۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و کتاب «موطأ» را به حافظه سپرد. همچنين اندكى فقه نزد ابوالقاسم بن بشكوال و سپس نزد ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره، و ادبيات عرب را نزد سمحون آموخت و از ابوجعفر بن عبدالعزيز و ابوعبدالله العازرى اجازه گرفت. پزشکى را نيز نزد ابومروان بن جُرَّيول بلنسى و بهویژه نزد ابوجعفر بن هارون التجالى يا الترجالى (از شهر ترجاله «تروخيلو» در اندلس) فراگرفت. در فقه بيشتر به «درايت» دلبستگى داشت تا «روايت» و در آن زمينه کتاب «بداية المجتهد و نهاية المقتصد» را تأليف كرد. | ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و کتاب «موطأ» را به حافظه سپرد. همچنين اندكى فقه نزد ابوالقاسم بن بشكوال و سپس نزد ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره، و ادبيات عرب را نزد سمحون آموخت و از ابوجعفر بن عبدالعزيز و ابوعبدالله العازرى اجازه گرفت. پزشکى را نيز نزد ابومروان بن جُرَّيول بلنسى و بهویژه نزد ابوجعفر بن هارون التجالى يا الترجالى (از شهر ترجاله «تروخيلو» در اندلس) فراگرفت. در فقه بيشتر به «درايت» دلبستگى داشت تا «روايت» و در آن زمينه کتاب «بداية المجتهد و نهاية المقتصد» را تأليف كرد. | ||
استادان وى در فلسفه شناخته نيستند و ما تنها مىدانيم كه وى طى مدتى كه نزد ابوجعفر بن هارون الترجالى مىگذرانده، از وى رياضيات و نيز بسيارى از «علوم حكميه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم كلام و بهویژه كلام اشعرى نيز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشتههايش از متكلمان انتقاد كرده است. در برخى گزارشها آمده است كه استاد ابن رشد در فلسفه، فيلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما | استادان وى در فلسفه شناخته نيستند و ما تنها مىدانيم كه وى طى مدتى كه نزد ابوجعفر بن هارون الترجالى مىگذرانده، از وى رياضيات و نيز بسيارى از «علوم حكميه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم كلام و بهویژه كلام اشعرى نيز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشتههايش از متكلمان انتقاد كرده است. در برخى گزارشها آمده است كه استاد ابن رشد در فلسفه، فيلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما این گزارش از لحاظ تاريخى نمىتواند درست باشد؛ زيرا درگذشت ابن باجه در 533ق، روى داده بوده؛ يعنى هنگامى كه ابن رشد نوجوانى 12 يا 13 ساله بوده است؛ ولى به گفته ارنست رنان، «همانندى عقايد و احترام ژرفى كه ابن رشد با آن درباره آن مرد بزرگ (ابن باجه) سخن مىگوید، حق مىدهد كه به معنايى كلى، ابن رشد را شاگرد وى تلقى كنند». | ||
هرچند از تفصيل سرگذشت ابن رشد آگاهى زيادى نداريم، اما برخى از گزارشهاى مورخان و نيز اشارههاى خود ابن رشد در برخى از نوشتههايش، تا اندازهاى رویدادهاى زندگىاش را منعكس مىكنند. فعالیتهای اجتماعى و علمى ابن رشد در دوران فرمانروايى موحدون در اندلس جريان داشته است. در | هرچند از تفصيل سرگذشت ابن رشد آگاهى زيادى نداريم، اما برخى از گزارشهاى مورخان و نيز اشارههاى خود ابن رشد در برخى از نوشتههايش، تا اندازهاى رویدادهاى زندگىاش را منعكس مىكنند. فعالیتهای اجتماعى و علمى ابن رشد در دوران فرمانروايى موحدون در اندلس جريان داشته است. در این ميان سرگذشت وى، بهویژه با رویدادهاى دوران حكومت دو تن از برجستهترين فرمانروايان موحدون؛ يعنى ابویعقوب يوسف و ابویوسف يعقوب (المنصور)، گره خورده بود. هرچند آغاز فعالیتهای اجتماعى و علمى وى در دوران فرمانروايى بنيانگذار سلسله موحدون عبدالمؤمن على (524-558ق) بوده است. بنا بر گزارشهاى مورخان، عبدالمؤمن خود مردى دانشمند و دانشپرور بوده است و در دوران فرمانروايىاش دانشمندان را از هر سو فرامىخوانده و زندگى آسودهاى برایشان فراهم مىكرده است. | ||
در 548ق، ابن رشد در مراكش بوده و احتمالاً برای يارى كردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسى در آنجا اشتغال داشته است. از سوى ديگر نشانهاى در دست است كه ابن رشد، احتمالاً در طى همين مدت اقامت در مراكش، به پژوهشهاى تازهاى در زمينه ستارهشناسى اشتغال داشته و مىكوشيده است كه دانش ستارهشناسى را، كه در دوران وى بر پايه هيئت بطلميوسى استوار بوده كه خود آن بر رياضيات تكيه داشته است، بار ديگر به ستارهشناسى دوران باستان بازگرداند كه برپايه «اصول طبيعى» قرار داشته است. | در 548ق، ابن رشد در مراكش بوده و احتمالاً برای يارى كردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسى در آنجا اشتغال داشته است. از سوى ديگر نشانهاى در دست است كه ابن رشد، احتمالاً در طى همين مدت اقامت در مراكش، به پژوهشهاى تازهاى در زمينه ستارهشناسى اشتغال داشته و مىكوشيده است كه دانش ستارهشناسى را، كه در دوران وى بر پايه هيئت بطلميوسى استوار بوده كه خود آن بر رياضيات تكيه داشته است، بار ديگر به ستارهشناسى دوران باستان بازگرداند كه برپايه «اصول طبيعى» قرار داشته است. | ||
پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابویعقوب يوسف جانشين وى شد. در دوران فرمانروايى او كه آكنده از حوادث، درگيرىها، جنگها، پيروزىها و شكستها بود، حاكميت موحدون كاملاً استوار شد و اندلس از شكوفايى زندگى اجتماعى و نيز فرهنگى برخوردار گرديد. خود ابویعقوب نيز مردى دانشمند و در تاريخ عرب و لغت و نحو عربى بسيار چيرهدست بوده است و از دانشهاى ديگر، مانند فقه و حديث نيز بهرهاى فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روى آورده بود و در | پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابویعقوب يوسف جانشين وى شد. در دوران فرمانروايى او كه آكنده از حوادث، درگيرىها، جنگها، پيروزىها و شكستها بود، حاكميت موحدون كاملاً استوار شد و اندلس از شكوفايى زندگى اجتماعى و نيز فرهنگى برخوردار گرديد. خود ابویعقوب نيز مردى دانشمند و در تاريخ عرب و لغت و نحو عربى بسيار چيرهدست بوده است و از دانشهاى ديگر، مانند فقه و حديث نيز بهرهاى فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روى آورده بود و در این رهگذر از آموختن پزشکى نظرى آغاز كرده و با مهمترين رشتههاى فلسفه آشنا شده بود. وى همچنين فرمان داده بود كه کتابهاى فلسفى و ديگر دانشهاى نظرى را از اقطار اندلس و مغرب، گرد آورند و نيز در هر جا در جستجوى دانشمندان و بهویژه اهل دانشهاى نظرى بود، چنانكه شمار بسيارى از ايشان بر وى گرد آمدند. | ||
یکى از برجستهترين | یکى از برجستهترين این دانشمندان، فيلسوف نامدار ابن طفيل (د 581ق) بود، كه وزير و پزشک ابویعقوب گرديد و نزد او از اعزاز و احترام فراوان برخوردار بود. ابن طفيل نيز، به نوبه خود، دانشمندان را از اقطار مختلف به دربار ابویعقوب دعوت و وى را به بزرگداشت ايشان تشویق مىكرد. ابن طفيل، كه پيش از آن با ابن رشد آشنا شده بود، وى را به ابویعقوب معرفى كرد. | ||
اما گویا ابن رشد در آن هنگام، ديرى نزد ابویعقوب نماند؛ زيرا در 565ق وى را در منصب قضا در شهر اشبيليه مىيابيم و در آنجا بود كه وى خلاصههايى (جوامع) از کتابهاى [[ارسطو]] «درباره پيدايش جانوران» و «درباره اعضاى جانوران» را نوشته، يا به پایان رسانده بوده است. | اما گویا ابن رشد در آن هنگام، ديرى نزد ابویعقوب نماند؛ زيرا در 565ق وى را در منصب قضا در شهر اشبيليه مىيابيم و در آنجا بود كه وى خلاصههايى (جوامع) از کتابهاى [[ارسطو]] «درباره پيدايش جانوران» و «درباره اعضاى جانوران» را نوشته، يا به پایان رسانده بوده است. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در حدود 567ق ابن رشد، با همان عنوان قاضى، به قرطبه بازگشت. | در حدود 567ق ابن رشد، با همان عنوان قاضى، به قرطبه بازگشت. | ||
ابویعقوب در ماه شعبان 579 ابن رشد را بهعنوان قاضىالقضاة قرطبه منصوب كرد و همزمان 4 تن از فرزندان خود را به ولايت 4 ناحيه اندلس گمارد: ابواسحاق، والى اشبيليه؛ ابویحيى، والى قرطبه (بنا به درخواست ابن رشد)؛ ابوزيد، والى غرناطه و ابوعبدالله، والى مرسيه. ابویعقوب در | ابویعقوب در ماه شعبان 579 ابن رشد را بهعنوان قاضىالقضاة قرطبه منصوب كرد و همزمان 4 تن از فرزندان خود را به ولايت 4 ناحيه اندلس گمارد: ابواسحاق، والى اشبيليه؛ ابویحيى، والى قرطبه (بنا به درخواست ابن رشد)؛ ابوزيد، والى غرناطه و ابوعبدالله، والى مرسيه. ابویعقوب در این هنگام خود را برای رویارویى و جنگ با مسيحيان آماده مىكرد، كه سرانجام آن نبرد شنترين بود. در این نبرد مسلمانان شكست خوردند و خود ابویعقوب نيز بهسختى زخمى شد و سرانجام در 12 ربيعالثانى 580ق، يا بنا بر روايت ديگرى، در 7 رجب آن سال، درگذشت. | ||
پس از مرگ ابویعقوب، پسرش ابویوسف يعقوب، كه در آن هنگام 32 ساله بود، جانشين پدر گرديد. بهخاطر پيروزىهاى متعددش در جنگهاى با مسيحيان به رهبرى آلفونس هشتم پادشاه كاستيل در نبرد الارك (آلاركس) لقب المنصور به وى داده شده بود. ابن رشد تقريباً تا اواخر دوران فرمانروايى وى از تقرب و احترام ابویوسف برخوردار بود. | پس از مرگ ابویعقوب، پسرش ابویوسف يعقوب، كه در آن هنگام 32 ساله بود، جانشين پدر گرديد. بهخاطر پيروزىهاى متعددش در جنگهاى با مسيحيان به رهبرى آلفونس هشتم پادشاه كاستيل در نبرد الارك (آلاركس) لقب المنصور به وى داده شده بود. ابن رشد تقريباً تا اواخر دوران فرمانروايى وى از تقرب و احترام ابویوسف برخوردار بود. | ||
ابن رشد در سراسر سدههاى ميانه و نيز در دوران رنسانس اروپا پيش از هر چيز بهعنوان شارح بزرگ نوشتههاى [[ارسطو]] مشهور بوده است و | ابن رشد در سراسر سدههاى ميانه و نيز در دوران رنسانس اروپا پيش از هر چيز بهعنوان شارح بزرگ نوشتههاى [[ارسطو]] مشهور بوده است و این عنوان بهحق به وى داده شده است. وى را مىتوان یکى از بزرگترين مفسران آثار [[ارسطو]] در همه دورانها بشمار آورد. | ||
==وفات== | ==وفات== |
ویرایش