، اثر [[سيد احمد حسينى اشكورى]]، كتابى است پيرامون شرح حال شاعران فارسىسرا كه به زبان فارسى و مقدمه آن در سال 1384ش، نوشته شده است. | '''شاعران فارسىسرا'''، اثر [[سيد احمد حسينى اشكورى]]، كتابى است پيرامون شرح حال شاعران فارسىسرا كه به زبان فارسى و مقدمه آن در سال 1384ش، نوشته شده است. | ||
انگيزه اصلى | انگيزه اصلى نویسنده از نگارش اين اثر، معرفى شاعران و اعلامى است كه گهگاه كلامى به مصداق «إن من الشعر لحكمة» سرودهاند و در تذكرهها نام و نشانى ندارند و احوال آنان در منابع شعرى نيامده است؛ گمنامانى كه سالهاى سال است بهدست فراموشى سپرده شدهاند و اگر تلاشهاى محققینى چون معظمله نبود شايد نام و خاطره آنها كلا به دست فراموشى سپرده مىشد و براى هميشه از يادها محو مىگرديد و اين درهاى معانى در اعماق تيره جهل مدفون مىگشت كه اين امر به اهميت كتاب نيز اشاره دارد<ref>ر.ک: مقدمه سيد ناصر ميبدى، ص16</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب با دو مقدمه از | كتاب با دو مقدمه از نویسنده و سيد ناصر ميبدى آغاز و اسامى افراد به ترتيب حروف الفبا آمده است. | ||
بيشتر مطالب اين گنجينه نفيس را | بيشتر مطالب اين گنجينه نفيس را نویسنده از لابهلاى اوراق پراكنده نسخ خطى و كاوشهاى متفرقه به دست آورده و خود در اينباره مىنويسد: «اين كمترين، به پيروى از روشى كه دارم و معتقدم بايد از فرصتهاى زودگذر استفاده كرد، گهگاه كه به چنين معلوماتى دست مىيافتم در برگهايى ثبت و ضبط مىكردم. از اين نوشتههاى بىسروته، تذكره حاضر به دست آمده كه شرح حال جمعى از نادرههاى علمى ادبى است»<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref> | ||
در اين اثر براى شناخت اينكه شاعر داراى عنوانى در تذكرهها مىباشد يا از وى ياد نشده است، به كتابهاى «فرهنگ سخنوران» دكتر عبدالرسول خيامپور و «سخنوران نامى معاصر ايران» سيد محمدباقر برقعى و «تذكره شعراى اصفهان» سيد مصلحالدين مهدوى، مراجعه شده و گاهى از كتابهاى ديگر بهره برده شده است<ref>ر.ک: همان، ص8</ref> | در اين اثر براى شناخت اينكه شاعر داراى عنوانى در تذكرهها مىباشد يا از وى ياد نشده است، به كتابهاى «فرهنگ سخنوران» دكتر عبدالرسول خيامپور و «سخنوران نامى معاصر ايران» سيد محمدباقر برقعى و «تذكره شعراى اصفهان» سيد مصلحالدين مهدوى، مراجعه شده و گاهى از كتابهاى ديگر بهره برده شده است<ref>ر.ک: همان، ص8</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه | در مقدمه نویسنده، ضمن اشاره به موضوع كتاب، به بيان انگيزه نگارش پرداخته شده است<ref>همان، ص7-8</ref> | ||
در مقدمه ميبدى، ابتدا به تعريف شعر، شاعر، تذكره و اهميت تذكرهنويسى پرداخته شده و سپس ويژگىها و خصوصيات كتاب بيان گرديده و در نهايت، شرح حالى از | در مقدمه ميبدى، ابتدا به تعريف شعر، شاعر، تذكره و اهميت تذكرهنويسى پرداخته شده و سپس ويژگىها و خصوصيات كتاب بيان گرديده و در نهايت، شرح حالى از نویسنده، ارائه گرديده است<ref>ر.ک: مقدمه سيد ناصر ميبدى، ص9-22</ref> | ||
اگرچه از ديرباز نوشتن كتبى با عنوان تذكرة الشعراء در بين اهل ادب ملل گوناگون شايع بوده و اكثر كشورها بهگونههاى جهانى، وطنى و حتى محدوده شهرى داراى چنين تأليفاتى هستند و از قرون و اعصار گذشته تأليفات گرانسنگى در اين زمينه بهجاى مانده است، اما بىترديد در بين تذكرههاى معاصر، اثر حاضر يكى از برجستههاى عصر حاضر است كه متضمن فوائد بسيارى است و در اوراق زرين آن ديدگاههاى تازهاى مشاهده مىشود. اين تأليف برجسته در روزگارى به رشته تحرير درآمده كه خودفريبىهاى عصر نوين با همه مفاخر فريبندهاش نتوانسته است ردپايى در او داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> | اگرچه از ديرباز نوشتن كتبى با عنوان تذكرة الشعراء در بين اهل ادب ملل گوناگون شايع بوده و اكثر كشورها بهگونههاى جهانى، وطنى و حتى محدوده شهرى داراى چنين تأليفاتى هستند و از قرون و اعصار گذشته تأليفات گرانسنگى در اين زمينه بهجاى مانده است، اما بىترديد در بين تذكرههاى معاصر، اثر حاضر يكى از برجستههاى عصر حاضر است كه متضمن فوائد بسيارى است و در اوراق زرين آن ديدگاههاى تازهاى مشاهده مىشود. اين تأليف برجسته در روزگارى به رشته تحرير درآمده كه خودفريبىهاى عصر نوين با همه مفاخر فريبندهاش نتوانسته است ردپايى در او داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> | ||
نویسنده با سيره قدماى اهل ادب به تأليف اين تذكره پرداخته و يادگارى شايسته را به گلزار ادب فارسى اهدا نموده است. او از اقيانوس عظيم ادب و بحر بىكران شعر، مرواريدهاى لطف و احساس را صيد و در اختيار گوهرشناسان زبان پارسى قرار داده است و در يك جمله تذكره حاضر كليدى بر گنجينه ادبيات كلاسيك اين سرزمين است<ref>ر.ک: همان</ref> | |||
بسيارند شاعرانى كه در تذكرهها نام و نشانى ندارند و احوال آنان در منابع شاعرشناسى نيامده است، ولى در نوشتههاى پراكنده مىتوان نام و نشان و عصر عدهاى از آنان و گاهى شرح حال كامل بعضى از آن گمنامان را يافت؛ اگر طى مطالعات و كاوشهاى تحقيقى متفرقه آنچه را كه انسان در رابطه با آنان مىيابد يادداشت كند و در مجموعهاى گرد آورد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref> | بسيارند شاعرانى كه در تذكرهها نام و نشانى ندارند و احوال آنان در منابع شاعرشناسى نيامده است، ولى در نوشتههاى پراكنده مىتوان نام و نشان و عصر عدهاى از آنان و گاهى شرح حال كامل بعضى از آن گمنامان را يافت؛ اگر طى مطالعات و كاوشهاى تحقيقى متفرقه آنچه را كه انسان در رابطه با آنان مىيابد يادداشت كند و در مجموعهاى گرد آورد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
اين تذكره نشانگر آن است كه نهتنها متشرعين و فقهاى اسلام از شعر و شاعرى تبرى نجستهاند، بلكه با رغبتى شايسته همطراز اولينهاى شعر و ادب پا به عرصه شعر نهاده و در ميادين كلام موزون درهاى خيال را در وادى حكمت و معرفت به ادبدوستان تقديم نمودهاند و در توصيف جلال و جمال حضرت دوست عز و جل در وادى كمال، نكته نكته زبان گوياى حال را در دار الوصال بازگو بودهاند و در فصاحت و بلاغت دين را محور عشق قرار داده و احساسات دلنشين مذهب را به نظم كشيدهاند<ref>ر.ک: همان</ref> | اين تذكره نشانگر آن است كه نهتنها متشرعين و فقهاى اسلام از شعر و شاعرى تبرى نجستهاند، بلكه با رغبتى شايسته همطراز اولينهاى شعر و ادب پا به عرصه شعر نهاده و در ميادين كلام موزون درهاى خيال را در وادى حكمت و معرفت به ادبدوستان تقديم نمودهاند و در توصيف جلال و جمال حضرت دوست عز و جل در وادى كمال، نكته نكته زبان گوياى حال را در دار الوصال بازگو بودهاند و در فصاحت و بلاغت دين را محور عشق قرار داده و احساسات دلنشين مذهب را به نظم كشيدهاند<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
در اين تذكره، امهات و اركان تذكرهنويسى رعايت شده و شيوههاى صحيح معاصر در آن به كار رفته است. در آن جنبههاى ادبى و نكات اصلى نگارش مطرح و اصول ادبى به شيوه احسن به كار رفته است و از تفاصيل بيهوده و زيادهگويىهاى بىثمر پرهيز گرديده و دستور زبان در حد توان به كار گرفته شده و اين از نمونههاى شيواى نظم و نثر | در اين تذكره، امهات و اركان تذكرهنويسى رعايت شده و شيوههاى صحيح معاصر در آن به كار رفته است. در آن جنبههاى ادبى و نكات اصلى نگارش مطرح و اصول ادبى به شيوه احسن به كار رفته است و از تفاصيل بيهوده و زيادهگويىهاى بىثمر پرهيز گرديده و دستور زبان در حد توان به كار گرفته شده و اين از نمونههاى شيواى نظم و نثر نویسنده در آيين نگارش مىباشد و بهحق مىتوان گفت اين اثر راه و روشى بهخصوص بوده و رهآوردى است براى آنان كه در سيرهنويسى شناخت را در حقايق جستجو مىكنند<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
همچنين مىتوان گفت | همچنين مىتوان گفت نویسنده تذكره حاضر از دو لغزش فاحش در اكثر تذكرههاى موجود مبراست؛ زيرا در اين راستا دو مورد را نبايد ناديده گرفت: | ||
اول: آنكه با سيرى كوتاه در بعضى از تذكرههاى موجود، خصوصا معاصر مىبينيم براى قطردار كردن حجم كتاب، گاهى شرح حال كسانى بهعنوان شاعر اطلاق شده است كه نمىتوان آنان را بهعنوان شاخص شعرى معرفى نمود؛ زيرا سرايش چند كلام موزون دال بر شاعر بودن افراد نيست و تراشيدن افتخارات ادبى، ارزش علمى نداشته و ندارد و اين ويژگىهاى نگارش | اول: آنكه با سيرى كوتاه در بعضى از تذكرههاى موجود، خصوصا معاصر مىبينيم براى قطردار كردن حجم كتاب، گاهى شرح حال كسانى بهعنوان شاعر اطلاق شده است كه نمىتوان آنان را بهعنوان شاخص شعرى معرفى نمود؛ زيرا سرايش چند كلام موزون دال بر شاعر بودن افراد نيست و تراشيدن افتخارات ادبى، ارزش علمى نداشته و ندارد و اين ويژگىهاى نگارش نویسنده در اين اثر است كه مىبينيم با وجود معرفى چند تن كه مصداق كلام ما مىباشند، اشاره به سست و نااستوار بودن نظم ناظم نموده و مىنويسد گاهى ابياتى به نظم مىآورد<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref> | ||
دوم: بسيارى از تذكرهنويسان - چه در گذشته و چه در سده اخير - در بينشها و اغماضهاى خود حب و بغض را خودآگاه يا ناخودآگاه ميزان ستايشهاى خويش قرار دادهاند كه اين شايد نقصى بزرگ در آثار آنان مىباشد. | دوم: بسيارى از تذكرهنويسان - چه در گذشته و چه در سده اخير - در بينشها و اغماضهاى خود حب و بغض را خودآگاه يا ناخودآگاه ميزان ستايشهاى خويش قرار دادهاند كه اين شايد نقصى بزرگ در آثار آنان مىباشد. نویسنده در اين اثر، كمتر به عناوين و تقدير و تمجيدهاى بيهوده مىپردازند و درعينحال، مقام علمى افراد را پاس مىدارند. فارغ از هرگونه توقع و انتظار از صاحبان انديشه و قلم، گاهى با حسن نيت بازگوى معايب اشخاص نيز هستند كه اين عيبجويىهاى سالم يا نقد صحيح منطقى را ما در اين اثر گرانبها نيز مىتوانيم با كمى دقت بازيابيم و به نظرات منصفانه ايشان احترام گذاريم<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> | ||
بهجرأت مىتوان ادعا نمود كه | بهجرأت مىتوان ادعا نمود كه نویسنده در سبک نگارش از اينگونه لغزشهاى خودبينانه و نامنصفانه عارى است و اين دو مورد از امورى است كه در گفتار و نوشتار تاريخى رسوخ نموده و كمتر نویسندهاى را مىبينيم كه دچار اين كوتهفكرىها نشده باشد؛ امورى كه از چشمانداز نقادان چيرهدست بهدور نيست<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
در پايان مىتوان چنين گفت كه اثر حاضر، بخشى از تاريخ ادبيات و فرهنگ ما ايرانيان مىباشد كه در آن شرح حال شعرايى آمده است كه اكثرا نام و نشانى در تحريرات تذكرهنويسان نداشته و ندارند و اين كوشش عالى خدمتى ارزنده به پژوهشگران ادبيات بشمار مىرود<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> | در پايان مىتوان چنين گفت كه اثر حاضر، بخشى از تاريخ ادبيات و فرهنگ ما ايرانيان مىباشد كه در آن شرح حال شعرايى آمده است كه اكثرا نام و نشانى در تحريرات تذكرهنويسان نداشته و ندارند و اين كوشش عالى خدمتى ارزنده به پژوهشگران ادبيات بشمار مىرود<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> |
ویرایش