۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
گروه بسيارى از وى فقه و حديث آموختند كه از مشهورترين آنان مىتوان ابوشامه مقدسى و [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را نام برد. نام ديگر شاگردان و راویان وى را [[ذهبى]] در «سير» آورده است. | گروه بسيارى از وى فقه و حديث آموختند كه از مشهورترين آنان مىتوان ابوشامه مقدسى و [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را نام برد. نام ديگر شاگردان و راویان وى را [[ذهبى]] در «سير» آورده است. | ||
ابن صلاح گذشته از علوم حديث و فقه در برخى علوم ديگر چون تفسير نيز صاحب اطلاع بود. وى گرايش سَلَفى داشت و با تأویل مخالف بود. نسبت به فلسفه و منطق بدبين بود و اعتقاد داشت كه فلسفه مايه سفاهت، كوتاه فكرى، الحاد و انحراف از دين است و احكام شرعى و مباحث دينى هيچ نيازى به قواعد و اصطلاحات منطق ندارد. لذا وظيفه سلطان مىدانست كه با طايفه فيلسوفان و اهل منطق به شدت برخورد كند و آنان را از مدارس اخراج نمايد و از آنجا كه بر زمامداران آن عصر نفوذ داشت و فتاواى او مبناى عمل به شمار مىرفت، اجازه نمىداد در دمشق منطق و فلسفه تدريس شود. از | ابن صلاح گذشته از علوم حديث و فقه در برخى علوم ديگر چون تفسير نيز صاحب اطلاع بود. وى گرايش سَلَفى داشت و با تأویل مخالف بود. نسبت به فلسفه و منطق بدبين بود و اعتقاد داشت كه فلسفه مايه سفاهت، كوتاه فكرى، الحاد و انحراف از دين است و احكام شرعى و مباحث دينى هيچ نيازى به قواعد و اصطلاحات منطق ندارد. لذا وظيفه سلطان مىدانست كه با طايفه فيلسوفان و اهل منطق به شدت برخورد كند و آنان را از مدارس اخراج نمايد و از آنجا كه بر زمامداران آن عصر نفوذ داشت و فتاواى او مبناى عمل به شمار مىرفت، اجازه نمىداد در دمشق منطق و فلسفه تدريس شود. از این رو، حتى غزالى را كه با وى هم مذهب بود، به سبب آنكه آموختن منطق را به عنوان مقدمه علوم ضرورى مىدانست، سرزنش كرده است. | ||
ویرایش