۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =کتاب الأصنام | | عنوانهای دیگر =کتاب الأصنام | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ابن کلبی، هشام بن محمد]] ( | [[ابن کلبی، هشام بن محمد]] (نویسنده) | ||
[[صفوت، احمد زکی]] (محقق) | [[صفوت، احمد زکی]] (محقق) | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''الأصنام''' اثر [[ابن کلبی، هشام بن محمد|ابومنذر هشام بن محمد بن سائب كلبى]]، نخستين اثر كهن و متن اقدمى است كه درباره تاريخ پرستش و اعتقادات عرب قبل از اسلام نگاشته شده است. اين كتاب بهطور مشروح و مفصل، پيرامون بتهاى عرب جاهلى و قبايلى كه آنها را مىپرستيدند و نحوه پرستششان و اسامى و اماكن آنها بحث مىكند. | '''الأصنام''' اثر [[ابن کلبی، هشام بن محمد|ابومنذر هشام بن محمد بن سائب كلبى]]، نخستين اثر كهن و متن اقدمى است كه درباره تاريخ پرستش و اعتقادات عرب قبل از اسلام نگاشته شده است. اين كتاب بهطور مشروح و مفصل، پيرامون بتهاى عرب جاهلى و قبايلى كه آنها را مىپرستيدند و نحوه پرستششان و اسامى و اماكن آنها بحث مىكند. نویسنده در اين كتاب، مشروحا بتپرستى را پس از حضرت آدم(ع) و نوح(ع) در بين اعراب بيان مىنمايد و همچنين در اين كتاب ريشه پرستش بت مورد تحقيق و بررسى قرار گرفته و علل آن بازگو شده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref> | ||
تحقيق كتاب توسط احمد زكى پاشا صورت گرفته است. | تحقيق كتاب توسط احمد زكى پاشا صورت گرفته است. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
كتاب با مقدمه محقق آغاز گرديده است. | كتاب با مقدمه محقق آغاز گرديده است. نویسنده در آغاز تأليفش داستان سكونت حضرت اسماعيل بن ابراهيم(ع) در مكه و ازدياد فرزندان او، بيرون راندن عمالقه از اين شهر، كوچ كردن برخى از فرزندان اسماعيل از مكه در پى زندگى بهتر، پراكنده شدن آنان در بلاد عرب، شيوع بتپرستى، ظهور اسلام و واژگون كردن بتها، صحبت كرده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref> | ||
كلبى در موارد گوناگون، به عنوان تأييد مطلب، آيات مبارکه قرآن را كه درباره بتها و يا پرستش آنها نازل شده و با متن كتاب تناسب دارد، نقل نموده و نكات بسيار ارزنده تاريخى را، بازگو و اشعار پرارزشى را به مناسبتهاى مختلف درج كرده است و نيز نحوه حجگزاردن اعراب جاهلى و انواع تلبيههاى آنان را متذكر شده است.<ref>همان</ref> | كلبى در موارد گوناگون، به عنوان تأييد مطلب، آيات مبارکه قرآن را كه درباره بتها و يا پرستش آنها نازل شده و با متن كتاب تناسب دارد، نقل نموده و نكات بسيار ارزنده تاريخى را، بازگو و اشعار پرارزشى را به مناسبتهاى مختلف درج كرده است و نيز نحوه حجگزاردن اعراب جاهلى و انواع تلبيههاى آنان را متذكر شده است.<ref>همان</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگىنامه مفصلى از | در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگىنامه مفصلى از نویسنده و آثار او، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ص11-22</ref> | ||
كتاب با ذكر اين مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و بهناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به اين شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگهاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. اين كار بهتدريج به پرستش سنگها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک مىكردند.<ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref> | كتاب با ذكر اين مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و بهناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به اين شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگهاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. اين كار بهتدريج به پرستش سنگها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک مىكردند.<ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
ه)- كتاب اختصاصا درباره بتها نوشته شده؛ به همين خاطر، دائرةالمعارف وزينى از بتها و بتخانههاى سرزمين جزيرةالعرب و قبائل آن سامان است. بىترديد هر فردى كه بخواهد در تاريخ عرب قبل از اسلام تحقيق و بررسى كند، ناگزير به رجوع الأصنام است. | ه)- كتاب اختصاصا درباره بتها نوشته شده؛ به همين خاطر، دائرةالمعارف وزينى از بتها و بتخانههاى سرزمين جزيرةالعرب و قبائل آن سامان است. بىترديد هر فردى كه بخواهد در تاريخ عرب قبل از اسلام تحقيق و بررسى كند، ناگزير به رجوع الأصنام است. | ||
و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب اين است كه: | و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب اين است كه: نویسنده آن از شیعیان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مىكند.<ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref> | ||
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مىكردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون [[ابن سعد، محمد بن سعد|محمد بن سعد]] مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى | علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مىكردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون [[ابن سعد، محمد بن سعد|محمد بن سعد]] مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نویسنده «[[فتوح البلدان]]»، [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «[[مروج الذهب و معادن الجوهر|مروج الذهب]]»، يعقوبى مصنف «[[تاريخ اليعقوبي|تاريخ يعقوبى]]» و... همه از هشام، مطلب نقل كردهاند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كردهاند.<ref>همان، ص22</ref> | ||
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، لیکن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref> | البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، لیکن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش