۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
اين متن را علامه محمدباقر مجلسى در جلد هفدهم «[[بحار الانوار]]» نقل كرده و در كتاب مشهور خود، «[[عین الحیات (صحیح: عین الحیاة)|عين الحيات]]»، آن را به زبان فارسی درآورده است. | اين متن را علامه محمدباقر مجلسى در جلد هفدهم «[[بحار الانوار]]» نقل كرده و در كتاب مشهور خود، «[[عین الحیات (صحیح: عین الحیاة)|عين الحيات]]»، آن را به زبان فارسی درآورده است. | ||
«ظاهراً اصل اين كتاب بايستى در اوايل دوران ساسانى به | «ظاهراً اصل اين كتاب بايستى در اوايل دوران ساسانى به ایران آمده و توسط مانويان به زبان پهلوى ترجمه شده باشد. ترجمه پهلوى آن كه در ایران نگارش يافته، مبنى بر شرح زندگى بودا و سير و سلوك او براى كشف حقيقت بوده است و بسيارى از نكات و قصهها و حكايات موجود در اين داستان، در اندرزنامههاى پهلوى تكرار شده است. اين ترجمه، سپس به دست مؤلفى مسيحى، تبديل شكل داده و به قالب دين مسيح ريخته شده... و بعدها از زبان پهلوى به سريانى و عربى و از سريانى به زبان گرجى و يونانى ترجمه شد... | ||
بايد دانست كه كتاب «بوذاسف و بلوهر» عربى و فارسی قالبريزى تازه اسلامى همين قصه مسيحى است. كلمه «يوذاسف» و «بوذاسف» ظاهراً تصحيف «بوداسف» است كه در داستانها نام اصلى بودا پيش از بعثت اوست».<ref>همان، ص405 - 406</ref> | بايد دانست كه كتاب «بوذاسف و بلوهر» عربى و فارسی قالبريزى تازه اسلامى همين قصه مسيحى است. كلمه «يوذاسف» و «بوذاسف» ظاهراً تصحيف «بوداسف» است كه در داستانها نام اصلى بودا پيش از بعثت اوست».<ref>همان، ص405 - 406</ref> | ||
گفته مىشود كه «عنصرى»، شاعر | گفته مىشود كه «عنصرى»، شاعر ایرانى سده پنجم هجرى قمرى، اين داستان را به شكل مثنوى سروده است. | ||
اساس كتاب «بلوهر و بوذاسف»، از تاريخ زندگى «گوتاما سيدارتا» كه بودا باشد، گرفته شده و لفظ بوذاسف و يوذاسف و بوداسف تصحيف بوداراف يا بوداساتوا (به معنى بوداى آينده يا آنكه روشن خواهد شد) مىباشد و «بوداساتوا» از القاب معمولى بودا قبل از بوداشدن اوست و بلوهر شايد همان بلهرا است كه جغرافىنويسان عرب، او را بزرگترين پادشاه هند مىخوانند. | اساس كتاب «بلوهر و بوذاسف»، از تاريخ زندگى «گوتاما سيدارتا» كه بودا باشد، گرفته شده و لفظ بوذاسف و يوذاسف و بوداسف تصحيف بوداراف يا بوداساتوا (به معنى بوداى آينده يا آنكه روشن خواهد شد) مىباشد و «بوداساتوا» از القاب معمولى بودا قبل از بوداشدن اوست و بلوهر شايد همان بلهرا است كه جغرافىنويسان عرب، او را بزرگترين پادشاه هند مىخوانند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسی ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش حسینى از علماى شيعى سده سيزدهم نيز در كتاب «[[حيات الابرار]]» خود آن را آورده است.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص128، ج 17، ص91</ref> | مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسی ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش حسینى از علماى شيعى سده سيزدهم نيز در كتاب «[[حيات الابرار]]» خود آن را آورده است.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص128، ج 17، ص91</ref> | ||
داستان زندگى بوداسف، در | داستان زندگى بوداسف، در ایران و سپس در جهان اسلام، سرمشق بعضى از بزرگزادگان شد، از جمله وليعهد يكى از شاهان اشكانى و افرادى از شاهزادگان و ناموران اين خاندان، بوداصفت، مناصب دنيوى و وابستگىهاى مادى را رها كردند و سالهاى طولانى به زهد و رياضت و عبادت و سفر در طلب حقيقت پرداختند و در نشر و ترويج آيين بودايى در چين و ديگر جاها و تعليم و ترجمه متون آن، از جمله به زبان چينى، اهتمام نمودند .<ref>زرينكوب، 1357 ش، ص4 - 6؛ اوستا، ج 2، ص30 - 34</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
[[سيد محمد عيناثى]]، از علماى سده يازدهم و نبيره [[شهيد ثانى]]، نيز بخشى از كتاب خود، «[[آداب النفس]]» را به سرگذشت بلوهر و بوذاسف و پارهاى حكمتهاى مندرج در آن اختصاص داده است .<ref>رجوع كنيد به ج 2، ص198 - 211</ref> | [[سيد محمد عيناثى]]، از علماى سده يازدهم و نبيره [[شهيد ثانى]]، نيز بخشى از كتاب خود، «[[آداب النفس]]» را به سرگذشت بلوهر و بوذاسف و پارهاى حكمتهاى مندرج در آن اختصاص داده است .<ref>رجوع كنيد به ج 2، ص198 - 211</ref> | ||
ظاهراً اين داستان در دوره سامانيان (261 - 390)، به فارسی ترجمه شده و نسخههايى از آن در ماوراءالنهر وجود داشته است.<ref>زرينكوب، 1353 ش، ص142</ref>به نوشته برخى منابع، ترجمهاى منظوم از اين داستان به فارسی كهن فراهم آمده كه به گمان محققان از [[رودكى]] است و قطعهاى از آن به خط مانوى، مشتمل بر 27 بيت، در مجموعهاى خطى از نيمه اول سده چهارم / نيمه اول سده دهم، در برلن موجود است و نام دو قهرمان داستان بهصورت بيلوهر و بوديسف آمده و نشاندهنده تكامل اين داستان در آسياى ميانه و به يكى از زبانهاى دوره ميانه | ظاهراً اين داستان در دوره سامانيان (261 - 390)، به فارسی ترجمه شده و نسخههايى از آن در ماوراءالنهر وجود داشته است.<ref>زرينكوب، 1353 ش، ص142</ref>به نوشته برخى منابع، ترجمهاى منظوم از اين داستان به فارسی كهن فراهم آمده كه به گمان محققان از [[رودكى]] است و قطعهاى از آن به خط مانوى، مشتمل بر 27 بيت، در مجموعهاى خطى از نيمه اول سده چهارم / نيمه اول سده دهم، در برلن موجود است و نام دو قهرمان داستان بهصورت بيلوهر و بوديسف آمده و نشاندهنده تكامل اين داستان در آسياى ميانه و به يكى از زبانهاى دوره ميانه ایرانى است. | ||
اين داستان، به زبانهاى ديگر نيز ترجمه شده است. | اين داستان، به زبانهاى ديگر نيز ترجمه شده است. |
ویرایش