۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
سبک [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در مخ المعاني ذوبطون است. ظاهری دارد که زیبا و قشنگ است، اما ظاهرش هم یک معنای دیگر دارد و در آن معنای دیگر یک روح دیگر... | سبک [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در مخ المعاني ذوبطون است. ظاهری دارد که زیبا و قشنگ است، اما ظاهرش هم یک معنای دیگر دارد و در آن معنای دیگر یک روح دیگر... | ||
او در نگارش، صنایع فراوان ادبی لفظی و معنوی را در عین روانی متن بهکار برده است<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. | او در نگارش، صنایع فراوان ادبی لفظی و معنوی را در عین روانی متن بهکار برده است.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
از نگاه [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]]، منشأ غمخوارگی برای درد دیگران و بشردوستی همین درد عرفانی است<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | از نگاه [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]]، منشأ غمخوارگی برای درد دیگران و بشردوستی همین درد عرفانی است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معنی سوم عین را آفتاب میداند و معنای دیگرش را آتش<ref>ر.ک: همان، ص38-41</ref>. «عشق زری است که از کان «كن فيكون» بیرون آمده است. محک زر آتش است و همچنین آتش ابتلا و سنگ بلا محک عشق است. آن عشق بود که خلیل را چادر «بردا و سلاما» پوشانیده، از شعله آتش به سلامت بیرون آورد»<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معنی سوم عین را آفتاب میداند و معنای دیگرش را آتش<ref>ر.ک: همان، ص38-41</ref>. «عشق زری است که از کان «كن فيكون» بیرون آمده است. محک زر آتش است و همچنین آتش ابتلا و سنگ بلا محک عشق است. آن عشق بود که خلیل را چادر «بردا و سلاما» پوشانیده، از شعله آتش به سلامت بیرون آورد»<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
فصل دوم درباره معنی حرف دوم عشق، یعنی کلمه شین است. فصل دوم مختصرتر از فصل اول است<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. نویسنده، دندانههای شین را سمبل ناهمواریها و مشکلاتی میداند که عاشق در راه عشق با آنها روبهرو میشود. شین که در وسط لفظ عشق واقع شده، قلب عشق است و شاهد است به این معنی که مخ و مرکز عشق، ناهمواریها و پستی و بلندیها میباشد و از آن دندانهها که در دل عشق است، قلب عاشق پاره میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. او از ارتباط شفقت و عشق نوشته و بیان میدارد: «دوستی یعقوب با یوسف محض شفقت بوده است و محبت زلیخا با یوسف عشق. لاجرم هر دو در خطر عظیم افتادند»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | فصل دوم درباره معنی حرف دوم عشق، یعنی کلمه شین است. فصل دوم مختصرتر از فصل اول است.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. نویسنده، دندانههای شین را سمبل ناهمواریها و مشکلاتی میداند که عاشق در راه عشق با آنها روبهرو میشود. شین که در وسط لفظ عشق واقع شده، قلب عشق است و شاهد است به این معنی که مخ و مرکز عشق، ناهمواریها و پستی و بلندیها میباشد و از آن دندانهها که در دل عشق است، قلب عاشق پاره میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. او از ارتباط شفقت و عشق نوشته و بیان میدارد: «دوستی یعقوب با یوسف محض شفقت بوده است و محبت زلیخا با یوسف عشق. لاجرم هر دو در خطر عظیم افتادند»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
«مراد نویسنده از دندانههای «ش» عشق هم زحمت و خستگی و مشکلهای عاشق باشد و هم مراحل و منازل گوناگون عشق»<ref>همان</ref>. | «مراد نویسنده از دندانههای «ش» عشق هم زحمت و خستگی و مشکلهای عاشق باشد و هم مراحل و منازل گوناگون عشق»<ref>همان</ref>. | ||
فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف مینویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق میدانند و آن را از جانب حق تعالی میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>. | فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف مینویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق میدانند و آن را از جانب حق تعالی میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>. | ||
«در آخر رساله، [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] هر سه حروف عشق را جمع میکند و سپاهی از آن برای تاخت هوش و عقل عاشق میسازد»<ref>همان، ص51</ref>. | «در آخر رساله، [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] هر سه حروف عشق را جمع میکند و سپاهی از آن برای تاخت هوش و عقل عاشق میسازد»<ref>همان، ص51</ref>. |
ویرایش