۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
'''ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق'''، اثر [[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن ابىبكر قلانسى نسفى]] (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را [[عارف نو شاهی، رضا الله شاه |دكتر عارف نوشاهى]] (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است. | '''ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق'''، اثر [[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن ابىبكر قلانسى نسفى]] (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را [[عارف نو شاهی، رضا الله شاه |دكتر عارف نوشاهى]] (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است. | ||
در | در این اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... بهصورت موعظهاى، توضيح داده شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلى (شامل 32 فصل) تشكيل شده است. | کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلى (شامل 32 فصل) تشكيل شده است. | ||
زبان و ادبيات | زبان و ادبيات این اثر، برای نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مىشود. | ||
روش نویسنده در | روش نویسنده در این اثر، نقلى و موعظهاى است. | ||
مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسی، تازى، شنيدهها و نوشتههايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مىبرد و در برخى موارد نام نمىبرد و فقط مىنویسد: «بهحكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است: | مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسی، تازى، شنيدهها و نوشتههايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مىبرد و در برخى موارد نام نمىبرد و فقط مىنویسد: «بهحكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است: | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
#فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛ | #فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛ | ||
#لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛ | #لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛ | ||
#مصون، | #مصون، این کتاب شناخته نشد؛ | ||
#معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين کتابى ديده نمىشود؛ | #معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين کتابى ديده نمىشود؛ | ||
#نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از | #نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از این منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مىكند كه مؤلف، این کتاب را نيز در دست داشته است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صشصت و شش-هفتاد</ref>همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مىشود، تحرير نسخه T است كه با نسخه P مقابله گرديده است. تفاوتهاى این دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقىها ضبط شده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صهشتاد و نه</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
هرچند درباره محتواى | هرچند درباره محتواى این اثر سودمند، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونههايى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مىشود: | ||
#نویسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانستههاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموختهام - برای آنان املا كنم تا بهرهمند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref> | #نویسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانستههاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموختهام - برای آنان املا كنم تا بهرهمند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref> | ||
#از جمله مطالب جالب نویسنده | #از جمله مطالب جالب نویسنده این است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بىمنفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مىاندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مىاندخسم»؛ يعنى پناه مىبرم. | ||
#همانطوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرحشده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در یک مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشتهاند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفتهاند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و | #همانطوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرحشده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در یک مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشتهاند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفتهاند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و این سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاىها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ویران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref> | ||
#نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمهالله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غمها بيند؛ به چه داند كه | #نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمهالله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غمها بيند؛ به چه داند كه این غمهاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بىپژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاریکى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== |
ویرایش