۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
«لسان الغيب»، اولین مثنوی این مجموعه است که در بحر رمل مسدس سروده شده و در اصل از عطار تونی است که به [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]] منسوب شده و اینطور آغاز میشود: {{شعر}}{{ب|''اسم توحید ابتدای نام اوست''|2=''مرغ روح جملگی در دام اوست''}}{{ب|''اسم توحیدم به نام ذات بود''|2=''در بیانم عین تحقیقات بود''}}{{ب|''اوست گویای لسان الغيب را ''|2=''اوست بینای دل بیعیب را''}}{{ب|''او به جسم و جان ما چون باده است''|2='' باب فتح غیب را بگشاده است''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: سجادی، سید ضیاءالدین، ص57 و متن کتاب، ص136</ref>. | «لسان الغيب»، اولین مثنوی این مجموعه است که در بحر رمل مسدس سروده شده و در اصل از عطار تونی است که به [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]] منسوب شده و اینطور آغاز میشود: {{شعر}}{{ب|''اسم توحید ابتدای نام اوست''|2=''مرغ روح جملگی در دام اوست''}}{{ب|''اسم توحیدم به نام ذات بود''|2=''در بیانم عین تحقیقات بود''}}{{ب|''اوست گویای لسان الغيب را ''|2=''اوست بینای دل بیعیب را''}}{{ب|''او به جسم و جان ما چون باده است''|2='' باب فتح غیب را بگشاده است''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: سجادی، سید ضیاءالدین، ص57 و متن کتاب، ص136</ref>. | ||
این مثنوی از سیر و سلوک با پیروی از شریعت و امامان بزرگوار و مدح شاه اولیا [[امام على(ع)|علی(ع)]] سخن گفته و وصف «لسان الغيب» کرده و به عزلت ناصرخسرو در یمگان (بهغلط ملکان) اشاره نموده و به وصیت شیخ پایان داده است<ref>ر.ک: سجادی، سید ضیاءالدین، ص57 </ref>. | این مثنوی از سیر و سلوک با پیروی از شریعت و امامان بزرگوار و مدح شاه اولیا [[امام على(ع)|علی(ع)]] سخن گفته و وصف «لسان الغيب» کرده و به عزلت ناصرخسرو در یمگان (بهغلط ملکان) اشاره نموده و به وصیت شیخ پایان داده است.<ref>ر.ک: سجادی، سید ضیاءالدین، ص57 </ref>. | ||
ابیات پایانی این مثنوی، بدین قرار است:{{شعر}}{{ب|''در حیاتم نیست قید هیچ چیز''|2=''لیک دارم ترس بس از بیتمیز''}}{{ب|''مصطفی بگریخته از حاسدان ''|2=''مرتضی خورده است زخم فاسقان''}}{{ب|''با حسین مرتضی کردند زور''|2=''هیچ اندیشه نهشان از حال گور''}}{{ب|''همچو ایشان رفت خواهم از جهان''|2=''این بود حال فریدالدین بدان''}}{{ب|''ختم اسرارم بر ایشان بود بس''|2=''این بود ما را به عقبی دسترس''}}{{پایان شعر}}<ref>متن کتاب، ص421</ref>. | ابیات پایانی این مثنوی، بدین قرار است:{{شعر}}{{ب|''در حیاتم نیست قید هیچ چیز''|2=''لیک دارم ترس بس از بیتمیز''}}{{ب|''مصطفی بگریخته از حاسدان ''|2=''مرتضی خورده است زخم فاسقان''}}{{ب|''با حسین مرتضی کردند زور''|2=''هیچ اندیشه نهشان از حال گور''}}{{ب|''همچو ایشان رفت خواهم از جهان''|2=''این بود حال فریدالدین بدان''}}{{ب|''ختم اسرارم بر ایشان بود بس''|2=''این بود ما را به عقبی دسترس''}}{{پایان شعر}}<ref>متن کتاب، ص421</ref>. |
ویرایش